کتاب نقد کم عیار
معرفی کتاب نقد کم عیار
در کتاب نقد کم عیار، امین یاری نقدی بر آراء ارباب معرفت و اصحاب قلم دارد.
کتابی که در دست دارید مقالاتی تبیینی و نقادانه است در موضوعات دینی، ادبی، تاریخی و سیاسی، بهقصد روشنگری برخی نکات در مباحثی که از نگاه نگارنده قابل طرح و بحث تشخیص داده شدهاند. کوشش شده است مباحث طرح شده صورتی استنادی و استدلالی داشته باشد و در صورت نیاز با دیدِ نقادانه به آنها نگریسته شود.
مؤلف بر این باور است که درخشش علمی و فرهنگی مشاهیر بههیچوجه نباید چشمها را چنان خیره کند و حواس را چنان پرت سازد که از سنجش عیار علمی آثار آنان غفلت کنند.
خواندن کتاب نقد کم عیار را به چه کسانی یپشنهاد میکنیم
علاقهمندان به نقد محتوایی و نقد اندیشه بزرگان فرهنگی و ادبی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب نقد کم عیار
تردیدی نیست که صادق هدایت یکی از نویسندگان برجسته و فراملی ایران است. او از چهرههای ممتاز ادبیات قرن اخیر ایران بهشمار میرود. هدایت نویسندهای است دردمند. دردی که در دنیای او معنی خاصی دارد. خودش میگوید: «در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد».
از ویژگیهای جهان هدایت یکی این است که وی در اغلب آثارش دین را عموماً و اسلام را خصوصاً بهچالش میکشد و ضرورت وجودی آن را برنمیتابد. در تاریخ ۱۱ دسامبر ۱۹۴۸/ ۲۰ آذر ۱۳۲۷ به حسن شهید نورایی مینویسد: «از قرار معلوم فرانسویها به شدت مشغول لیسیدن کون اسلام هستند».
در نوشتهٔ حاضر از نظرگاه چهار دانشمند و ادیب، با شناسنامهٔ علمی معتبر، به تبیین اندیشهٔ او پرداخته میشود. در این پردازش نقاط ضعف و قوت هدایت بر سبیل اجمال مورد بررسی قرار میگیرد. در باب خرافاتستیزی و زایدات سوزی، هدایت را میتوان با اشخاصی همچون: علی دشتی، احمد کسروی، شجاعالدین شفا و دکتر علی شریعتی سنجید. بواقع، در مواردی رگههای مشترکی بین این نویسندگان بهچشم میخورد. اما نظرگاهها:
۱) دکتر عبدالکریم سروش و صادق هدایت
دکتر سروش در عرصههای مولوی شناسی، حافظ پژوهی، فلسفهٔ علم و علوم اسلامی، از اعاظم دوران ماست. او در مقام یک روشنفکر دینیِ متشخص، تئوریهای جنجالبرانگیز و نظریههای خاصی دارد.
سروش مینویسد: «در صدر مشروطه که ما رفتهرفته با اندیشههای غربی آشنا میشدیم پارهای روشنفکران و نویسندگان ظهور کردند که [...] راه چاره را در بازگشت به فرهنگ قومی قبل از اسلام میدیدند و میخواستند که ایرانی امروز دوباره ایرانی خالص قبل از اسلام بشود [...] دین اسلام هم چون دستپخت بیگانگان و از آن اعراب است، بر تن فرهنگ ما وصلهٔ ناهمرنگی است و باید مثل هر وصلهٔ ناجوری کنده و به دور انداخته شود».
روشنفکرانی از قبیل میرزا فتحعلی آخوندزاده، سید احمد کسروی، سید حسن تقیزاده، و از جمله صادق هدایت میتوانند مصادیق این سخن سروش باشند. این نویسندگان بر احیای فکر و فرهنگ ایران باستان تأکیدِ اَکید داشتند «و برای اینکه اصالت قوم ایرانی را به اثبات برسانند و رجحان آن را بر فرهنگ بیگانه نشان بدهند، چه جفاها و تکلفها و قهرمانسازیها که نکردند.»
بهباور دکتر سروش «روشنفکری، علیالاغلب، در دیار ما بر خلاف آنچه در اروپا گذشت، با بیدینی و سستعقیدگی آغاز شد و با بیبند و باری درآمیخت و اغلب به مارکسیسم منتهی گردید».
سروش، صادق هدایت را «فرویدیستی بورژوا منش» مینامد که افق روشن و آیندهٔ امیدوار کنندهای برای مخاطبان خود نمیگشود. در مجموع، نگرش دکتر سروش دربارهٔ هدایت نگرش مساعد و مثبتی نیست. البته نظر سروش معطوف به نگاه ملی و سیاسی هدایت است نه جنبههای ادبی آثار او. از آراء سروش چنین برمیآید که وی به رغم توانمندی ادبی هدایت، صرفاً به تحلیل مختصر و مجمل اندیشههای ناسیونالیستی این نویسنده بسنده کرده و تمایلی به بسط دیدگاه خود ندارد. چنانکه با نویسندگانی چون: شجاعالدین شفا و سید احمد کسروی نیز بر همین منوال برخورد میکند. بر خلاف این گروه از صاحبقلمان، یکی از شخصیتهایی که در تمام آثار دکتر سروش به نوعی از او یاد شده و زوایای اندیشهاش مورد تحلیل و تجلیل قرار گرفته، دکتر علی شریعتی است. حتی تقابل فکری او با شریعتی نیز ریشه در تفاهم پیشینی آن دو دارد.
۲) دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن و صادق هدایت
دکتر اسلامی ندوشن، که در گسترهٔ ادب فارسی و پژوهش سر بهآسمان میساید، یأس و مرگ هدایت را با زبان خاص خود میستاید: «هدایت بیانکنندهٔ احساس و ادراک مردم نیست؛ بلکه ترجمان "وجدان مغفولهٔ" آنهاست».
او هدایت را با حافظ مقایسه کرده و در راستای این قیاس مینویسد: «قدر هدایت از نظر ادبی هرچه باشد، این امتیاز بزرگ را داراست که بعد از حافظ راه به عقدهٔ درون مردم ما برده و ناگفتههایش را بازگفته».
دکتر اسلامی در خصوص مرگ هدایت میگوید: «اگر هدایت خود را کُشت برای آن بود که مقصد و حیات خود را از دسترفته دید و این از دست رفتن بر اثر یأس عمیق و کاهش قوای جسمی و روحی پدید آمد. یکی از آشنایان او در پاریس نقل میکرد که چندی پیش از مرگش گفته بود: «خیال نوشتن قصهای دارم و آن سرگذشت عنکبوتی است که پیر و درمانده شده و دیگر حتی بزاقی هم ندارد که با آن گِرد خود تار تَنَد تا از حملهٔ مهاجمانش در امان بماند».
او تصریح میکند که هدایت زمانی تصمیم به خودکشی گرفت که شوق نوشتن دیگر از او سلب شده و مانند عنکبوتِ پیر، شیرهٔ حیاتش عملاً پایان یافته بود. با چنین شرایطی، او دیگر نمیخواست و نمیتوانست زنده بماند و به حیات خود ادامه دهد. او در غیاب قلم، خود را چون سرباز بیسلاح و شکست خوردهای میدید که هیچ انگیزهای برای جنگیدن در نبرد زندگی ندارد: «عنکبوت پیر، خود او بود. دیگر شیرهٔ حیاتش پایان گرفته بود؛ زیرا بیش از این سَرِ نوشتن نداشت. نوشتن تنها نیرویی بود که او را زنده نگاه میداشت. تردیدی نیست که هدایت تصمیم به خودکشی نگرفت مگر زمانی که برایش مسلم شد که دیگر نیرو و یا شوق نوشتن ندارد».
حجم
۱۹۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۹۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه