
دانلود و خرید کتاب صوتی تاریکی معلق روز
معرفی کتاب صوتی تاریکی معلق روز
تاریکی معلق روز سومین رمان زهرا عبدی، نویسنده معاصر ایرانی است. این اثر زندگی چند جوان را روایت میکند که به نوعی باهم ارتباط پیدا میکند. این کتاب در زمان انتشار توانست نظر منتقدان را به خود جلب کند و نامزدِ مرحلهی پایانیِ جایزه «احمد محمود» شد و در جایزهی ادبی هفتاقلیم نیز عنوان بهترین رمانِ را کسب کرد.
درباره کتاب صوتی تاریکی معلق روز
داستان درباره زندگی چند دختر و پسر دهه شصتی است که هرکدام دشواریهای زندگی را از سر گذراندهٰاند و حالا مشکلاتشان میتواند به یک بحران جمعی تبدیل شود. شخصیتهای کتاب، زمانها و مکانهای مختلفی را تجربه میکنند و هر فرد با لحن خودش داستان را پیش میبرد.
ایما در خانوادهای زندگی میکند که پدر جانباز است و مادر معلم بوده اما حالا دیگر نمیتواند معلمی کند و ناچار ایما باید جای او را بگیرد. اما او دوست دارد خبرنگار شود اما موانعی سر راهش وجود داراد.
دانیال جایی میان روابط شخصی و کاری گیر کرده و زندگیاش دستخوش تحولاتی است که پیرامونش جریان دارد، او تحت تاثیر دختر مدیرش است و پدرو مادری پرحاشیه که استاد دانشگاه هستند و کارشان را خیلی دوست دارند اما علاقه یکی دیگر از اساتید دانشگاه به مادرش حرفی است که در کلاسهای درس دهان به دهان میچرخد.
آتنا دختری است که اختیاری از خودش در زندگی ندارد. او در یک شبکه فارسیزبان در لندن کار میکند. او همیشه تحت تاثیر بوده چه در زندگی خانوادگی و چه در زندگی کاری.
و پریسا دختری است که قربانی اسیدپاشی شده و حالا میخواهد از حاشیه و سایه سنگین رسانهها رها شود. او جسور است و از جدیترین شخصیتهای داستان. اگر چه درباره زندگیاش چیز زیادی رد داستان نیست اما تصمیماتش تاثیرگذارند و داستان را پیش میبرند.
یوسف پسری است که قبلا وبلاگنویس بوده اما حالا درگیر مواد مخدر شده است و مسیری را رفته که چند نفر ا با خود به بدبختی کشانده است؛ او حالا منتظر اعدام است
و در نهایت پیمان پسری است که بر صورت دختری اسید پاشیده است.
تاریکی معلق روز رمانی جدی و مرتبط با مسائل روز جامعه ایرانی است. در روزهایی که هر چیز کوچکی بلافاصله میتواندبه بحرانی تبدیل شود و شبکههای اجتماعی قدرت این را دارند که اخبار جعلی را همهجا منتشر کنند و واقعیت را تحتالشعاع قرار دهند، عبدی دست روی ریشههای بحران گذاشته است و از حوادث واقعی زندگی آدمها داستانش را وام گرفته است.
شنیدن کتاب تاریکی معلق روز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و انتقادی ایرانی را به شنیدن تاریکی معلق روز دعوت میکنیم.
درباره زهرا عبدی
زهرا عبدی نویسنده جوان معاصر، دانشآموخته ادبیات فارسی و ادیان و عرفان در دو دانشگاه تهران و علامه است. او در سال ۱۳۷۸ مجموعه شعری با نام تو با خرس، سنگینتر از کوه رقصیدهای را چاپ کرد، پنج سال بعد رمان روز حلزون را منتشر کرد و رمان ناتمامی را در سال ۱۳۹۵ نوشت که بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. مجموعه شعر شهرزاد از آثار دیگر زهرا عبدی است.
بخشی از کتاب تاریکی معلق روز
آتنا بیشتر از یک ساعت است بالاسر خواهرش نشسته و منتظر است از خواب بیدار شود. پریسا انگار دارد خواب میبیند، چون لبهایش تکان میخورد و سرش را ریز و عصبی تکان میدهد. صورت زیبایش نیست، یک جایی در بیرحمیِ زمان از قابِ چهره جا مانده، اما با همین اجزای سالمِ نشسته کنار تکههای متلاشی، به طرز هولناکی زیباست. حرکتها تندتر میشوند، زمزمهها بلندتر. آتنا مانده است که بیدارش کند یا بگذارد تکلیف کابوسش معلوم شود. پیداست دارد حملاتی را دفع میکند. هر کسی در عمیقترین جای ذهنش پستویی دارد که در مواقع بحرانی به آنجا پناه میبرد. آنجا میتواند بدترین احوال و سهمگینترین و کمرشکنترین حوادث را پشتسر بگذارد. مثل پناهگاههای دوران جنگ. بعد از بمباران بیرون میآیی. شهر سوخته، خانهات خراب شده، اما خودت زندهای. دود از زندهومُردهٔ شهر برمیخیزد اما تو فرصت داری دوباره بسازیاش. چرا بعضیها وقتِ بمباران یادشان میروند بروند پناهگاه؟ ولی پریسا از آن دسته آدمهاست که بیشک به جای یک پستو دو یا چند پستو دارد و احتمالاً الآن وقتِ بمباران است و او در یکی از آنها پناه گرفته است. تکانهای بدن پریسا بیشتر میشود. آتنا زنگ احضار پرستار را میفشارد.
سه روز پیش، وقتی دکتر پانسمانِ چشم پریسا را باز میکرد، آتنا به همراهِ بیش از ده نفر پرسنل پزشکی و جراحِ اصلی در اتاق بودند و باقی کادر پزشکیِ بیمارستان، تا جایی که جا داشت، پشتِ شیشهٔ اتاق با موبایلهایشان لحظهبهلحظه را ثبت میکردند، به همراه دو فیلمبردار از تلویزیون محلی و شبکهٔ فارسیزبانی که آتنا کارمندِ آن بود. یک خبرنگار و عکاس هم از طرف موزهٔ مردمشناسی شهر مونیخ مجوزِ حضور در اتاق را داشت. یک سال بود که نمایشگاه عکسی در مونیخ با موضوع قربانیان اسیدپاشی برقرار بود و آتنا امید داشت بتواند از آنها هم کمک مالی بگیرد. دکتر بانداژِ رویی را برداشت. پریسا میخواست دستش را به چشمهایش نزدیک کند که دکتر محکم دستش را گرفت. دستور داد یکی از پرسنل هر دو دستش را محکم نگه دارد تا جلو هر حرکت غیرارادیای گرفته شود. دکتر برگشت رو به دوربینِ تلویزیون لبخند زد و گفت «واکنش به نور و حرکت دستها یعنی اولین نشانهٔ خوب. حالا حتی میتوانم قبل از برداشتن آخرین پانسمان با قاطعیت بگویم که عمل موفقیتآمیز بوده.» دکتر لبخندش را با همان حالتِ مسلط بر اوضاع ادامه داد. آتنا احساس کرد حواس دکتر بیش از آنکه به کارش باشد، به حرکات دست و حالت صورت و طرز حرف زدنش جلو دوربین است.
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد