دانلود کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس با صدای حسام لک + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس

دانلود و خرید کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس

نویسنده:جوزف کنراد
مترجم:سهیل سمی
گوینده:حسام لک
انتشارات:استودیو نوار
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس

کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس رمانی نوشته جوزف کنراد است. این اثر داستان رویارویی کارکنان کشتی نارسیسوس با طوفانی سهمگین و خطرناک است. 

نسخه صوتی کتاب کاکاسیاه کشتی نارسیسوس را با ترجمه روان سهیل سمی و صدای حسام لک بشنوید و به دل آب‌های اقیانوس سفر کنید. 

درباره‌ی کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس

کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس یک اثر جذاب نوشته‌ی جوزف کنراد است که به گفته‌ی برخی منتقدان از مهم‌ترین آثار او به شمار می‌رود. او که خودش، سال‌های سال به کار دریانوری مشغول بود در کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس به یک واقعه‌ی جذاب و پرماجرا پرداخته است. رویارویی با یک طوفان سهمگین و خطرناک که تهدیدی جدی برای تمام کارکنان و خدمه‌ی کشتی محسوب می‌شود.

جوزف کنراد در کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس به بررسی و تحلیل خلق و خو و شخصیت هرکدام از شخصیت‌های داستانش پرداخته است و آن‌ها را با وجود پیشینه و اخلاق متفاوتی که دارند، با هم مقایسه کرده است. جالب است بدانید کشتی نارسیسوس کشتی بوده که کنراد، سال‌ها بر روی آن کار کرده است. 

کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

علاقه‌مندان به ادبیات داستانی از شنیدن کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس لذت می‌برند. 

درباره‌ی جوزف کنراد

جوزف کنراد در سال ۱۸۵۷ در بردیچف، بخشی از امپراطوری روسیه و اوکراین امروزی متولد شد. پدرش کار آموزش او را به عهده گرفت و او را ادبیات لهستانی، انگلیسی و فرانسوی آشنا کرد. او مادر و پدرش را در کودکی و بر اثر بیماری سل از دست داد و در سن شانزده سالگی برای کارآموزی در دریانوردی به مارسی فرانسه رفت. کنراد از آن پس سال‌های طولانی در دریا مشغول به کار بود. رمان‌ها و داستان‌های او که بسیاری در دریا واقع شده‌اند، نتیجه تجارب شخصی بسیار کنراد در دریا هستند. جوزف کنراد در ۳ اوت ۱۹۲۴ در ۶۶ سالگی چشم از دنیا فروبست.

بخشی از کتاب صوتی کاکاسیاه کشتی نارسیسوس

«آقای بیکر، معاون ناخدای کشتی نارسیسوس، با گامی بلند از کابین روشنش به تاریکی عرشه پاشنه پا گذاشت. بالای سرش، بر لبه عرشه بالایی، کشیک شب دو بار زنگ را به صدا درآورد. ساعت نه بود. آقای بیکر خطاب به مرد بالای سرش گفت: "همه خدمه روی عرشه هستن، نولز؟"

مرد لنگ‌لنگان از نردبان پایین آمد و متفکرانه گفت: "به نظرم بله قربان. قدیمی‌ها همه اینجا هستن و مردای جدید زیادی هم اومدن... همه آن‌ها باید اینجا باشن."

آقای بیکر در ادامه حرفش گفت: "به سرملوان بگو همه خدمه رو بفرسته روی پاشنه کشتی؛ و به یکی از پسرها بگو یه چراغ خوب بیاره اینجا. می‌خوام از صف خدمه بازدید کنم."»

«در خوابگاه خدمه، تازه واردها با قامت‌های راست، در حال نوسان و جنبش بر روی عرشه، در میان جعبه‌های طناب پیچشده و بقچه‌های رخت خواب، با ملوان‌های قدیمی که روی دو ردیف تخت خواب دیواری، بالای سر همدیگر نشسته و با حالتی انتقاد آمیز و در عین حال دوستانه به همکاران آینده شان خیره شده بودند، دوست می‌شدند. فتیله‌های دو چراغ خوابگاه که تا آخر بالا کشیده شده بودند، نوری تند و خیره کننده داشتند؛ کلاه‌های لبه گرد و مخصوص ساحل ملوان‌ها در میان زنجیرهای لنگر قل می‌خوردند؛ یقه‌های سفید و باز ملوان‌ها از دو سوی چهره‌های قرمزشان بیرون زده بود؛ بازوهای درشت در آستین‌های سفید به ایما و اشاره در حرکت بودند؛ در پس توفش خنده‌های ناگهانی و صداهای خشن و دو رگه، جریان یکدست غرولندها قطع نمی‌شد. "بیا پسر جان، این تخت مال تو!... اون کار و نکن!... آخرین کشتی‌ای که روش کار کردی چی بود؟... جزو خدمه اش بودم... سه سال پیش، در تنگه پوژه... این کابین نشتی داره، حواستون باشه!... بیاین؛ بذارین یه تکون به اون صندوق بدیم! شما بچه اعیونای ساحل‌نشین با خودتون بطری نوشیدنی نیاوردین؟... یه کم توتون به ما بدین... روی اون کشتی کار کردم؛ ناخداش با الکل خودشو خفه کرد و کشت... از اون پسر ژیگولوها بود!... عاشق اون محلولش بود، واقعا!... نه!... تو یه صف، بچه‌ها! حواستون باشه، اومدین رو عرشه یه کشتی فکسنی که توش دمار از روزگار ملوانا درمی‌آرن..."»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۰

حجم

۰

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۰

حجم

۰

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۳۰%
تومان