
دانلود و خرید کتاب صوتی خاک نشین
معرفی کتاب صوتی خاک نشین
کتاب صوتی خاک نشین نوشتهٔ «فهیمه شاکری مهر» و ویراستهٔ «بهار دانشور»، اثری در حوزهٔ داستانهای فارسی معاصر است که نشر صوتی سماوا آن را منتشر کرده و «علی عبدلپور اصل» گویندگی آن را بر عهده داشته است. این کتاب با محوریت زندگی و سرگذشت شخصیتهایی در بستر تاریخی و اجتماعی ایران، به روایت فرازونشیبهای خانوادگی و دینی و اجتماعی پرداخته است. «خاکنشین» با نگاهی به وقایع قرن ۱۴ هجری و شخصیتهایی چون «عباس قمی»، تصویری از زندگی مردم قم و تحولات اجتماعی آن دوران ارائه داده است. نسخهٔ صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب صوتی خاک نشین اثر فهیمه شاکری مهر
کتاب صوتی «خاکنشین» یک رمان معاصر و ایرانی است که زندگی خانوادهای ایرانی را در بستر تحولات اجتماعی و مذهبی اوایل قرن ۱۴ هجری روایت کرده است. نویسنده، «فهیمه شاکری مهر» با انتخاب فضای شهر قم و شخصیتهایی که درگیر دغدغههای دینی، خانوادگی و اجتماعی هستند، داستان را در چند دههٔ پرحادثه از تاریخ معاصر ایران پیش برده است. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اولشخص است و با زبانی صمیمانه، خاطرات، احساسات و کشمکشهای شخصیت اصلی را بازگو میکند. در این رمان، وقایع تاریخی مانند حضور رضاشاه در قم، ماجرای شلاقزدن شیخ بافقی و تحولات حوزهٔ علمیه، در کنار روایتهای خانوادگی و روزمره، بهگونهای در هم تنیده شدهاند که خواننده را با فضای اجتماعی و فرهنگی آن دوران آشنا میسازد. کتاب صوتی «خاکنشین» نهتنها به زندگی شخصیتهای اصلی میپردازد، بلکه تصویری از روابط میان نسلها، نقش سنت و مذهب در زندگی مردم و تأثیر وقایع سیاسی بر سرنوشت افراد را نیز ترسیم کرده است. این کتاب با بهرهگیری از جزئیات زندگی روزمره، آئینها و باورهای مردم، فضایی ملموس و باورپذیر از گذشتهٔ نهچندان دور ایران ارائه داده است.
خلاصه داستان صوتی خاک نشین
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان با روایت زندگی «سلمان»، جوانی اهل قم آغاز میشود که در بستر خانوادهای مذهبی و سنتی رشد یافته است. او از کودکی با پدرش (اوستا رحیم گیوهدوز) و خواهرش (مهین)، خاطرات تلخ و شیرینی را تجربه کرده است. مرگ برادرش (حسن) سایهای از اندوه و احساس گناه را بر خانواده میاندازد و رابطهٔ سلمان با پدرش را پیچیدهتر میکند. سلمان که علاقهمند به درس و طلبگی است، در جلسات «شیخ عباس قمی» شرکت میکند، اما بهدلیل شایعات و قضاوتهای نادرست، پدرش او را از این جلسات منع میکند و همین موضوع باعث دوری و دلخوری میان پدر و پسر میشود. در ادامه، داستان با وقایع تاریخی گره میخورد؛ ازجمله ماجرای حضور رضاشاه پهلوی در قم و برخورد خشونتآمیز با روحانیون و طلبهها بهویژه شلاقزدن «شیخ محمدتقی بافقی». سلمان و دوستانش که در این وقایع نقش دارند، ناچار به پنهانشدن و فرار میشوند. در این میان، سلمان با احساس ترس، تردید و مسئولیت دستوپنجه نرم میکند و در نهایت با حمایت خانواده و دوستان تصمیم میگیرد برای ادامهٔ تحصیل و حفظ جانش به مشهد برود و شاگردی شیخ عباس قمی را از سر بگیرد. داستان در کنار پرداختن به دغدغههای فردی و خانوادگی، تصویری از جامعهٔ مذهبی و سنتی ایران در دوران گذار را به نمایش میگذارد؛ هنگامی که سنت، مذهب و سیاست در هم تنیده و سرنوشت شخصیتها را رقم میزند.
چرا باید کتاب صوتی خاک نشین را بشنویم؟
«خاکنشین» با روایت داستانی خانوادگی در بستر تحولات اجتماعی و مذهبی ایران، فرصتی برای آشنایی با زندگی مردم قم و فضای حوزهٔ علمیه در اوایل قرن ۱۴ هجری فراهم میکند. این کتاب با پرداختن به روابط میان نسلها، نقش سنت و مذهب و تأثیر وقایع سیاسی بر زندگی روزمره، تصویری از جامعهٔ ایرانی آن دوران ارائه میدهد. شنیدن این اثر، مخاطب را با فرازونشیبهای عاطفی، اخلاقی و اجتماعی شخصیتها همراه میکند و امکان همذاتپنداری با دغدغهها و انتخابهای آنان را به وجود میآورد؛ همچنین آشنایی با شخصیتهایی چون «شیخ عباس قمی» و ماجراهای تاریخی مرتبط با حوزهٔ علمیه، به درک بهتر بخشی از تاریخ معاصر ایران کمک میکند.
شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب صوتی برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی، دوستداران روایتهای خانوادگی و کسانی که به شناخت تحولات اجتماعی و مذهبی ایران علاقه دارند، مناسب است؛ همچنین برای کسانی که دغدغهٔ هویت، سنت، مذهب و تأثیر سیاست بر زندگی فردی و جمعی را دارند.
بخشی از کتاب صوتی خاک نشین
«صدای خُرخُرهای عموغلامعلی بدخوابم کرده بود. اتاق آنقدر کوچک بود که ناچار بودیم در کنار هم بخوابیم. این چند روز، عموغلامعلی اول به خاطر زیارت امامرضا و بعد هم من ماند. میگفت تا حسابی خیالم از تور احت نشود، به قم برنمیگردم. کمی هم میخواست با ماندنش من را تنها نگذارد که احساس غریبی نکنم. رفتار شیخعباس آنقدر صمیمی و گرم بود که جایی برای غریبی نمیگذاشت؛ اما خب یکی دو روز اول واقعاً خجالتزده بودم. در خواب هم نمیدیدم روزی دیوار به دیوار اتاق شیخعباس زندگی کنم. به زبان نمیآوردم؛ ولی در دل واقعاً خدا را شکر میکردم که عموغلامعلی چند روز یبیشتر ماند. اما دیشب گفت که حتماً فردا برمیگردد قم. گفت یک خوابی دیدم که باید بروم. به او گفتم حتماً خیر است. چیزی نگفت و سکوت کرد. معلوم بود خواب خوبی ندیده است که اینقدر او را به هم ریخته بود. فکر خواب عموغلامعلی رهایم نمیکرد. از این دنده به آن دنده شدم تا بلکه دوباره خوابم ببرد. نور فانوس که از لای در چوبی به اتاق آمده بود، از جا بلندم کرد. بین اتاق ما و اتاق شیخعباس در چوبی کوچکی بود. شبهای اول به این نور دقت نمیکردم...»
زمان
۶ ساعت و ۳۷ دقیقه
حجم
۹۱۰٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۶ ساعت و ۳۷ دقیقه
حجم
۹۱۰٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد