دانلود و خرید کتاب صوتی مرداب حبشه
معرفی کتاب صوتی مرداب حبشه
کتاب صوتی مرداب حبشه نوشتهٔ گاستون شرو و ترجمهٔ صادق هدایت است. حسین نصیری گویندگی این داستان کوتاه صوتی را انجام داده و انتشارات گیوا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی مرداب حبشه
کتاب صوتی مرداب حبشه حاوی داستانی به قلم گاستون شرو و ترجمهٔ صادق هدایت است که لطیف و خواندنی توصیف شده است. این داستان توصیفات زیبایی از طبیعت حیوانات دارد. گروهی از پژوهشگران، عازم آفریقا و سرزمین اتیوپی شدهاند تا تحقیقات خود را در نواحی بکر این کشور پی بگیرند. در این میان، آهویی ماده که آبستن است، بهسمت چشمهای میرود تا آب بنوشد. جفت او هم کنارش می آید و دور آهوی مادهاش میچرخد. همهچیز زیبا و دلپذیر است؛ تا اینکه ناگهان ماری بزرگ سر میرسد و بهسراغ آهوی ماده میرود. گروهی که آنجا ایستادهاند و این ماجرا را میبینند، کاری از دستشان برنمیآید؛ نه میتوانند به مار شلیک کنند و نه میتوانند با دستانشان مار را بگیرند و او را متوقف کنند.
این داستان کوتاه صوتی بهسبب ساختار خاصی که دارد، چندان مجالی برای جزئینگری نویسنده و پرداختن به نکات ظریف باقی نمیگذارد، اما گاستون شرو ثابت کرده است که گاه میتوان از این محدودیت داستانهای کوتاه عبور کرد و اتفاقاً با صحنهپردازیهای دقیق و تیزبینانه، مخاطب را مجذوب داستان کرد. او بهحدی در توصیف حرکات و کوچکترین رفتارهای شخصیتهایش دقیق بوده که ممکن است مخاطب بهجای شنیدن کلمات و جملات داستان، تصاویری زنده از یک مستند حیات وحش را در برابر خود تجسم کند؛ البته اثر حاضر با یک مستند و گزارش علمی تفاوتهای بنیادی دارد که آنها را میتوان در شاعرانگی دیدگاه راوی، ابعاد جامعهشناختی داستان و نگاه نمادین نویسنده خلاصه کرد.
شنیدن کتاب صوتی مرداب حبشه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره گاستون شرو
گاستون شرو (Gaston Chérau) در ۶ نوامبر ۱۸۷۲ میلادی در نیور در فرانسه به دنیا آمد. او نویسنده و روزنامهنگاری بود که به عضویت فرهنگستان گنکور نیز درآمد. گاستون شرو در ۲۰ آوریل ۱۹۳۷ در ۶۴سالگی در بوستون آمریکا چشم از جهان فرو بست. «مرداب حبشه» داستان کوتاهی از اوست.
درباره صادق هدایت
صادق هدایت در ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در تهران متولد شد. این نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی را از بنیانگذران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. صادق هدایت تحصیل در دورهٔ متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد، اما بهعلت درد چشم مجبور شد که یک سال مدرسهٔ متوسطه را ترک کند و پس از آن به مدرسهٔ سنلویی که مدرسهٔ فرانسویها بود رفت. تحصیل در این مدرسه زمینهٔ آشنایی هدایت با ادبیات جهانی را فراهم کرد. او از نوجوانی نوشتن در روزنامهها را آغاز کرد. نخستین کتاب صادق هدایت «انسان و حیوان» نام دارد که درمورد مهربانی با حیوانات است. هدایت در سال ۱۳۰۵ با اولین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج، راهی بلژیک شد و در رشتهٔ ریاضیات محض به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان کوتاه «مرگ» را در مجلهٔ ایرانشهر که در آلمان منتشر میشد به چاپ رساند و مقالهای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ لهویل دلیس نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و میخواست خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمانْ مرکز تمدن غرب بود، برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد.
هدایت در سال ۱۳۰۹، بیآنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد، اما از وضع کارش راضی نبود. با این وجود سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ برای هدایت دورانی پربار محسوب میشود. او در این مدت، آثار تحقیقی و داستانی بسیاری انتشار داد؛ از جملهٔ این آثار میتوان به مجموعهٔ «انیران»، مجموعه داستانهای کوتاه «سایهروشن»، نمایشنامهٔ «مازیار» با مقدمهٔ مجتبی مینوی، «کتاب مستطاب وغوغ ساهاب» با همکاری مسعود فرزاد، مجموعه داستانهای کوتاه «سه قطره خون» و چندین داستان کوتاه دیگر نظیر «گرداب»، «دون ژوان کرج»، «مردی که نفسش را کشت»، «صورتکها»، «چنگال»، «لاله»، «آفرینگان»، «طلب آمرزش»، «محلل»، «مردهخورها»، «عروسک پشت پرده»، چاپ نخست «علویهخانم» و همچنین سفرنامهٔ «اصفهان نصف جهان» اشاره کرد.
صادق هدایت در دوران اقامت خود در بمبئی در هند، اثر معروف خود «بوف کور» را که در پاریس نوشته بود، پس از اندکی دگرگونی، با دست بر روی کاغذ استنسیل نوشته و بهصورت پلیکپی در ۵۰ نسخه منتشر کرد. این نویسندهٔ سرشناس ایرانی سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجارهایاش در خیابان شامپیونه، واقع در پاریس، با گاز خودکشی کرد.
بخشی از کتاب صوتی مرداب حبشه
طرف صبح که ما کنار مرداب رسیدیم، روی فرش خلوت بود. در اثر طوفان شب پیش زمین هنوز نمناک بود و پرندگان زیادی آنجا دیده میشد. ناگاه، ماده آهوی کوچکی، بی سرو صدا از میان سبزهها پدیدار شد و این خود غریب مینمود. چه در این ساعت هنگام آبخوردن آهوها نبود.
پوزهی سیاه قشنگش را بالا گرفته هواخوری میکرد. گوشهای پهن او تکان میخورد. پس از آنکه مطمئن شد به سوی آب رفت. گردنش را دراز کرده وارد مرداب گردید و مشغول آشامیدن شد. در این وقت من برآمدگی غیرطبیعی شکمش را دیدم. این حیوان آبستن و زائیدنش نزدیک بود. او خیلی آهسته مینوشید. گاهی سرش را از آب بیرون میآورد و با حرکت تند و ناگهانی که به او حالت بیصبری میداد، نفس تازه میکرد. پشت سرش نیها تکان میخورد و آهویی نر که جفت او بود، پیدا شد.
زمان
۱۰ دقیقه
حجم
۹٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۱۰ دقیقه
حجم
۹٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
قابلیت انتقال
دارد