دانلود و خرید کتاب صوتی خنجر
معرفی کتاب صوتی خنجر
کتاب صوتی خنجر نوشتهٔ وحید قربانی نژاد شلمانی است. حسین نصیری گویندگی این داستان کوتاه صوتی را انجام داده و انتشارات گیوا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی خنجر
در کتاب صوتی خنجر که یک داستان کوتاه است، مرز بین وهم و واقعیت مشخص نیست. شخصیت اصلی کتاب که خودْ داستان را روایت میکند، با عجیبترین موقعیت زندگی خود روبهرو میشود، اما هیچکس و حتی خود راوی نیز نمیداند که این اتفاق را در خیال خود میبیند یا در حقیقتی که بیواسطه آن را زندگی میکند. راوی به جنون مبتلاست یا در لحظهای که در ناباورانهترین موقعیت زندگیاش قرار میگیرد، دچار جنون آنی میشود؟ آیا راهی برای رهایی از این جنون وجود دارد؟ گفته شده است که وحید قربانی نژاد شلمانی در اغلب آثار خود روی مرز باریک و غیرقابلتشخیصی از وهم و واقعیت قدم برمیدارد. در بعضی از داستانهای این نویسنده، ما تا پایان هم متوجه نمیشویم که وقایع در واقعیت اتفاق افتادهاند یا در روانِ پریشان راوی و کاراکترها، اما نکتهٔ قابلتوجه این است که گاه حتی این مسئله بر خود کاراکتر هم پوشیده است. شخصیتهای روانپریش با رگههایی از جنون و مالیخولیا، عنصر ثابت آثار این نویسندهٔ معاصر ایرانی هستند. در کتاب صوتی خنجر هم ماجرا از این قرار است.
شنیدن کتاب صوتی خنجر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره وحید قربانی نژاد شلمانی
وحید قربانی نژاد شلمانی در تیر ماه ۱۳۶۴ چشم به جهان گشود. او از سال ۱۳۸۰ و از ۱۶سالگی به وبلاگنویسی روی آورد. در سال ۱۳۹۷ بود که موفق شد نخستین کتاب خود را منتشر کند: مجموعهای از داستانهای کوتاه با عنوان «تاریک، سرد و بینهایت طولانی». «شب قدارههای بلند» نام کتاب دیگر وحید قربانینژاد شلمانی است.
بخشی از کتاب صوتی خنجر
«عرق سرد روی پیشانیم نشست. نمیتوانستم افکارم را سر و سامان بدهم، از در فاصله گرفتم و آنطرفتر روی زمین نشستم. سرم گیج میرفت، زنم که از چشمم بیشتر به او اعتماد داشتم شب اول مرگ من با فاسقش در حال معاشقه بود. دیگر طاقت دیدن و شنیدن نداشتم، بلند شدم و رفتم توی اتاق بغل سر صندوق قدیمی خودم که گوشه اتاق بود، بعد از کمی زیر و رو کردن خنجر قدیمی یادگاری پدرم را برداشتم از غلاف درش آوردم. حتی توی تاریکی هم برق میزد. بلند شدم و به سمت اتاق زنم رفتم. پشت به من توی جایش خوابیده بود اما خبری از مرد نبود، رفتم کنارش نشستم. آرام به موهایش دست کشیدم؛ همان موهای مشکی و صاف همیشه اما خودش در کسری از ثانیه تا حد یک فاحشه در ذهنم سقوط کرده بود.»
زمان
۱۰ دقیقه
حجم
۷٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۰ دقیقه
حجم
۷٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
عالی بود حتما بخونید