دانلود و خرید کتاب ظلم بر بره‌ها میترا مجموعه
تصویر جلد کتاب ظلم بر بره‌ها

کتاب ظلم بر بره‌ها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ظلم بر بره‌ها

کتاب ظلم بر بره‌ها نوشته میترا مجموعه داستان خواندنی است که به بخشی از مشکلات و معضلات اجتماعی اشاره می‌کند

درباره‌ی کتاب ظلم بر بره‌ها

میترا مجموعه در کتاب ظلم بر بره‌ها از زندگی دختری به نام کتایون نوشته است. دختر کوچکی که در خانواده‌ای فقیر با پدری خلافکار به دنیا آمده است. پدری که مدام او و مادرش را کتک می‌زند، تحقیر می‌کند و زندگی خوب را بر آن‌ها حرام کرده است. کتایون در همان سن کم و به خاطر تمام حرف‌ها و رفتارهای پدرش فکر می‌کند که زندگی تمام دختران با بدبختی، رنج، تحقیر و ... سرشته است.  

میترا مجموعه با نوشتن کتاب ظلم بر بره‌ها علاوه بر درگیر کردن احساسات و عواطف شما نظرتان را به زندگی سخت و مشکلات اجتماعی مانند فقر، مردسالاری و ... نیز جلب می‌کند. 

کتاب ظلم بر بره‌ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر دوست دارید داستانی زیبا و رمانی اجتماعی بخوانید، کتاب ظلم بر بره‌ها را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ظلم بر بره‌ها

با دست های کوچکم موهایش را که روی صورت رنج کشیده‌اش ریخته بود کنار زدم و صورتش را بوسیدم. او با مهربانی مرا در آغوش گرفت و با صدای بلند گریه را سر داد.

نمی‌دانستم چه بگویم ولی با لحنی کودکانه گفتم: نترس، بابا رفت... .

پنج سال پیش در خانواده‌ای تهیدست در جنوب تهران به دنیا آمدم. نامم را کتایون گذاشته بودند و کتی صدایم می کردند. من دو برادر بزرگتر دوازده ساله و نه ساله به نام های اکبر و اسماعیل داشتم و یک برادر کوچکتر به نام اصغر که فقط یک سال داشت.

بله. من فرزند سوم در خانواده‌ای خلافکار بودم که از مال دنیا هیچ بهره‌ای نداشتند.

پدرم به داشتن پسرهایش افتخار می‌کرد ولی هیچگاه از او نشنیدم که از به دنیا آمدن من هم راضی باشد، زیرا با خودکامگی و دیکتاتوری حاکم بر جو خانه، آنها را مجبور می‌کرد در انجام کارهای خلافش کمکش کنند و چون من چنین توانایی نداشتم مرا یک مفت خور به حساب میآورد، البته به همراه مادرم.

پدرم همیشه می‌گفت منو مادرم فقط می‌خوریم و می‌خوابیم و هیچ عرضه‌ای نداریم. او و برادرانم باید کار کنند تا شکم گرسنهٔ ما را سیر کنند.

آنقدر جمله های شبیه این شنیده بودم که با سن کمی که داشتم باور کرده بودم که موجودی زیادی هستم که پول پدرم بابت ما به هدر می‌رود. برای همین هیچ وقت یاد ندارم که سر سفره به اندازهٔ کافی غذا خورده باشم. با وجود اینکه فقط پنج سال داشتم ولی می فهمیدم نباید غذا زیاد بخورم. نباید از خانواده‌ام چیزی بخواهم، نباید مثل دختربچه‌های هم سن خودم عروسک و وسایل بازی داشته باشم تا پول پدرم بی‌خودی خرج نشود.

نمی‌دانستم کار پدرم چه بود فقط می‌دیدم گاهی اوقات آنها از دست پلیس ها یا مردمی که به سراغشان می‌آیند مخفی می شوند و منو مادرم باید به دروغ بگوییم آنها را ندیده‌ایم. فکر می کردم همه همینطور زندگی می‌کنند، فکر می کردم همهٔ دخترها بعضی اوقات باید دروغ بگویند و پدر و برادرانشان را مخفی کنند، فکر می کردم همهٔ دخترها باید نصف شکمشان غذا بخورند تا پدرشان عصبانی نشود، فکر می‌کردم اگر سیر غذا بخورم یا چیزی بخواهم مادر بیچاره‌ام به خاطر من کتک می خورد، فکر می کردم یخچال ما همیشه باید خالی باشد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹۵ صفحه

حجم

۱۴۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹۵ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان