دانلود و خرید کتاب صوتی شازده کوچولو برگشته بود
معرفی کتاب صوتی شازده کوچولو برگشته بود
کتاب صوتی شازده کوچولو برگشته بود (نامه ای به آنتوان) نوشتهٔ پیروز انتخابی با گویندگی جمعی از گویندگان در انتشارات نقش مانا منتشر شده است. کتاب «شازده کوچولو برگشته بود» برگرفته از داستان «شازده کوچولو» اثر آنتوان دوسنت اگزوپری و یکی از داستانهای کوتاه برگزیدهٔ ششمین جایزه ادبی اصفهان بوده است.
درباره کتاب صوتی شازده کوچولو برگشته بود (نامه ای به آنتوان)
شخصیت شازده کوچولوی اصلی برای همه افراد در هر سنی مناسب است؛ خواندن این کتاب در هر سنی تجربهای مناسب همان سن را به خواننده میدهد. زمان نوشتن شازده کوچولو، دوران گذار در ادبیات مولد کتابها و شخصیتهایی بود که اگرچه بهظاهر برای کودکان مناسب است اما در باطن مفاهیم مهمی را به همه سنین منتقل میکنند و کتاب «شازده کوچولو برگشته بود» بهنوعی گویا شازده را به دوران ما میآورد.
این داستان روایت دیدار نویسنده با شازده کوچولو در دورانی متفاوتی است. داستان سفر دوباره شازده کوچولو به زمین که در آن نویسنده به درخواست پایانی آنتوان در کتابش عمل کرده و خبر این دیدار دوباره را، برای او و دیگران نوشته است. سفری که به گفته شازده کوچولو نشان از عجیبتر شدن آدمها در این دوره و دورتر شدن آنها از انسانیتشان دارد و افول جنبههای محیط زیستی و صلح را در دوران زندگی نویسنده از دیدگاه او، نشان میدهد.
«خوب به این منظره نگاه کنید تا اگر روزی روزگاری به صحرای آفریقا سفر کردید، بتوانید آن را بشناسید. اگر هم اتفاقاً گذرتان به این نقطه افتاد، لطفاً عجله نکنید. یک مدت همان جا، درست زیر ستارهها، بمانید. بعد، اگر مرد کوچولویی پیدایش شد که میخندید که موهای طلایی داشت که به سؤال آدم جواب نمیداد، بدانید که هم اوست. اگر چنین شد، لطف کنید و مرا از غم و اندوه در بیاورید. برایم بنویسید که او برگشته است.» (شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپری)
این جملات پایانی کتاب شازده کوچولو است که نویسنده اسم کتاب خود را از آن گرفته است.
کتاب صوتی شازده کوچولو برگشته بود (نامه ای به آنتوان) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این داستان برای گروه سنی نوجوان تا بزرگسال مناسب است.
بخشی از کتاب صوتی شازده کوچولو برگشته بود (نامه ای به آنتوان)
«ده، یازده ساله بودم که پدرم کتاب شازده کوچولو را به من داد تا بخوانم. شاهزادهای از یک سیاره دیگر با موهای طلایی و شالی برگردنش که به همان اندازه کودکیهایم زیبا و دلنشین بود. صفحه اول کتاب نقاشی با مزهای از مار بوآیی بود که فیلی را درسته خورده بود، در صفحه بعد فیل را درون شکم مار بوآ کشیده بود، برای آدمبزرگهایی که فکر کرده بودند نقاشی اول یک کلاه است اما چطور متوجه چشمان کوچک و خسته مار نشده بودند. بزرگتر که شدم، یادم هست یکبار کتاب را گوشه کتابخانه دیدم، پاک از یاد برده بودمش. بازش کردم. در صفحه اول تصویر یک کلاه بود، یکی دو جملهاش را خواندم تا باز به یاد آورم! کلاه نبود! ناراحتی من را درک میکنید که چقدر نگران خودم شدم. »
...
«محبت کنید و اگر روزی میان نوشتههای من گم شدید (مثل من که در نوشتههای آنتوان گم شدم) و اگر خواستید تکرار نقش نوشتههای من را بازی کنید ،اگر تنها شدید... جایی که آدم بزرگها نباشند، فرقی هم نمیکند هواپیماهای شما خراب بشود یا قایقتان غرق شود؛ کافی است از حصارهای بلند شهر بیرون بروید هرجایی که تنهایی چشم دلتان را باز کند...
اگر کودکی سمت شما آمد، اگر خندید، اگر موهای طلایی داشت و اگر به سؤال آدم جواب نمیداد، لابد حدس خواهید زد که او کیست. او تنها کسی است که راهش را میداند. از او بپرسید که چطور میشود بائوبابها را از ریشه درآورد و میدانم این تنها سؤالی است که بهسرعت جوابش را میدهد. نگذارید من نگران بمانم، زود برایم بنویسید، برای همه بنویسید. قبل از اینکه با این غفلت برای سیارهمان زمین خیلی دیر بشود. »
زمان
۱ ساعت و ۱۷ دقیقه
حجم
۱۷۶٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱ ساعت و ۱۷ دقیقه
حجم
۱۷۶٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
عالی بود
اصلا خوب نبود و حس ما امیدی القا میکرد علاوه بر این که اصول داستان نویسی رعایت نشده بود و صداگذاری ها هم خیلی آماتور بود
اینکه دست نوشته نویسنده اصلی رو با تغییر جزئیات تکرار کنی فکر نمیکنم اسمش نوشتن کتاب باشه ... به هرحال با احترام، در سلیقه من نبود
عالی بود 👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍👍