دانلود و خرید کتاب صوتی کلود ولگرد
معرفی کتاب صوتی کلود ولگرد
در کتاب صوتی کلود ولگرد داستانی از نویسنده شهیر فرانسو، ویکتورهوگو را با ترجمه محمد قاضی و صدای میلاد تمدن میشنوید.
درباره کتاب کلود ولگرد
داستان درباره کارگر فقیری به اسم کلود ولگرد است که لایق و باهوش است اما درست تربیت نشده است. او با استعداد است اما سواد ندارد. خوب میفهمد و خوب فکر میکند و خوب چارهجویی میکند. در یک زمستان سخت، کلود بیکار میماند؛ بدون آب و غذا و سوختی که خود و خانوادهاش را گرم کند. ناچار به دزدی متوسل میشود و از آن دزدی سه روز نان و گرما و پنج سال زندان برای خودش میخرد.
در زندان با مدیر کارگراه کار اجباری رفیق میشود و مدیر به استعداد او پی میبرد. کلود در زندان محبوب میشود و حسادت خیلیها از جمله مدیر و زندانبان را برمیانگیزد. آنها دوست صمیمی کلود را از او جدا میکنند و این موضوع کلود را به جنون میکشاند. جنونی که عواقب ناخوشایندی برایش در پی دارد.
داستان دو نیمه دارد بخش اول را دانای کل روایت می کند و بخش دوم را خود کلو که بیشتر دربردارنده احساسات و برداشت های اوست.
شنیدن کتاب صوتی کلود ولگرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوستداران داستانهای خارجی به ویزه آثار ویکترو هوگو مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب کلود ولگرد
محکوم به اعدام!...
خوب، چرا محکوم به اعدام نباشم؟ به یاد دارم که وقتی در کتابی مطلبی میخواندم ـ و مخفی نماند که در سراسر آن کتاب مطلبی از این بهتر نبود ـ آری در کتابی میخواندم که آدمیان همه محکوم به مرگند منتهی موعد اجرای حکم درباره هر یک از ایشان غیرمشخص است. بنابراین در سرنوشت من چه تغییری حاصل شده است؟
از زمانی که حکم اعدام مرا برایم خواندهاند چه بسا کسانی که خود را برای زندگی درازی آماده کرده بودند ولی مردند!... چه بسا که جوان و آزاد و سالم بودند و گمان میکردند که در روز موعود به تماشای بریدن سر من به «میدان اعتصاب» خواهند آمد ولی زودتر از من از این دنیا رفتند!... چه بسا که از امروز تا روز اعدام من زندهاند و راه میروند و از هوای آزاد تنفس میکنند و به دلخواه خود به هر جا میروند و میآیند ولی باز ممکن است که زودتر از من بمیرند!...
از این گذشته اصولا از دست رفتن زندگی برای من چه تأسفی دارد؟ در حقیقت ایام تیره و تار زندان، نان سیاه محبس و جیره آبگوشت بیمزه و بیرمقی که در طشتک چوبین محکومین به اعمال شاقه به خورد من میدهند و تحمل خشونتها و ناملایمات برای منی که بر اثر تعلیم و تربیت دلی نازک و ذوق و احساسی رقیق و لطیف دارم و شنیدن سخنان زشت و ناهنجار از زبان زندانبان و نگهبانان و دمخور نبودن با انسانی که بتوانم دو کلمه حرف حسابی با او بزنم و بشنوم و روز و شب ترسیدن و لرزیدن از آنچه کردهام یا از آنچه با من خواهند کرد تنها چیزی است که من در زندگی دارم و جلاد میتواند از من بگیرد.
خیر، خیر، این زندگی وحشتانگیز است و به هیچوجه برای من اهمیت ندارد.
***
درشکه سیاه، مرا به این زندان نفرتانگیز «بیستر» انتقال داد.
این زندان از دور شکوه و عظمتی دارد و در امتداد افق در پای تپهای به چشم میخورد. از دور هنوز آثاری از عظمت و جلال باستانی آن جلوهگر است و همچون قصر پادشاهان به نظر میرسد، لیکن هر چه به آن نزدیکتر شویم کاخ بدل به کوخی میگردد و قیافه خرابه پیدا میکند. منظره کنگرههای فرو ریخته آن چشم بیننده را میآزارد و چیزی شرمآور و نکبتبار که معلوم نیست ناشی از چیست آن طاق و رواق شاهانه را به زشتی و کثافت میآلاید. به نظر چنین میرسد که در و دیوار این کاخ همه مبتلا به بیماری خوره شدهاند. اتاقها پنجره ندارند و به پنجرهها شیشه نیست، لیکن به جای آنها میلههای ضخیم و بزرگ آهنین صلیبوار دیده میشوند که گاهگاهی صورت لاغر و پریده رنگ زندانی یا دیوانهای به آنها چسبیده است.
آری، رؤیای زندگی از نزدیک همین است.
زمان
۵ ساعت و ۴۶ دقیقه
حجم
۳۴۰٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۴۶ دقیقه
حجم
۳۴۰٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کسی که مرتکب جرمی میشه،خودش چقدر مقصره؟! آیا افراد ذاتا تمایل به جرم دارند یا تربیت و وضعیت جامعه هم دخیله؟ آیا روشی که جامعه برای برخورد با افراد مجرم در پیش میگیره فایده ای داره؟ هوگو با هنرمندی تمام به
روایت و خوانش کتاب که حرف نداره. داستان هم بسیار تاثیرگذار و قابل تأمل بود🌹
آنقدر میخکوب ام که هیچ نظری نمی توانم بدهم . ترجمه بسیار خوب است گویندگی و فضاسازی هم بسیار عالی است. حتماً پیشنهاد می کنم .👍
اصلا جالب نبود