کتاب رزونانس
معرفی کتاب رزونانس
کتاب رزونانس نوشتهٔ محمدرضا ایدرم در نشر پیدایش منتشر شده است. این کتاب یک رمان علمی - تخیلی با فضای پساآخرالزمانی است.
درباره کتاب رزونانس
رزونانس یک رمان علمی - تخیلی است. دانشمندی به نام اسرافیل تقی اف به اسناد مهمی پیدا کرده است که ثابت میکند تاریخ انسانها و هر چیزی که انسانها بهعنوان خاطره به یاد میآورند واقعی نیست؛ بلکه همگی مجموعهای ساختگی از اطلاعات است که به دست سایهها ساخته شده است. در میان نامههای خانواده تقی اف خاطراتی مربوط به شورش فردی به اسم رشید خان هم وجود دارد که تاریخ جهان را مشخصتر میکند.
این رمان فضایی پسا آخرالزمانی دارد و در ایران روایت میشود. رمانی جذاب و پرکشش که خوانندهٔ ایرانی میتواند محیط و اتفاقات آن را کامل درک کند.
خواندن کتاب رزونانس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات ژانری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رزونانس
««حالا میترسی ماری.»
«نمیترسم.»
به آن شبها فکر میکرد. وقتی همهشان بودند. وقتی اسماعیل بداخلاق شده. صورتش تاولهای نقرهای زده و دلمههای سفید به جانش افتاده. دائم جیغ میکشد. هر کس نزدیکش میشود، چنگ میزند، جیغ میکشد. گوشتهای سرخ نشتابهدار بیرون افتاده. شکمش اینقدر باد کرده انگار در حال ترکیدن باشد. قابله به مادر گفته که باید اسماعیل را زیر یک درخت فاضل بگذارید و گریه کنید. میگفت از اسماعیل خوششان آمده و با بچهٔ خودشان عوضش کردهاند. باید بچهشان را نشانشان بدهید و منت کنید تا دلشان رحم بیاید. نصفهشب ماری دزدکی دور شکم اسماعیل کهنه بسته و عروسک سوپرمنش را برداشته و برادرش را زیر درخت برده. اسماعیل ساکت شده. چند دقیقهای است که ماری صدای نفسهای اسماعیل را نمیشنود. ولی نمیترسد. لباسهای اسماعیل را در میآورد. کل بدنش را بو میکشد. چشمهای درشت مشکی، موهای لخت کوتاه، بناگوش، سینه، ناف. که کجایش را تسخیر کردهاند.
«چرا منصور خیسه؟»
«یادت رفته. ابول بردش زرجوب.»
«اذیتش کرد؟»
«زیر آب نگهش داشت. خیلی نگهش داشت...»
ابراهیم وقتی این را میگفت پشههای دور چراغ را در مشتش حبس میکرد و عین سقز بادکنکی میترکاند و خون توی شکم پشهها به دستهای ماری میپرید.
«بیا خودمون رو بندازیم پایین ماری.»
کنار یکقرانی روی سنگفرش کف کوچه سایههای اسماعیل و منصور و ابراهیم به کلاغها زل زدهاند و ماکساپتیان کنتراتچی قبرستان ارمنیبولاق اصلاً متوجه صدای افتادن ماری نمیشود و نعش ارمنیهای وباگرفته را هیزموار بر روی گاریاش تلنبار میکند. و اینطور است که خاطرهٔ یک جهان دیگر به جهانشان میتابد و کلاغهای آکوستیک در عملیات ایجاد حفاظت سعی میکنند که ARF به حداقل برسد چون از بین رفتن کامل خاطرات جهان قبلی ممکن نیست و اغلب یک ARF معینی در حد ارتعاش ۰.۲۵به عنوان حد مطلوب تعریف پروجکت اجرا میشود. کلاغهایی که اسکن میکنند و ستون رزونانس. اغتشاش خاطرهها. جابهجایی همزادها. عایقکاری. حمله به یک جهان برای حفظ جهان خودشان. در همین لحظه ماکساپتیان لباسهای وباییها را توی آتش میاندازد. ماهیتابهاش را هم یک گوشهای گذاشته. رودهٔ ماهیسفید توی روغن جلزولز میکند. بعد صدای سوت شیفت شب کارخانه. قرار است که کارگرها از ماشینهایشان جدا بشوند. سوت یک صدای ارغوانی عجیبی دارد. به جَمَست میزند.»
حجم
۲۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۲۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
نظرات کاربران
میان خاطرات یک شورشی به اسم رشید خان و نامه هایی که در بین خانواده ی اسرافیل تقی اف (دانشمندی که با استناد به مدارک یافت شده ثابت می کند خاطرات و تاریخ حقیقی نیستند) رد و بدل می شود
من متوجه داستان نشدم! خیلی پیچیده گویی و حرف های غیر قابل فهم توش زده شد ایکاش یکی بیاد و یک تفسیری در موردش بنویسه! خیل گنگ و گیج گننده بود