کتاب هیچ اینجا می هیچد
معرفی کتاب هیچ اینجا می هیچد
کتاب هیچ اینجا می هیچد نوشته فرزاد گلی است. این کتاب جستارهایی در نشانهشناسی تجربه فرافردی که انتشارات دهکده سلامت برای علاقهمندان منتشر کرده است.
درباره کتاب هیچ اینجا می هیچد
آیا هشیاری را به بیرون از جهان نشانهها راهی هست؟ آیا جز اندیشه ابزاری برای پژوهش واقعیت داریم؟ کتاب هیچ اینجا می هیچد، سفری است به قلمروی تاریکِ بودن و نشانههای کلامی و تصویریای که ما را تنها تا آستانه آن میآورد. سپهری که نه اندیشه که تنها آگاهی محض به آن راه دارد و از نامها و چیزها جز آهنگهایی بیصدا نمیماند.
اندیشمندان هر عصر تنها با زبانی متناقضنما، پیچیده و مبهم، رهروان را به این راه اشارت میکردند. زبانشان سخت بود و ناآشنا. این کتاب روایتی روان است از این جستوجو.
خواندن کتاب هیچ اینجا می هیچد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به معرفت و خودشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هیچ اینجا می هیچد
عرف مدرن بر این باور نهاده شده که تا چیز نویی هست، تا رنگی، دستگاهی یا ماجرایی دگرگونه هست، زندگی باید کرد و همین امر باعث شده تا عطش نو دیدن و نونوار شدن روز به روز بالا گیرد. بهطوری که رسانهها برای پاسخ به این نیاز بیوقفه، ناگزیر از نوپردازیاند و تا مسخ، توهم و حتا آفرینش رخدادها و نارخدادها و فراواقعیتها پیش میروند.
ولی این نو شدنها دیگر کهنه شده است و این درخششهای آنی دیگر خاطر حزین انسان مدرن را نمیانگیزد. در چنین هنگامهیی شاید تنها راهِ رهایی از این ملال، که مثل خوره روح آدم را میخورد، این باشد که انسان را بر لبهی آخرالزمان قرار دهی، آنوقت هر پدیدارِ گذرایی میتواند ابدی و بیاندازه بااهمیت و تعیینکننده به نظر آید.
این وضعِ آخرالزمانی بیهیچ شاهدِ سزاواری، بهویژه از پسِ جنگ جهانی دوم، روزبهروز آرایش فراگیرتر و تأثیر نافذتری یافتهاست ، آنچنان که تاریخ این چند دهه را میتوان بر اساس این هنگامههای آخرالزمانی تشریح کرد. هنگامهی جنگ سرد و موشکهای نشانگیری شده از شرق به غرب و از غرب به شرق و هنگامهی برخورد تمدنها و مرزهای نوین سیاسیـ مذهبی، مهمترین آنها هستند و گاه هنگامه در هنگامه هم برپا میشود مانند بزرگنماییهای بحرانهای زیستمحیطی چون اثر گلخانهای و سیارهی دهم ـ نیبُروـ که در زمانهای مقتضی زمین را تهدید میکند.
البته انسان را اینگونه بر لبهی هیچ، آن هم هیچی از جنس نادانی، نگاه داشتن تدبیر مناسبی بودهاست و باعث شده تا ما اکنون نخستین موجودی در تاریخِ مادهی زنده باشیم که عامل اصلی مرگ و ناتوانی او افسردگی است.
پس فرخنده باد این گسترش باشکوه مرزهای اندوه، فرخنده باد جلوس انسان اندیشمند بر بلندای تاریخی مالیخولیا، فرخنده باد این مهجوری هشیاری از حیات و گرفتاریش در سردابههای تاریک و نمور فراواقعیتها!
چه میتوان کرد برای این جانورِ استعاری مزاج که گرفتارِ جهان استعاری خویش شدهاست؟
قدرت را میان حاکم و محکوم میجویند و نیروی عظیم تحول هشیاری را نمیبینند که بی هیچ درنگی بر کسی، چیزی یا رخدادی، سرگرم خویشکاری خویش است. ندیدن صیدیِ صیاد و صیادیِ صید نیز نافهمی دیگری است ناشی از بیگانگی با طبع شوخ زندگی.
هشیاری در اینگاه، رنگپریده و خیالزده است و تپشهای حیات را تنها گاهی از دور میشنود. شاید هم هشیاری به این فاصله و این نیممردگی نیاز دارد تا پیوندی نو با حیات دراندازد و بُعد نوی به زندگی ببخشد.
ولی دوستِ من، هشیاری من و تو چه میشود آیا ما خوراکهای اطلاعاتی ـ انرژیایی عنقای زمانایم؟ میگویم آری و البته نه.
تو جزئی از یک کل نیستی، اگر جام جهاننما بودنات را ببینی و یا بباوری؛ و کودک رانده شده از بهشت که زیر نگاههای ملامتگر پدر آسمانی میپلـکد نیستی، اگر بالغ شوی؛ و هوش رها شده بر لبهی هیچ نیستی اگر برای تمام کردن خویش به دنبال نه ـ چیز باشی. آنگاه در حالِ ابدی، در دیمومیتی و هم آنگاه در گاهی از تحول هشیاری در صیرورتی؛ اما نه مستحیل در آن بلکه بر آنی و هم آنگاه در آنی.
خردی که راه به حال ابدی یافتهاست، با تمام هستی اش نقشاش در زمان و مکان نسبی را میگزارد و بر حدود خویش میماند درحالیکه میداند این حدودِ هیچ است و آنهمه هیچیدن.
حجم
۱۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۹۹ صفحه
حجم
۱۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۹۹ صفحه