دانلود و خرید کتاب البته که عصبانی هستم دوبراوکا اوگرشیچ ترجمه خاطره‌ کردکریمی
تصویر جلد کتاب البته که عصبانی هستم

کتاب البته که عصبانی هستم

معرفی کتاب البته که عصبانی هستم

البته که عصبانی هستم از مجموعه جستار روایی نشر اطراف اثر دوبراوکا اوگرشیچ، پنج جستار روایی درباره وطن و انزوای خودخواسته است که در نشر اطراف به چاپ رسیده است.

درباره مجموعه جستار روایی

جستار روایی متنی غیرداستانی است که سبکی دلنشین، ساختاری ظاهراً ولنگار، لحنی شبیه زبان شفاهی، و گاهی چاشنی طنز ظریفی دارد و با استفاده از داستان یا ساختار داستانی، روایت نویسنده را از مبحثی که کمتر به آن پرداخته شده، ارائه می‌دهد.

به عبارتی، نویسندهٔ جستار روایی با استفاده از اکسیر هنر، فرم لذت‌بخشی می‌آفریند و مضمون مقاله را به گونه‌ای نو و با هدفی متفاوت ارائه می‌دهد.

جستار یا essay مانند مقاله یا article متنی غیرداستانی است اما به جای آن که مثل مقاله اطلاعاتی دربارهٔ یک موضوع خاص به خواننده منتقل کند، دیدگاه شخصی نویسنده را دربارهٔ یک یا چند موضوع و با لحنی که اعتماد مخاطب را برانگیزد برایش توضیح می‌دهد. جستارنویس بر اساس تجربهٔ زیسته خود، نگاه ویژه‌ای به مفهوم یا رخداد مورد نظرش پیدا کرده، به یک روایت فردی رسیده و با نوشته‌ای صمیمی و صادقانه می‌خواهد موضع و تحلیل خودش را شرح دهد. به همین دلیل خواندن جستار ما را با طرز فکر، منش یا به اصطلاح صدای نویسنده آشنا می‌کند. بی‌تردید مقاله‌نویس‌ها هم دیدگاه شخصی دربارهٔ موضوع مقاله‌شان دارند و گاهی آن را با خوانندگان‌شان در میان می‌گذارند اما نتیجه‌گیری نوشته‌شان را با استناد به دلایل و شواهد موجود در مقاله سر و سامان می‌دهند نه مبتنی بر تجربه، برداشت و روایت شخصی خودشان.

تعبیر شیرین و تأمل‌برانگیز دیگری هم جستار را ترکیبی از اول شخص مفرد و سوم شخص جمع معرفی می‌کند که تجربهٔ نویسنده را در مسیر جست‌وجو و آزمودن پست و بلند مفاهیم مختلف و ابعاد گوناگون رخدادها به ثبت رسانده و با خوانندگان به اشتراک می‌گذارد. همین معنای جست‌وجوگری است که معادل جستار را برای واژهٔ essay انتخابی دقیق و قابل دفاع می‌کند. از این منظر، جستار کنشی است که خواننده را با تکاپوی نویسنده در درک و تحلیل رخدادهای واقعی و مفاهیم مختلف همراه می‌کند.

منطق گفت‌وگویی، جستار را بستر مناسبی برای حضور صداهای دیگر در ساحت تلاش نویسنده برای فهم معنا می‌داند؛ صداهایی که می‌توانند موضع نویسنده را به چالش کشیده و متنی چندصدا خلق کنند. جستارنویس که هشیارانه در گرانیگاه جریان‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... زمانِ خود ایستاده، می‌تواند با اجتناب از قضاوت نهایی و تک‌گوییِ تمامیت‌خواهانه و پرهیز از سازآرایی صداهای گوناگون به نفع دیدگاه خود، شرکت مؤثر صداهای دیگر را در گفت‌وگوی متن تضمین کند. به خاطر اهمیت ژانر یا گونهٔ جستار، بسیاری از نویسندگان معاصر مانند شاهرخ مسکوب، کامران فانی، بابک احمدی و صاحب‌نظران دیگر در نوشته‌هایشان جستار را تعریف کرده‌اند و تفاوت‌های جستار و مقاله را شرح داده‌اند. با مطالعهٔ نمونه‌های مختلف جستار و خصوصاً جستار روایی درک دقیق‌تری از تعریف جستار روایی خواهیم داشت.

خواندن بهترین نمونه‌های هر ژانر نوشتاری هم می‌تواند آشنایی ما را با آن‌ها به تجربه‌ای پربار و خوشایند مبدل کند. به همین دلیل در مجموعهٔ جستار روایی آثار نویسندگان شاخص این ژانر که پیشینهٔ فرهنگی متفاوتی دارند، به علاقه‌مندان ارائه شده و در هر کتاب مخاطب با سبک نوشتاری و صدای منحصربه‌فرد یک جستارنویس برجسته آشنا خواهد شد.

در این کتاب جستارهایی از دوبراوکا اوگرشیچ نویسنده کروات درباره وطن و انزوای خود خواسته را می‌خوانید. جستارهای این کتاب از مجموعهٔ فرهنگ کارائوکه (۲۰۱۱) انتخاب شده‌اند که دیوید ویلیامز به انگلیسی برگردانده است.

اوگرشیچ در جستارهایش از تجربهٔ هیجان بیمارگونهٔ ملی‌گرایی جمعی می‌نویسد، از وجوه تاریک جوامع مدرن و همگن‌سازی مردم به اجبار رسانه، سیاست، مذهب و باورهای مشترک. رمان‌های موزهٔ تسلیم بی‌قید و شرط و وزارت دردِ او هم به کنکاش تروماهای حاصل از تبعید می‌پردازند. گرچه گذشت زمان شکل نگارش او را تلطیف کرده، زخم‌هایش عمیق‌اند و او هم لحظه‌ای از وَر رفتن با این زخم‌ها دست برنمی‌دارد. آثار او ترکیبی است از مسائل شخصی و سیاسی که بر جهانی بودن مفاهیمی چون وطن، بی‌جاشدگی و تجربهٔ انزوای خودخواسته تأکیدی ویژه دارند.

خواندن کتاب البته که عصبانی هستم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به جستارهای روایی با موضوع وطن را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم

درباره دوبراوکا اوگرشیچ

دوبراوکا اوگرشیچ نویسنده‌ای یوگسلاو است. بعدِ تجزیهٔ یوگسلاوی، هویت ملی‌اش به یغما رفت و برای کروات شدن زیر فشار قرار گرفت. چرا؟ چون زاگرب خانه‌اش بود؛ شهری که تا پیش از فروپاشی بخشی از یوگسلاوی بود اما حالا پایتخت کشور مستقل کرواسی خوانده می‌شد. وقت تصمیم‌گیری بود: آیا هویت تازه‌اش را می‌پذیرفت؟ آیا به جنبش نبرد برای تفوق کرواسی می‌پیوست؟ آیا از فرصت استفاده می‌کرد، بی‌صدا از کشور می‌زد بیرون و از نو در کشوری دیگر ریشه می‌دَواند؟ یا نه، می‌گفت «هر چه بادا باد! من یوگسلاوم!» اوگرشیچ از همین دستهٔ هر چه بادا بادها بود. او قلمش را چون اسلحه بالا گرفت و علیه کسانی که برای ربودن هویت یوگسلاوش دست‌به‌یکی کرده بودند، اعلام جنگ کرد. همین شد که سر آخر مجبور شد کرواسی را ترک کند.

جمهوری کرواسی، کشوری با کمی بیش از چهار میلیون جمعیت که بیشترشان پیرو کلیسای کاتولیک‌اند، در محل تلاقی اروپای مرکزی و جنوب شرقی واقع شده و یکی از کشورهای تشکیل‌دهندهٔ شبه‌جزیرهٔ بالکان است.

قومِ کُروات در سدهٔ شش پس از میلاد مسیح به سرزمین فعلی کرواسی رسیدند. تا سدهٔ نهم، این محدوده به دو دوک‌نشین تقسیم می‌شد که بعدِ به قدرت رسیدن تومیسلاو به پادشاهی ارتقا پیدا کرد. ۱۰۵۹ تا ۱۰۸۹ اوج اقتدار پادشاهی کرواسی بود.

اوایل سدهٔ نوزده میلادی، بخش‌هایی از کشور زیر سلطهٔ امپراتوری فرانسه قرار گرفت و همزمان امپراتوری اتریش-مجارستان طرفِ بوسنی و هرزگوینش را اشغال کرد. در ۱۹۱۸، بعدِ جنگ جهانی اول، کرواسی از سیطرهٔ اتریش-مجارستان خارج شد و به پادشاهی یوگسلاوی پیوست. اقوام عمدهٔ تشکیل‌دهندهٔ این پادشاهی کروات‌ها، صرب‌ها، اسلونی‌ها و بوسنیایی‌ها بودند. در جریان جنگ جهانی دوم، با حمایت ایتالیای فاشیست و آلمان نازی، کشور مستقل کرواسی تشکیل شد اما پس از پایان جنگ، کرواسی یکی از اعضای مؤسس و بخشی از جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی به رهبری یوسیپ بروز تیتو شد. او کشور خود را کمونیست می‌دانست اما مستقل از شورویِ استالینی عمل می‌کرد. کمی بعدِ مرگ او در ۱۹۸۰، یوگسلاوی به ورطهٔ فروپاشی سیاسی افتاد. دوبراوکا اوگرشیچ در سال‌های اولیهٔ جمهوری فدرال سوسیالیستی (۲۷ مارس ۱۹۴۹) در شهر کوتینای ایالت سیساک-مسلاوینا به دنیا آمد.

کرواسی در ۲۵ ژوئن ۱۹۹۱ اعلام استقلال کرد و در پی آن جنگی چهار ساله میان نیروهای کرواتِ حامی استقلال و نیروهای صرب محلی، معروف به ارتش مردمی یوگسلاوی، درگرفت. بیشتر کروات‌ها از جدایی کرواسی از جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی حمایت می‌کردند اما بیشتر صرب‌های ساکنِ ناحیه خواستار تشکیل دولتی صرب، زیرمجموعهٔ یوگسلاوی، بودند که کرواسی و بخشی از بوسنی و هرزگوین هم جزئی از آن می‌شد. جنگ در ۱۲ نوامبر ۱۹۹۵ با پیروزی استقلال‌خواهان به پایان رسید. در نتیجهٔ این نبرد بیست‌هزار نفر کشته شدند، ۲۵ درصد اقتصاد کرواسی نابود و خسارتی حدود ۳۷ میلیارد دلار به زیرساخت‌های کشور وارد شد. فرانیو توجمان از زمان اعلام استقلال تا زمان مرگش در دسامبر ۱۹۹۹ رئیس‌جمهور کرواسی بود.

اوگرشیچ در دانشگاه زاگرب ادبیات تطبیقی و زبان روسی خواند و بعدِ دانش‌آموختگی در مؤسسهٔ نظریهٔ ادبیِ همان دانشگاه مشغول کار شد. در آستانهٔ جنگ ۱۹۹۱، موضع ضدجنگ و ضدملی‌گرایی سرسختانه‌ای گرفت و با قلمی تند و تیز بلاهت جنگ‌افروزان را پیش چشم‌شان آورد. همین شد که خیلی زود هدف حملهٔ بخشی از رسانه‌ها، نویسنده‌ها و چهره‌های شناخته‌شدهٔ کروات قرار گرفت. به او اتهام وطن‌فروشی زدند و القابی چون «خائن»، «دشمن مردم» و «جادوگر» دادند. بعدِ از سر گذراندن سلسله‌ای از حملات عمومی طولانی و، چنان که خودش در جستار «ممنون که نمی‌خوانید» می‌گوید، چون «نمی‌توانست به وحشت دائمیِ حاصل از دروغ در زندگیِ فرهنگی، سیاسی، عمومی و روزمره عادت کند»، کرواسی را ترک کرد.

اوگرشیچ به کرواتی می‌نویسد و به ترجمه‌ها برای معرفی آثارش به دنیا بَسنده می‌کند. او در هیچ مصاحبه یا متنی اصرارش را به نوشتنِ صرف به زبان مادری توضیح نداده اما می‌شود با در نظر گرفتن مجموع آثارش این‌طور برداشت کرد که نوشتن به زبانِ کرواتی شیوهٔ مقاومت شخصی و همیشگی اوست برای حفظ هویت یوگسلاوش. این زبان تنها یادگار ملموس او از سرزمین سابق و نشانه‌ای است از این‌که او نافیِ هویت قومی‌اش نیست، ناقد کسانی است که قومیت را مستمسکِ ویرانیِ یکپارچگی وطنش قرار دادند. می‌توانند گذرنامه‌اش را بگیرند، لقب جادوگر بهش بدهند، مجبورش کنند حرفه‌اش را در کشورهای دیگر ادامه بدهد اما نمی‌توانند زبانی را تغییر دهند که از بدو شروع کار برای نوشتن انتخاب کرده. او شهروند ادبیات است و یک یوگسلاو که به کرواتی می‌نویسد. کتاب‌های او در کنار نویسندگان صرب، بوسنیایی، اسلوونیایی و مقدونیه‌ای در قفسهٔ کتاب‌های اسلاویک کتابخانه‌ها می‌مانند تا آخرین گواهی‌های به‌جامانده از یوگسلاوی‌ای باشند که روزگاری وجود داشت.

آزاد
۱۴۰۲/۰۳/۲۷

اولین کتابی بود که در ارتباط با جستار میخوندم. و سخت ارتباط گرفتم با متن کتاب‌. نمیدونم تمام جستارها اینطورند یا نه. شکلی از پراکندگی ذهنی. سخت میشد تمرکزم رو نگه دارم موقع خوندن. با اینحال موضوع کتاب برای علاقه

- بیشتر
12345
۱۴۰۰/۱۲/۱۶

در رابطه با جستار کتاب خوبی است

تقدیم آن کس که دیگر وطنی ندارد، در نوشتن خانه می‌کند.
زن
ادبیات یک جور سرمایه‌گذاری‌ِ زمانی است که نصیب بیشترمان از آن چیزی جز مفاصل دردناک و ورشکستگی نیست، در عین حال قرعه‌کشی‌ای هم هست که جایزهٔ بزرگ را به برندهٔ خوش‌بخت می‌رساند.
Parvane
پیش‌فرض شرکت در گفت‌وگو کمی احترام است، هم به طرف صحبت هم به خود گفت‌وگو به‌مثابه قالبی از برقراری ارتباط. پرهیز از گفت‌وگو یعنی مسخره کردن دیگری، بی‌برو برگرد رد کردن صلاحیت حرفه‌ای و انسانی او.
niloufar.dh
من کرواسی را ترک کرده بودم، کرواسی من را ترک نمی‌کرد. فکرش مدام بهم برمی‌گشت و طور هیستیریکی این حقیقت را به خاطرم می‌آورد که به او تعلق دارم؛
niloufar.dh
به قول میرسلاو کرلیژا، مردم بو می‌دهند اما دست‌کم کنارشان گرم است. و جناب استاد گرما را ترجیح می‌دهد. به‌وضوح یکی از ترس‌های بسیار قدرتمند انسانی ترس طرد شدن از محیط است. چنین ترس‌هایی وقتی نهادینه می‌شوند که فرد مثلاً برای اولین‌بار از بازی بچه‌ها یا مهمانی تولد آن‌ها کنار گذاشته می‌شود یا یکی از هم‌شاگردی‌ها بهش بی‌توجهی می‌کند. ترس از طردشدگی از گروه اساس هر جور فاشیسمی است. هیچ کس از این ترس در امان نیست و جناب استاد هم از این قاعده مستنثنا نیست.
javadazadi
جستار یا essay مانند مقاله یا article متنی غیرداستانی است اما به جای آن که مثل مقاله اطلاعاتی دربارهٔ یک موضوع خاص به خواننده منتقل کند، دیدگاه شخصی نویسنده را دربارهٔ یک یا چند موضوع و با لحنی که اعتماد مخاطب را برانگیزد برایش توضیح می‌دهد. جستارنویس بر اساس تجربهٔ زیسته خود، نگاه ویژه‌ای به مفهوم یا رخداد مورد نظرش پیدا کرده، به یک روایت فردی رسیده و با نوشته‌ای صمیمی و صادقانه می‌خواهد موضع و تحلیل خودش را شرح دهد. به همین دلیل خواندن جستار ما را با طرز فکر، منش یا به اصطلاح صدای نویسنده آشنا می‌کند.
Parvane
می‌توانند گذرنامه‌اش را بگیرند، لقب جادوگر بهش بدهند، مجبورش کنند حرفه‌اش را در کشورهای دیگر ادامه بدهد اما نمی‌توانند زبانی را تغییر دهند که از بدو شروع کار برای نوشتن انتخاب کرده.
Parvane
چرا وقتی یاد آدم‌ها می‌افتم مدام نام‌شان را فراموش می‌کنم اما جزئیات خاطرم هست: مدلی که سرشان را می‌اندازند پایین، مدلی که ابروی چپ‌شان را از روی نگرانی می‌اندازند بالا، کدام ژست در پی کدام حالت چهره می‌آید... چرا وقتی مطمئن‌ام باران خواهد بارید، باز اصرار دارم بدون چتر بیرون بروم؟
niloufar.dh
خب پس فرهنگ چیست؟ فرهنگ پدیده‌ای است در خدمت همه چیز، از پول‌شویی تا شست‌وشوی وجدان جمعی ملی.
niloufar.dh
«فرهنگ» در ایدئولوژی مثل یورو است: ابزار مراوده.
niloufar.dh

حجم

۱۱۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۴ صفحه

حجم

۱۱۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان