کتاب اینگونه تربیت شدم
معرفی کتاب اینگونه تربیت شدم
درباره کتاب اینگونه تربیت شدم
زندگی و حیات هر انسان پر از تجاربی است که هرکدام از آنها واجد پیامهای تربیتی فراوان و گوناگونند. درسهایی را که از این طریق میتوان در کلاس زندگی و مدرسه حیات آموخت آنقدر ژرف و نافذند که فراموش نمیشوند و آنچنان ملموس و عینیاند که حقیقتاً برای شاگرد آن مدرسه و کلاس متقاعد کنندهاند.
نویسنده در این کتاب به موضوع تربیت اسلامی از ابعاد گوناگون آن و براساس آیات قرآن و ورایات ائمه پرداخته است.
ارتباط با خدا و تاثیر تربیتی آن، ارتباط با خود، و تأثیرات تربیتی آن در زندگی، ارتباط با طبیعت، و تأثیرات تربیتی آن در زندگی و ارتباط با دیگران و تأثیرات تربیتی آن در زندگی همگی از منظر احادیث و روایات بررسی شدهاند. هر فصل خود متشکل از چند موضوع جزئیتر است. چهارفصل کتاب در حوزه ارتباط فرد با خدا، با خود، با طبیعت و با دیگران نگاشته شدهاند. فصل ارتباط فرد با دیگران، مشتمل بر رابطه فرد با پدر و مادر، معلم و متعلّم، همسر، دوستان، رفتگان، نیازمندان، گناهکاران و حیوانات است. در هر بخش از کتاب قبل از ذکر وقایع و خاطرات تربیتی و عبرت آموز زندگیم، روایات ائمه معصومین (ع) که مرتبط با آن بخشاند آورده شده و بعد از آن تأثیرات تربیتی مربوطه در زندگیم در قالب تشریح رخدادها و خاطرات مرتبط ذکر گردیده است.
خواندن کتاب اینگونه تربیت شدم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به موضوع تربیت و اخلاق اسلامی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب اینگونه تربیت شدم
شاید بتوان گفت مغفولترین نوع ارتباط، «ارتباط با خود» میباشد. از یک منظر، ارتباط با خود اصیل و الهی انسان به نوعی میتواند تجلّی گر «ارتباط با خدا» هم باشد اما به علت برخی ویژگیهای خاص چنین نوع ارتباطی، همچنین بمنظور درک کاملتر و دقیقتر آن، در این کتاب به عنوان فصلی مستقل مورد بحث قرار گرفته است. قدر مسلّم آن است که از بسیاری مقامات خاص محرومند آنانکه از چنین نوع ارتباطی بینصیبند. بر همین اساس، بخش خاصی از شخصیت چنین افرادی پرورش نخواهد یافت و پارهای از استعدادهای آنان به فعلیت و شکوفائی نخواهد رسید. هیچگونه جایگزینی هم نمیتوان برای «ارتباط با خود» یافت که بتواند فقدان و نبود آن را در فرد جبران نماید. لذا قطعاً ضرورت دارد که ضمن توجّه دائمی و مستمر به چنین ارتباطی، لحظات و بلکه ساعاتی را به ارتباط با خود اختصاص داد و از آثار آن بهره گرفت.
در ارتباط فرد با خود گوئی فرد با خود حرف میزند خواه با زبان باطنی و خواه با زبان ظاهری و یا با هر دو. فرستنده و گیرنده پیام شخص واحد میشوند. بدین طریق شخص، تلاش میکند بتواند خود را به نحوی مثبت تحت تأثیر قرار دهد و در مسیر صواب و درستی سوق دهد و از گناه و زشتی باز دارد.
خلوت و سکوت و تنهایی و اشک در همین مقامند که معنا مییابند. در تنظیم و برقراری ارتباط با خود است که توفیق مییابیم به خودمان رجوع نمائیم؛ ضعفها و قوتهایمان را بشناسیم و پیمان جدّی بندیم که برای مقابله با ضعفها و بهبود قوتها برنامهریزی اساسی و منطقی داشته باشیم. کشف جمیع استعدادهایمان در ابعادی نظیر جسمانی، عقلانی، عاطفی، اجتماعی، و اخلاقی در چنین لحظاتی میسر و امکانپذیر میگردد. به عبارت دیگر، گوئی مربی ومتربی به شخص واحد مبدّل میگردند. خودمان به شناسایی استعدادهایمان و طراحی برای پرورش آنها همت میگماریم. شاید هم از یک منظر هیچ فردی نتواند به اندازهٔ خود فرد در شناخت خویش و آنگاه تربیت و مدیریت خود و مشاوره با خویش و حتی روانپزشکی خود به اندازهٔ خود وی موفق باشد. نه تنها در بعد شناختی میتوان اینگونه گفت، بلکه در بعد عاطفی هم میتوان اظهار داشت که هیچ فرد دیگری به اندازهٔ خود فرد دلبند و دلسوز خویش نمیباشد و لذا هیچکس نمیتواند به اندازهٔ خود فرد دلسوزانه و از سرعشق و ارادت به خود و بهبود و اصلاح خویش بپردازد.
اینگونه نباشد که فقط دست و زبانمان برای تغییر و اصلاح دیگران به کار افتند و از تغییر و اصلاح خود بازمانند. همچنین اینچنین نباشد که فقط در قیامت دستان و پاهایمان بر له و علیهمان به حرف آیند؛ بلکه در همین سرا نیز آنها را به حرف آوریم و تعبیر و تفسیر آنها را از رفتار خویش مبنای تصمیمگیری در مورد اصلاح نفس و بهبود رفتارهایمان قرار دهیم.
حجم
۱۲۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۲۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه