دانلود و خرید کتاب اگر به خودم برگردم والریا لوئیزلی ترجمه کیوان سررشته
تصویر جلد کتاب اگر به خودم برگردم

کتاب اگر به خودم برگردم

انتشارات:نشر اطراف
امتیاز:
۳.۱از ۱۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب اگر به خودم برگردم

کتاب اگر به خودم برگردم، نوشته والریا لوئیزلی، یکی از نویسندگان معروف و پرفروش مکزیک، ده جستار درباره پرسه در شهر است. این اثر را با ترجمه کیوان سررشته می‌خوانیم.

جستار، متنی که مقاله، داستان یا رساله نیست اما با تمام این‌ها، اشتراکاتی دارد. این نوشته موضوعی را از نقطه نظر نویسنده می‌نگرد و به همین دلیل دست نویسنده باز است تا ارزش گذاری کند، ایده‌هایش را بیان کند و آن‌هایی را که از منظر نگاه خودش خاص هستند، بکاود. ایده‌هایی که گاه از جزئی‌ترین اتفاقات روزمره برمی‌آیند.

شاید بتوان در یک جمله جستار را اینطور خلاصه کرد: در یک جستار، نویسنده هم راوی روایتش است و هم می‌تواند تخیلش را پرواز دهد و هم می‌تواند به یک مساله منطقی بپردازد.

درباره کتاب اگر به خودم برگردم

اگر به خودم برگردم ده جستار است که از پرسه در شهر می‌گویند. والریا لوئیزلی که درباره پرسه‌زنی‌هایش در شهر، نوشته است، مجموعه آن‌ها را در کتابی به نام پیاده‌رو منتشر کرد.

لوئیزلی از شهری به شهر دیگر می‌رود. از خیابانی به خیابان دیگر می‌رود و مخاطبانش را هم همراه خود می‌کند. او توجه خوانندگان کتابش را به عناصری در شهر جلب می‌کند که ممکن است از دید آدم‌ها غافل مانده باشد. در نوشته‌های او می‌توان چیزهایی مانند چهره شهر، هویت شهر و آدم‌هایش و تغییراتی را که با گذر زمان بر چهره‌شان می‌نشیند، دید. در پرسه‌گردی‌های او کتاب‌فروشی‌ محبوب، مغازه‌های دیگر که نقشی در آفرینش شهر و ساختن خاطرات برای ساکنان آن داشته‌اند، بارز و برجسته است.

او به خوبی می‌تواند احساس اندوه و ناامیدی را بیان کند که با دیدن انسان‌های مرده ممکن است به انسان دست دهد. کوچه پس کوچه‌هایی که گذر آدم‌ها را دیده‌اند و سنگفرش‌های خیابانی که چرخ دوچرخه‌ها روی آن‌ها حرکت کرده است...

ده جستاری که در این کتاب می‌خوانیم، عبارتند از «یک اتاق و نصفی»، «پرواز به خانه»، «مانیفست دوچرخه»، «مسیرهای جایگزین»، «سیمان»، «شهرهای پرلکنت»، «رلینگو: نقشه‌نگاری فضاهای خالی»، «بلیت برگشت»، «اتاق‌های دیگر» و «اقامتگاه دائمی».

کیوان سررشته، مترجم این اثر، در روزنامه سازندگی درباره آن اینطور نوشته است: «لوئیزلی می‌داند که یکی است مثل ما و ما هم این را قبول می‌کنیم. می‌بینیم که او شاید کتاب‌های بیشتری خوانده باشد، سفرهای بیشتری رفته باشد و موفقیت‌های بیشتری به دست آورده باشد، اما در آخر او هم مثل ما درگیر همان ترس‌ها، شک‌ها و سؤال‌های بی‌جوابی است که بیرون از خودمان جوابی برایشان پیدا نمی‌کنیم.»

کتاب اگر به خودم برگردم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به خودم برگردم کتابی عالی برای دوست‌داران مطالعه جستار و همچنین کسانی است که به پرسه‌گردی علاقه دارند.

درباره والریا لوئیزلی

والریا لوئیزلی (Valeria Luiselli) ۱۶ اوت ۱۹۸۳ در مکزیکوسیتی به دنیا آمد و در حال حاضر، در آمریکا زندگی می‌کند. نویسنده و جستارنویس اهل مکزیک است که کتاب‌هایش در دسته کتاب‌های پرفروش قرار دارند. در دانشگاه مکزیک در رشته فلسفه تحصیل کرد و در دانشگاه کلمبیا، تحصیلاتش را در رشته ادبیات تطبیقی تا مقطع دکترا ادامه داده است.

والریا لوئیزلی نامزد جایزه‌ بوکر بوده است و در سال ۲۰۲۰ موفق شد تا به هیئت داوری جایزه‌ بین‌المللی بوکر راه پیدا کند

از میان کتاب‌های او می‌توان به کتاب‌های اگر به خودم برگردم (مجموعه جستار)، چهره‌هایی میان جمعیت (رمان) که با نام چهره‌ها در شلوغی هم ترجمه شده است، داستان دندان‌هایم، به من بگو چطور تمام می‌شود: جستاری در ۴۰ پرسش و بایگانی کودکان گمشده اشاره کرد.

علاوه بر این، یکی از جستارهای کتاب اتاق کار، که در نشر اطراف به چاپ رسیده است، هم اثر او است.

بخشی از کتاب اگر به خودم برگردم

فرود آمدن در مکزیکوسیتی برای من همیشه با یک جور سرگیجه برعکس همراه بوده. وقتی هواپیما به باند نزدیک می‌شود و صندلی‌ها شروع می‌کنند به لرزیدن، وقتی بی‌خداها صلیب می‌کشند و مهماندار برای آخرین بار در راهرو بی‌جاذبه راه می‌رود، احساس می‌کنم نیرویی مرا می‌کشد بالا؛ انگار که مرکز ثقلم جابه‌جا شده باشد یا بدنم و باند فرودگاه دو قطب هم‌نام آهن‌ربا باشند. چیزی درونم مقابل زمین مقاومت می‌کند.

این‌که بعضی مسافران موقع بلند شدن هواپیما گریه کنند چیز عجیبی نیست؛ آن‌ها از لحظه خداحافظی آمده‌اند و با بستن کمربند ایمنی‌شان دارند آخرین ضربه جدایی را حس می‌کنند. ولی فکر نکنم زیاد بشود این صحنه را موقع نشستن هواپیما دید. من چند بار موقع رسیدن به مکزیکوسیتی گریه کرده‌ام. به محض دیدن نابور کاریو بغضم ترکیده؛ دریاچه‌ای دقیقاً چهارگوش و محال در نزدیکی فرودگاه که از بالا شبیه قبرستان سن‌میکله در ونیز است؛ با این تفاوت که این‌بار به جای آن‌که آب دور سیمان را گرفته باشد سیمان دور آب را گرفته. سروصدا ندارم، فقط اشک. شک ندارم این تصویر رقت‌بار حداقل چند باری باعث دلسوزی عمیق مسافران هم‌ردیفم شده. (احتمالاً با خودشان فکر می‌کنند آخی، بیچاره حتماً اینجا خیلی ناراحت است.) ولی خودم مطمئنم اشکی که موقع نشستن سراغم می‌آید هیچ ربطی به ناراحتی ندارد. بچه که بودم فکر می‌کردم دلیلش خستگی است؛ اشک: ترشح ناشی از کم‌توانی. ولی بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که این اشک‌ها صرفاً نشانه‌ای از مقاومتم در برابر فرود به جهان آینده است؛ جهانی که با نزدیک‌تر شدنش دوباره غیرقابل‌اندازه‌گیری می‌شود. آن اشک‌ها ادای احترامی ساده و خیس است به فرود آمدن در آن دریاچه بزرگ بیابانی؛ دریاچه‌ای که رودهایی خشک یا مدفون تغذیه‌اش می‌کنند، رودهایی که امروزه جز واژه‌هایی تهی و خشک نیستند: چوروبوسکو، هوندو، ماکدالنا، چیکو، آمکا، کولمنا، پیه‌داد، میکسکواک، تاکوبایا.

khazar
۱۴۰۳/۰۲/۳۰

این کتاب رو باید ذره‌ذره تزریق کرد به روح. اولش که می‌خونی انگار که یه مشت جمله بی‌سروته و نامربوطن‌، اما به ته جستار یا کتاب که می‌رسی می‌بینی چقدر ماهرانه و جذاب، همه‌چی منظم سرجاشون نشستن. به‌جز محتوای خودش

- بیشتر
NKH
۱۴۰۳/۰۲/۰۷

هرچی سعی کردم بفهمم کتاب چیرو میخواد بگه نفهمیدم! مترجم میگه اگر «بخواهیم به این نوع کتاب‌ها قالبی بدهیم باید اسمش را بگذاریم نویسندگی فلانور یا پروسه‌زنِ حرفه‌ای!» خب حتا اگه این رو هم قبول کنیم، سوال اینجاست که وقتی این

- بیشتر
شاید هر آدمی فقط دو سکونت‌گاه حقیقی داشته باشد: خانهٔ کودکی و قبر.
باران
«تنها تسلای ما در مقابل بدبختی‌هایمان حواس‌پرتی است، و بااین‌حال بزرگ‌ترین بدبختی ما هم همان است.»
کیمیا سماواتی
فرق پرواز با هواپیما، پیاده راه رفتن و دوچرخه‌سواری کردن مثل فرق نگاه کردن با تلسکوپ، میکروسکوپ و دوربین فیلم‌برداری است: هر کدام امکان شکل خاصی از دیدن می‌دهد. از داخل هواپیما جهان بازنمایی دوری از خودش است و روی دو پا ما محکومیم به دیدن حجمی از جزئیات میکروسکوپی. ولی کسی که یک متر بالاتر از زمین روی دو چرخ معلق است انگار می‌تواند همه چیز را از پشت لنز دوربین فیلم‌برداری ببیند: هر جا خواست می‌تواند روی جزئیات بماند و هر جا خواست، از چیزهای بی‌اهمیت بگذرد.
علیرضا
بعضی موضوعات را هر کاری کنیم نمی‌توانیم در نقطهٔ مشخصی ثابت نگه داریم. آخرش تکان می‌خورند و فرار می‌کنند و ما هم آخرش به دنبال‌شان گم می‌شویم.
Fatemeh yousofi
ولی شاید هر آدمی فقط دو سکونت‌گاه حقیقی داشته باشد: خانهٔ کودکی و قبر. تمام فضاهای دیگری که ساکن‌شان می‌شویم طیفی خاکستری‌اند
کیمیا سماواتی
جهان از بالا عظیم ولی دست‌یافتنی است؛ انگار نقشه‌ای از خودش باشد: تشبیهی ساده‌تر و فهمیدنی‌تر.
چڪاوڪ
جستار یا essay مانند مقاله یا article متنی غیرداستانی است اما به جای آن که مثل مقاله اطلاعاتی دربارهٔ یک موضوع خاص به خواننده منتقل کند، دیدگاه شخصی نویسنده را دربارهٔ یک یا چند موضوع و با لحنی که اعتماد مخاطب را برانگیزد برایش توضیح می‌دهد.
seymosa
بعضی موضوعات را هر کاری کنیم نمی‌توانیم در نقطهٔ مشخصی ثابت نگه داریم. آخرش تکان می‌خورند و فرار می‌کنند و ما هم آخرش به دنبال‌شان گم می‌شویم
کیمیا سماواتی
وقتی آدم‌هایی با حداقل بهرهٔ هوشی مدام به مسائل مربوط به هویت، زندگی یا مرگ فکر می‌کنند احتمالاً دیر یا زود به نتیجه‌ای منطقی یا حتی جدید می‌رسند. من هیچ وقت نتوانسته‌ام وقت زیادی روی این موضوعات بگذارم: بعد از یکی دو دقیقه حواسم پرت می‌شود و جاهای عجیبی از بدنم به خارش می‌افتد.
smoothybook
تقریباً همه قبول دارند که توانایی ما در انتزاع بیش از توانایی‌مان در تصور جهان مادی با جزئیات کاملش است. آدم عادی نمی‌تواند در ذهنش شی‌ئی با بی‌نهایت جزئیات یا شی‌ئی همیشه در حال تغییر تصور کند. ولی اکثر مردم خیلی راحت می‌توانند نموداری خطی یا پلان دوبعدی خانه‌ای را از حفظ بکشند. ما برای این‌که به‌راحتی به اطراف حرکت کنیم، برای چیدن سفرهای احتمالی، برای برنامه‌ریزی مسافرت و برای طراحی مسیر به بُعد انتزاع احتیاج داریم. نقشه، مثل اسباب‌بازی، تشبیهی است از یک گوشهٔ جهان که به مقیاس چشم و دست ما درآمده؛ تصویر ثابتی است که روی جهانی همواره در حال حرکت افتاده و به مقیاس تصور ما درآمده: یک سانتی‌متر مساوی یک کیلومتر.
چڪاوڪ
نقشه نوعی انتزاع فضایی است؛ تحمیل بُعد زمان به آن، چه به شکل کرنومتر و چه به شکل هواپیمایی مینیاتوری که روی خطی صاف در فضا جلو می‌رود، با هدف اصلی‌اش در تضاد است. نقشه‌ها، این سطوح ذاتاً ساکن و منجمد در زمان، هیچ محدودیتی برای تخیل خواننده‌شان قائل نمی‌شوند. ذهن فقط روی سطحی ساکن و بی‌زمان است که می‌تواند آزادانه پرسه بزند.
چڪاوڪ
چندتایی هم هستند که با صبر یک باغبان فن گزین‌گویی را در تمام عمرشان خیش می‌زنند و شکفتنش را ــ شاید دیر ولی در کمال ــ زیر پای خود می‌بینند: ویتگنشتاین و آن ایتالیایی‌آرژانتینی‌ای که اسمش هیچ وقت یادم نمی‌ماند چنین بودند. و باز هم عده‌ای هستند که خودشان را وقف کار پرزحمت تمیز کردن زبان خود از علف‌های هرز می‌کنند و در زمین‌های ظاهراً بایر ریشه می‌دوانند؛ زمین‌هایی که در واقع از خاک شعر غنی‌اند: آن کومه‌های آفتاب‌خورده‌ای از تندیس‌های شکسته که تی. اس. الیوت در لندن هرز توصیف‌شان می‌کند.
علیرضا
نویسنده‌هایی داریم که شهرها را اختراع می‌کنند و دوران‌های تاریخی را در دست خود می‌گیرند؛ کسانی که بر لبهٔ تیز نبوغ قلم می‌زنند: لندن جانسون (۲۹) و چسترتون، پاریس روسو و بودلر، دوبلین جویس. دیگرانی هستند که با نیروی مطالعه، انزوا و ساعت‌های آرام‌شان، قلمروهایی ادبی، پارادایم‌هایی فلسفی، و فضاهایی محال فتح می‌کنند: برج مونتنی (۳۰)، سلول سور خوانا اینس دلاکروز (۳۱)، قبر شاتوبریان (۳۲).
علیرضا
شاید هر آدمی فقط دو سکونت‌گاه حقیقی داشته باشد: خانهٔ کودکی و قبر.
khorasani
جستار یا essay مانند مقاله یا article متنی غیرداستانی است اما به جای آن که مثل مقاله اطلاعاتی دربارهٔ یک موضوع خاص به خواننده منتقل کند، دیدگاه شخصی نویسنده را دربارهٔ یک یا چند موضوع و با لحنی که اعتماد مخاطب را برانگیزد برایش توضیح می‌دهد. جستارنویس بر اساس تجربهٔ زیستهٔ خود، نگاه ویژه‌ای به مفهوم یا رخداد مورد نظرش پیدا کرده، به یک روایت فردی رسیده و با نوشته‌ای صمیمی و صادقانه می‌خواهد موضع و تحلیل خودش را شرح دهد. به همین دلیل خواندن جستار ما را با طرز فکر، منش یا به اصطلاح صدای نویسنده آشنا می‌کند.
khorasani
دوچرخه‌سوارها درست به‌اندازه نامرئی‌اند و چیزی دارند که عابر پیاده دستش به آن نمی‌رسد: حرکت در خلوت و رها شدن در جریان شیرین افکار.
Parhams
این جمله‌های فرانسیسکو دکودو (۲۱) شاید این موضوع را توضیح دهد ولی تسکین نمی‌دهد: آه ای زائر، در رم به دنبال رم می‌گردی! و در رُم، رم را نمی‌یابی.
Parhams
«آینه‌های اتاق‌های هتل، که اشیایی ذاتاً راکدند، با دیدن چهره‌های فراوان بیش‌ازپیش کدر می‌شوند. چیزی که بازمی‌تابانند دیگر هویت شما نیست، ناشناسی‌تان است.»
Parhams
شاید هر آدمی فقط دو سکونت‌گاه حقیقی داشته باشد: خانهٔ کودکی و قبر. تمام فضاهای دیگری که ساکن‌شان می‌شویم طیفی خاکستری‌اند از آن خانهٔ اول؛ تناوب محوی‌اند از دیوارهایی که آخرش می‌رسند به گور یا گلدان خاکستر مرده: خُردترین جزء از بی‌نهایت تقسیمات فضا که بدن انسان می‌تواند در آن جا شود.
Parhams
شاید بشود موقع پرواز شبانه روی شهر چند دقیقه‌ای آن را از نو دید. از آن بالا چراغ‌ها در دره سوسو می‌زنند و شهر گذشتهٔ آبگونش را دوباره به دست می‌آورد: دریاچه‌ای پر از قایق‌های ماهیگیری. در هوای صاف روز هم از پنجرهٔ هواپیما می‌شود کم‌وبیش شهر را فهمید؛ بازنمایی ساده‌تری از خودش است، به مقیاس تصور انسانی. ولی هواپیما که به زمین نزدیک می‌شود می‌بینی آن شبکهٔ شهری روی چیزی شبیه پهنه‌ای بی‌شکل از آب‌های خاکستری شناور بوده. شکن‌های دره از خطر موجی جیوه‌ای خبر می‌دهد که هیچ وقت به کوهپایه نمی‌زند؛ کوچه و خیابان‌های شهر چین‌هایی منکوب‌اند در دریاچه‌ای سرریز و بی‌رنگ.
چڪاوڪ

حجم

۱۶۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۱۶۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۳۵,۴۰۰
۴۰%
تومان