دانلود و خرید کتاب صوتی آذرخشی بود انگار
معرفی کتاب صوتی آذرخشی بود انگار
کتاب صوتی آذرخشی بود انگار اثر محمدرضا خسروی، زندگینامه خودنوشت او است که در قالب داستانی جذاب و پرکشش، مخاطبان را به زندگی خود میبرد و از فراز و نشیبهای آن سخن میگوید. این کتاب صوتی با گویندگی خاطره خسروی در انتشارات کتاب یار مهربان چاپ شده است. آذرخشی بود انگار، کتابی لطیف و زندگینامهای جذاب است. داستان پرکشش که از دوران پیش از تولد و کودکی محمدرضا خسروی آغاز میشود و همچنان ادامه پیدا میکند و خطوط یک زندگی را میسازد.
درباره کتاب صوتی آذرخشی بود انگار
ایام خوش کودکی و شیطنت در مدرسه ی آذر دیر نمی پاید و محمدرضای دوازده سیزده ساله یک روز در کمال تعجب و البته دلخوری تمام در می یابد که پدرش تصمیم گرفته او را از دبستان متعارف باب روز بردارد و به مدرسه علمیه تربت جام بفرستد تا این پسر ادامه دهنده سنت خانوادگی باشد و دست کم یک «ملا» در خانواده داشته باشند: «این که مرا از مدرسه ی ابتدایی برداشته بودند و بر خلاف میلم پرت کرده بودند به مدرسه طلبگی و حلاوت بازی با همسالانم را از من باز گرفته بودند، همچنان بر دلم سنگینی میکرد.» این تصمیم هرچند درد بسیاری بر جان او میگذارد اما بدون شک در شکل دادن شخصیت او و چیزی که امروز هست، تاثیر داشته است.
کتاب صوتی آذرخشی بود انگار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
آذرخشی بود انگار را به تمام دوستداران داستانهای ایرانی و تمام علاقهمندان به آثار زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی آذرخشی بود انگار
میپندارم شبِ مردمان روستا تا به روز برسد ، چهل سـال طول میکشد ، شاید سحر خیزی ده نشیـنان دلیلی از این دسـت داشته باشد که آنان بی صبـرانه می خواهند خفقان سنگین شـب را از روزن سپیده دمان به زندگی و بیداری پیـوند دهند. پس آفتاب که پـهن میشـود ، زندگیِ فشرده و فرسـاینده اهل آبادی فرصت می یـابد که باز شـود ، که نفـس بکشـد ، که گرفتگی دل را به تپش وادارد. از سپـده دمان است که چشـمها چراغ میشـوند و پاها بـی مدد فانـوس به راه می افـتند و از همـین لحظـه هاست که بـاغچه ها بـیل میخورند که تاکها بریده میشـوند که درخـتها هرس میشـوند که علف ها چیده میشوند که گوسـفند ها به چرا برده میشـوند ، که زمینـها شیار میشوند، که تخـمها افشانده میشوند ، که جلو خانه ها آب پاشی میشوند، که کوچـه ها پاکیزه میشـوند و زنـدگی آرام ، آرام رنگ مـی گیرد . رنگ زندگی البته همان اسـت که در بـرابـر سـیاهی بـی امان شب معنا پیـدا میکند ، اگر نه در واقع زندگـی در کل جلگه زاوه رنگ چشـمگیری ندارد ، رنگ جان کنـدن و به مراد نرسیدن کدام است و سادگــی چـه رنگی دارد؟ این گونه زنـدگی ها در درازای تاریخ به همـین شکل بـی جوش و جلا و در حول و ولا طی شـده است تا برسـد به سالهای نفرین شـده ی پس از شهریور ۲۰ یعنی همان سـالهای جنگ و ننگ و از آن گونه شـوم و شنیع که می دانـید . در این سالـها فقر و نداری بر گرده های بـردبار جلگه فـشار می آورد. کام مردم از هـمه بابـتی تلخ میشود ، تلخ از آمد و شد بیـگانگـان که خراسان را آسا ن به دسـت آورده اند و تلخ از بـی کاری و بـلا تکلیفی که گذران عـمر را سخت کرده است.
زمان
۴ ساعت و ۴۱ دقیقه
حجم
۲۵۸٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۴ ساعت و ۴۱ دقیقه
حجم
۲۵۸٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد