کتاب شکار هیولا
معرفی کتاب شکار هیولا
کتاب شکار هیولا نوشته محمدرضا سرشار است. رمان نوجوان شکار هیولا داستان مهمترین و پیشرفتهترین پهپاد آمریکایی با نام آر کیو ۱۷۰ با اسم مستعار هیولا است؛ از زمانی که تولید شد تا زمانی که به خاطر مأموریتی سرّی وارد ایران و توسط نیروهای ایرانی شکار شد. در این داستان، خود آر کیو ۱۷۰ از زبان خودش این ماجرا را برای نوجوانان تعریف میکند.
محمد سرشار، رئیس شبکه کودک و نونهال صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است و در این کتاب حس عزت و غرور ملی برای نوجوانان به همراه دارد.
خواندن کتاب شکار هیولا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب شکار هیولا
آسمان «قندهار»، آبیِ آبیِ آبی بود. یک آبی بیکران که از قهوهای آفتابخورده کوهها شروع میشد و یکسره بالا میرفت تا همهٔ چشم را پر کند. خورشید ماه سپتامبر، هنوز گرمای تابستانیاش را داشت.
همسرم «اسپوکی»۷ خلبانیاش را روی حالت اتوپایلوت گذاشته، چشمهایش را بسته و بالهایش را باز کرده بود و با هیکل بسیار درشت اما چابکش، روی هوا سر میخورد و از تابیدن نور درخشان خورشید روی بدنه براقش، لذت میبرد. او خیالش راحت بود که من کنارش هستم و با چشمهای تیزبینم از او مراقبت میکنم.
یک چشمم به اسپوکی بود و یک چشمم به مسیر باقیمانده تا هدف. هرچند از نگاه کردن به اسپوکی سیر نمیشدم اما بایستی مراقب میبودم این بار هم عملیات شناسایی تروریستهای «القاعده» و انهدام آنها درست انجام شود و هر دوی ما، به سلامت به پایگاه برگردیم. ده سال از حمله القاعده به برجهای دوقلوی شهر زیبای ما، نیویورک، میگذشت و چهار ماه بود «اسامه بنلادن»، رهبر القاعده را کشته بودیم اما هنوز نتوانسته بودیم از شر وجود شیطانی آنها خلاص شویم.
به اسپوکی گفتم: عزیزم، داریم میرسیم!
اسپوکی چشمهایش را باز کرد. نفس عمیقی کشید و با لبخند گفت: چه خوب بود! باید یک روز از عموهرکولس مرخصی بگیریم و بیاییم برای دل خودمان، بگردیم!
«فرمانده» هرکولس عزیزم! در حال عملیات هستیم و همهٔ مکالماتمان ضبط میشود.
اسپوکی خندید. گفت: بله جناب سرگرد «بیست»! اطاعت میشود.
من هم خندیدم. هر کس که از دور به اسپوکی نگاه میکرد، باورش نمیشد که یک هواپیمای سی ۱۳۰ تهاجمی نظامی، با آن جثه بزرگ رعبانگیز، این قدر مهربان و دوستداشتنی باشد. شاید هم این فقط نظر من بود! چون هم همسر و هم همرزمش بودم و به قول معروف، «علف باید به دهن بزی شیرین بیاید!»
سیستم ناوبریام نشان میداد فاصله کمی تا هدف داریم. یک ساختمان بزرگ یک طبقه با حیاطی شلوغ و پررفتوآمد و یک کاروان خودرو، هدف عملیات امروز بودند. فرماندههرکولس در جلسه توجیهی گفته بود که «ایمن الظواهری» فرمانده جدید القاعده پس از اسامه بن لادن به اینجا خواهد آمد و ما باید او و محافظانش را از بین ببریم و دنیا را جای امنتری برای زندگی کنیم.
ازدحام مردم در موقعیت هدف عملیات، غیرطبیعی بود. لباسهای رنگارنگ آدمها و تزییناتی که به دیوارهای ساختمان آویخته بودند، این احساس را تقویت میکرد.
کاروان خودرو وارد حیاط شده بود و بیشتر سرنشینانش داخل ساختمان بزرگ شده بودند. چند نفری هم که احتمالاً راننده خودروها بودند؛ کنار خودروها در حیاط ایستاده بودند و با هم گپ میزدند.
حجم
۲۳۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۲۳۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
نظرات کاربران
بی نظیر بود این کتاب ارزش چند بار خواندن رو داره این کتاب در مورد پهبادی هست که توسط بچه های سپاه گرفته شد❤
مجبور بودم بخونمش ولی وقتی خوندم خوب بود
کتاب خیلی قشنگی بود. مخصوصا که به پهپاد آرکیو و سایر پهپادها جان بخشیده بود مثلا آرکیو زن داشت و بچه دار نمیشد 😅 کل داستان از زبان خود پهپاد آرکیو ۱۷۰ بود. البته این تخیل در نوشته یک جاهایی باعث شد
کتاب خیلی عالی هست شیوه روایتش هم جدید است هم جالب است. 😃😃
خوب بود
ببخشید چاپ یک با دو چه فرقی میکنه
سلام عالی بود ممنون که این کتاب را نوشتی
این کتاب درباره یه پهپاد آمریکایی به اسم آرکیو 170 هستش که طی یه عملیات توسط نیروی هوا و فضای ایران اسیر میشه من تا وقتی کتابو تموم کردم نفهمیدم که این کتاب داره درمورد یه آدم توضیح میده یا یه
سلام من این کتاب یکبار کامل خوندم. بدک نیست ولی زیادی قابل پیش بینیه و اگر داستان این پهپاد را قبلا خونده باشید از یه جایی به بعد کاملا معلوم میشه براتون
کتاب خوبیه در حالی که نکات آموزنده داره داستانش خوب نوشته و میتونه ساعت ها سر گرمتون کنه که از پای کتاب بلند نشین نسخه چاپی رو بیشتر پیشنهاد میکنم