کتاب هرمنوتیک طبیعت گرایانه
معرفی کتاب هرمنوتیک طبیعت گرایانه
هرمنوتیک طبیعت گرایانه نوشته کریسوستموس مانتزاوینوس است که با ترجمه علیرضا حسنپور و رقیه مرادی منتشر شده است. نویسنده در این کتاب ابتکاری بزرگ به خرج داده و از منظری طبیعتگرایانه وارد بحث هرمنوتیک شده و به مسئله درک معنا و تفسیر متون پرداخته است. درواقع او از کارآمدی روشهای علوم طبیعی و تجربی در درک معنا و تفسیر دفاع کرده است.
درباره کتاب هرمنوتیک طبیعتگرایانه
هرمنوتیک در تاریخچهٔ نسبتاً کوتاه خود در دوران جدید تحولات بزرگ و مسیر پرپیچوخمی را پشت سر گذاشته است. قطع نظر از مراحل آغازین پیدایش هرمنوتیک در مقام روششناسیهای فهم و تفسیر متون در حوزههای مختلفی مانند الهیات، ادبیات، حقوق و فلسفه، عمدهٔ تحولات آن را باید در تاریخ فلسفه و نزد فیلسوفان دوران جدید و معاصر بهخصوص در آلمان، البته با اهداف و تلقیهای مختلف جستوجو کرد. همهٔ این اهداف و تلقیها را با همهٔ تنوع و گسترگیشان میتوان ذیل مقولهٔ «فهمِ معنا» گرد آورد. اما دربارهٔ چیستی و جایگاه فهم و معنا بین هرمنوتیستها اختلاف نظر وجود دارد؛ مثلاً در هرمنوتیک دیلتای معنای گفتار، نوشتار یا فعل همان نیت پدیدآورندهٔ آن است و فهمْ روش دستیابی به معنا یا نسبتهای معنایی و هرمنوتیک روششناسی این فهم است. فهم در هرمنوتیک هایدگر و گادامر امری بنیادین تلقی میشود که هرگونه روش اعم از روش علوم طبیعی و انسانی، اشتقاقی از آن است. وجه اشتراک این دو تلقی این است که هر دو روشهای علوم طبیعی را در درک معنا ناکارآمد میدانند. اما نویسندهٔ کتاب حاضر نظر دیگری دارد.
این کتاب در دو بخش تنظیم شده و هر بخش حاوی سه فصل است. نویسنده در بخش نخست، سه تلقی مختلف از هرمنوتیک را که به ترتیب از آنِ دیلتای، هایدگر و گادامر هستند مورد بررسی قرار میدهد. هدف او در این سه فصل تقریر آرای این سه فیلسوف نیست، بلکه وی میخواهد از این رهگذر به نقد این دیدگاهها بپردازد و ناکارآمدی آنها را در درک معنا آشکار سازد. او در این بخش تأکید میکند که هم ادعای تمایز روششناختی علوم انسانی و علوم طبیعی و در نتیجه، استقلال علوم انسانی که دیلتای مدافع آن است، بیاساس است و هم این تلقی از فهم که روشهای علوم طبیعی راهی به فهم معنا ندارند، مبالغهای نابجا در بیان معضلِ (problematic) معناست، برداشتی که هایدگر و بهخصوص گادامر از آن جانبداری میکنند. بنابراین، بحث نویسنده در بخش نخست سلبی است.
نویسنده در بخش دوم به دفاع از این دیدگاه ایجابی خود میپردازد که با روش رایج در علوم طبیعی که همان روش فرضیهای ـ قیاسی است، میتوان به درک معنا، هم معنای افعال انسان و هم معنای متون، دست یافت. نویسنده برای اثبات نظر خود از یک سو به آرای پوپر و همپل دربارهٔ روش فرضیهای ـ قیاسی متوسل میشود و از سوی دیگر شواهد متعددی از علوم انسانی مختلف از جمله زبانشناسی و روانشناسی ذکر میکند تا نشان دهد که شیوهٔ درک معنای افعال یا متون و به عبارت دیگر نحوهٔ درک «نسبتهای معنایی» در علوم انسانی هیچ تفاوت ماهوی با شیوهٔ درک «نسبتهای علّی» در علوم طبیعی ندارد.
بدین ترتیب، نویسندهٔ کتاب از منظری طبیعتگرایانه وارد هرمنوتیک شده و به مسئلهٔ درک معنا و تفسیر متون پرداخته است و این ابتکاری بزرگ در این عرصه است؛ زیرا در فلسفهٔ معاصر، بهخصوص در هرمنوتیک فلسفی، همواره برداشت غالب این بوده است که برای ورود به هرمنوتیک و بحث دربارهٔ رویدادِ فهم معنا و تفسیر، لازم است روشهای علوم طبیعی و تجربی را کنار بگذاریم. پس، این کتاب را میتوان اثری بدیع و چالشبرانگیز هم در هرمنوتیک و هم در فلسفهٔ علوم انسانی دانست که
این کتاب در اصل به زبان آلمانی با عنوان Naturalistische Hermenetik منتشر شده است. درل آرنولد (Darrell Arnold) با همکاری خود نویسنده آن را به انگلیسی ترجمه کرده است (انشارات دانشگاه کیمبریج، ۲۰۰۵). ترجمه فارسی بر اساس متن انگلیسی صورت گرفته است.
خواندن کتاب هرمنوتیک طبیعت گرایانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پژوهشگران حوزه علم تاویل و فلسفه مدرن را به خواند این کتاب دعوت میکنیم.
درباره کریسوستموس مانتزاوینوس
کریسوستموس مانتزاوینوس در سال ۱۹۶۸ در آتن متولد شد. او مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۹۸۹ از دانشگاه آتن دریافت کرد و در ۱۹۹۲ از دانشگاه توبینگن آلمان دکترای اقتصاد گرفت. پس از آن در دانشگاههای فرایبورگ و بایروت به تدریس همین رشته پرداخت. در سال ۲۰۰۳ موفق به اخذ دکترای فلسفه از دانشگاه توبینگن شد. او هم اکنون استاد فلسفهٔ علوم اجتماعی در دانشگاه آتن است.
بخشی از کتاب هرمنوتیک طبیعت گرایانه
پیشگفتار
معمولاً افعال انسان و متون و دیگر نتایج حاصل از فعل انسانی را اموری معنادار میدانند و نیز چنین رایج شده است که درک معنا با روش علوم طبیعی را مسئلهساز و ناممکن بدانند. این کتاب نشان میدهد که میتوان افعال انسانی را معنادار دانست و در عین حال افعال انسانی و تمام امور معنادار را به شیوهٔ علمی و با استفاده از روش رایج در علوم طبیعی مورد بررسی قرار داد. به عبارت دیگر، من از این مدعا دفاع میکنم که هیچ تفاوت روششناختیای بین علوم طبیعی از سویی، و علوم اجتماعی و انسانی از سوی دیگر وجود ندارد.
من برای رسیدن به این هدف خود، دو نوع استدلال انتقادی و برسازنده۱ (ایجابی) مطرح میکنم. در بخش اول کتاب مجموعهای از استدلالهای عمدتاً انتقادی علیه تأکید بر معضل معنا هم بر حسب روایت ضعیف و هم قوی آن به دست میدهم. روایت قوی ادعا میکند که تمامی امور واقع موجود در جهان دارای معنی هستند. این مدعای بنیادین معمولاً متضمن استعارهٔ متن۲ است که به طور کامل به جهان بهعنوان یک کل منتقل میشود و بر همین قیاس ادعا میکند که الگوی متن، جهانرواست. در روایت ضعیف، امکان درک نسبتهای علّی در گسترهٔ طبیعت معمولاًتصدیق میشود، اما در مورد واقعیت اجتماعی، قلمرویی که در آن فقط معنا درک میشود، چنین امری تصدیق نمیشود. پس در اصل، این شکلی از دوگانگی دیرینهٔ انسان و طبیعت است. بر اساس هر دو روایت، تأکید بر مؤلفههای معنادار امور واقعِ مقوم جهان دو لازمه مهم دارد: فهم، نحوهٔ مکفی دستیابی به این مؤلفههای معنادار قلمداد میشود و هرمنوتیک دانشی تلقی میگردد که به طور خاص برای پرداختن به این روش دستیابی به واقعیت، مناسب است. هدف استدلالهای عمدتاً انتقادی مطرح شده در بخش اول نشان دادن این امر است که بزرگنمایی معضل معنا بیفایده است.
من به طرز خاصتری، سه تلقی از هرمنوتیک را مورد بحث انتقادی قرار میدهم که معضل معنا ـ در روایتهای ضعیف و قوی ـ در آنها مطرح میشود و به شیوهای متفاوت با علوم طبیعی، یعنی بدون توجه به روش علمی معیار، مورد بحث قرار میگیرد. به این منظور، رویکردهای دیلتای، هایدگر و گادامر را انتخاب کردهام، نه تنها به این علت که اینها پرنفوذترین دیدگاههای هرمنوتیکی را در جهان آلمانیزبان عرضه کردهاند، بلکه به این سبب که آنها منشأ الهامبخش موج هرمنوتیکیای هستند که جهانهای فرانسهزبان و انگلیسیزبان را در خود فرو برده است. در اینجا بحث خود را با انتخاب مسئلهٔ خاصی و بحث مفصل دربارهٔ آن پیش میبرم، مسئلهای که در خصوص تلقی هرمنوتیکی هر یک از این مؤلفان مطرح شده است و اهمیت نظاممند بسیاری دارند. در فصل اول به مسئلهٔ استقلال علوم انسانی میپردازم و استدلال میکنم که این علوم از منظر روششناختی مستقل نیستند. در فصل دوم به دور هرمنوتیکی میپردازم، زیرا وجه مشترک مهمی در بحثهای رایج افرادی است که خواستار جایگاه ویژهای برای علوم اجتماعی و علوم انسانی هستند. در فصل سوم ادعای هرمنوتیکی جهانروایی را مطرح میکنم و نشان میدهم که چرا هرمنوتیک جهانروا نیست.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه