دانلود و خرید کتاب سپیدار تبدار آرش بختیاری
تصویر جلد کتاب سپیدار تبدار

کتاب سپیدار تبدار

نویسنده:آرش بختیاری
انتشارات:انتشارات نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب سپیدار تبدار

کتاب سپیدار تبدار مجموعه اشعار سپید سروده آرش بختیاری است. شعرهایی با مضامین عاشقانه و احساسی که نگرشی جدید را به عشق و دوست داشتن به مخاطبان منتقل می‌کند.

در تک تک صفحات این کتاب، عشقی نشسته است که به نوشتن اشعاری شیرین و گاه معجزه‌مانند و گاه غافلگیرکننده مشغول است. شعرهای کتاب سپیدار تبدار را بخوانید و اجازه دهید کلمات در شما ته‌نشین شوند و حس خوب غافلگیری را تجربه کنید.

کتاب سپیدار تبدار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از طرفداران شعر سپید عاشقانه هستید، خواندن کتاب سپیدار تبدار را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سپیدار تبدار

شب نامرئی

به او که عشق نوشاندم

هر شب

به هوایت

سقوط

می‌کنم...

و هر شب

عاشق این دست‌های

نامریی‌ام

***

مادر گنجشک‌ها

نیمه‌شب خودم را می‌بینم

که بلندپرواز شده‌ام!!!

پشت پنجره اتاقت فرود میایم!!!

تو مادرانه

بخار شیشه را نوازش می‌کنی!!

برف را می‌خندی!!!

و خرده‌های نان را برای پرنده‌های

بی‌آشیان می‌ریزی!!!!

چه لذتی می‌برم وقتی گنجشک می‌شوم!!!!!!!!!

***

ایستاده با فریب

شبیه چوب‌لباسی گوشه اتاق شده‌ام...

هرکس از راه می‌رسد

کلاهی بر سرم می‌گذارم

و می‌رود.....

***

حنجره ضدنفر

ذرات معلق دوستت دارم

در هوای شیمیایی

سینه‌ام می‌پیچند....

هزار غرور خوشه‌ای را

خنثی می‌شوند در سرم!

مین‌ها

در دوراهی حنجره‌ام

می‌ترکند

حرف‌های ضدنفر را....!

قورتت بدهم

یا تن بسایم ات

سیم‌خاردار دوست‌داشتنی‌ام؟

گاهی حرف‌ها

بمب می‌شوند

منهدم‌ات می‌کنند

گاهی حرف‌ها

به هدف نمی‌خورند....!

دوستت دارم‌ها

با باد می‌روند

یک سنگر آن‌طرف تر

و گوش‌ها

گوششان بدهکار نیست

گرای دهانت را...!

دوستت دارم

سیم‌خاردار دوست‌داشتنی‌ام

همین برای انهدام

یک سرباز کافیست

***

یک من چهل تو

چه می‌خواهند کلاغ‌ها

از بی‌حوصلگی عصرها

از شانه لخت درختان.....!

در کنسرت خالی پارک‌ها

سمفونی قار زدنشان

یک‌بند

ترا پژواک می‌کند

یک کلاغ چهل کلاغ

یک من

چهل تو

کمی ناعادلانه است

چه می‌خواهند

من گریه می‌کنم

سیل نشانت می‌دهند

من قدم می‌زنم

بال برایت می‌کارند...!

دست‌به‌دست

دهان‌به‌دهان

منقار به منقار

می‌چرخانند ترا....!

چقدر بزرگ شده¬ای

چهارصد سال است

ندیدمت

موهای خرمایی‌ات

دست‌های تابستان ات......!

چقدر زمستان شده‌ای

هیچ قمری خانه‌به‌دوشی

لای انگشتانت لانه نکرده

هیچ

ماهی سرخی

روی گونه‌هایت

نمی‌رقصد....!

روزی که رفتی

نمی‌دانستم

یک کلاغ چهل کلاغ

برف روی موهایت

می‌نشاند

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

قیمت:
۱۰,۵۰۰
تومان