دانلود و خرید کتاب شیرین شراره سلج محمودی
تصویر جلد کتاب شیرین

کتاب شیرین

معرفی کتاب شیرین

کتاب شیرین یک رمان ساده، روان و دلنشین نوشته شراره سلج محمودی است. این اثر داستان چگونگی شکل گرفتن یک زن قوی را از دخترکی کوچک در حوادث زندگی به تصویر می‌کشد. کتاب شیرین روایتی جذاب از رشد و قدرت گرفتن یک زن است.

درباره کتاب شیرین

در این کتاب می‌خوانیم چطور یک زن در روزگاری نه چندان دور، دچار تغییر می‌شود. سختی‌ها و مرارت‌ها نه تنها او را نمی‌شکند که به جرات می توان گفت چون فولادی آب دیده اش می‌کند. شاید هر رنجی چون زرهی او را مقاوم‌تر می‌کند.

نویسنده این داستان معتقد است هیچ سختی نمی‌تواند سد راه اراده شود. عنصری نظیر باور به توانایی خود و هنر کنار آمدن با شرایط موجود، دیدن زیبایی‌ها در میان پلشتی‌ها در این اثر به خوبی مشهود است.

نوشتار شراره سلج محمودی در حین صمیمیت بسیار محکم و برآمده از یک ذهن با قدرت است. صحنه‌ها در این اثر با شفافیت و جزییات ترسیم شده و چون تابلوی نقاشی پیش چشم خواننده ظاهر می‌شود. نویسنده و خواننده در این داستان لحظه‌ای از هم جدا نمی‌شوند و تمام اتفاقات این داستان را با هم پشت سرخواهند گذاشت.

این داستان از چند فصل تشکیل شده است. در فصل اول تولد قهرمان داستان آورده شده است. در ادامه نویسنده رخدادهای زندگی او را به پیش می‌برد. خواننده در فصل آخر تمام حس قهرمان داستان را در خود احساس خواهد کرد.

خواندن کتاب شیرین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

تمام کسانی که علاقمند به خواندن داستان هستند از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. به‌خصوص کسانی که هم دوست دارند کتاب داستان بخوانند و هم پرستار هستند.

درباره شراره سلج محمودی

شراره سلج محمودی کارشناس ارشد مدیریت پرستاری دارد . او متولد شهر ادب و هنر "شیراز" است. همیشه دغدغه نوشتن داشته تا در روزی از روزها این خواسته را به فعل تبدیل می‌کند. او در این کتاب از تجربیاتش استفاده کرده است.

بخش‌هایی از کتاب شیرین

مادرم همان ‌طور که دست‌ هایش به طناب رخت بود، لبخندی زد و دندان ‌های زیبا و سفیدش را به نمایش گذاشت. پدرم به‌ یک‌ باره توجه‌اش را از من گرفت و رو به مادرم گفت: «البته، همیشه مادر مقدم است، دست‌های مادرت را ببوس.»

مادر دست‌های نمدارش را کمی در هوا تکان داد و به‌طرف من آمد. قبل از اینکه من حرکتی انجام دهم، مرا در آغوش گرفت. بوسه‌ای بامحبت بر سرم زد و گفت: «می‌دانستم تو پرستارم می‌شوی.»

غروب ها، مینی‌بوس سرویس بیمارستان، سر خیابان اصلی سوارم می‌کرد. مادر همراه من آنجا منتظر بود تا کسی مزاحم من نشود. هنوز وقتی غروب صدای مینی‌بوس می‌شنوم، به یاد آن شیفت‌های شب، تنم می‌لرزد. بهرحال ما را آن‌قدر تراشیدند و حرارت دادند تا آبدیده شدیم. دونفری، با یک بهیار یا کمک بهیار، در شیفت عصر و شب بودیم، کمتر ما را در شیفت صبح می‌گذاشتند.

باز نگاهش کردم و نفهمیدم چه می‌خواهد بگوید. برای لحظه‌ای چتر را بست، چند قدمی بدون چتر راه رفتیم و باز چتر را باز کرد. من گیج شدم، او سکوت را شکست و گفت: «کدام بهتر بود با چتر یا بدون چتر؟»

فقط یک دختر می تواند درک کند که اینگونه بودن چه معنایی دارد، در روزگاری که فکر می کنند اگر احساسات را نشان دهی و یا چنین پیشنهادی نمایی یا زود به درخواست ازدواج جواب دهی، از ارزشت کم می شود.

میترا
۱۴۰۰/۰۳/۱۴

مطمئنن نویسنده تلاش خودشون رو کردن برای نوشتن یک اثر قابل قبول و ماندگار ولی این متن بیشتر یک گزارش هست که نویسنده فقط سعی کرده تمام اطلاعات خودش رو از برهه ای از زمان و شهر شیراز( برخی از

- بیشتر
S_ny
۱۴۰۰/۰۲/۱۶

داستانی زیبا و غم‌انگیز به قلمی پر از احساس‌. بسیار لذت بردم از مطالعه این کتاب.

leila esfahani
۱۴۰۰/۰۲/۱۶

بسیار متن زیبا و جذابی داشت و روزهای جنگ و سالهایی که جوانان اون موقع با قوانین سختگیرانه و متحجرانه آن زمان زندگی کردند و بسیاری از تفریحات و خوشی هاشون را سرکوب کردند من خودم زاده همان سالهاهستم و

- بیشتر

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۳ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۳ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان