کتاب دیدار با جغد جادوگر
معرفی کتاب دیدار با جغد جادوگر
کتاب دیدار با جغد جادوگر نوشته جان آر. اریکسون جلد دوم مجموعه پرطرفدار و پرفروش هنک؛ سگ گاوچران است که با ترجمه فرزاد فرید منتشر شده است. این کتاب منتخب «باشگاه کتاب ماه» و نیز در سال ۱۹۹۳ برنده جایزه بهترین سری کتاب و نوار کودک شده است.
درباره مجموعه داستانهای هنک؛ سگ گاوچران
مجموعه هنک؛ سگ گاوچران ماجرای دو سگ است که در هر جلد از این کتاب کار متفاوتی انجام میدهند. در کتاب دیدار با جغد جادوگر، هنک مشغول گشتزنی هر روزه است که با مورد عجیبی رو به رو میشود. اگر فرمانده حفاظت مزرعه چارهای برای این مشکل تاره خود پیدا نکند، موقعیتش در مزرعه به خطر میافتد.
این مجموعه که انتشار آن از سال ۱۹۸۳ آغاز شده و تاکنون بیش از هفتاد جلد آن منتشر شده، در کتابخانههای مدارس جزء کتابهای پُرطرفدار است. بالغ بر ۶ میلیون نسخه از مجموعه هنک؛ سگ گاوچران تا به حال به چاپ رسیده و صوتی آن هم با صدای خود نویسنده منتشر شده و در کتابخانههای مدارس سراسر آمریکا موجود است.
بر اساس پژوهشهای انجمن کتابخانههای تگزاس، هنک؛ سگ گاوچران از محبوبترین مجموعه داستانها در بین کودکان است با شخصیتی جذاب، باورپذیر، زنده و پویا که حتی بچههای کتابنخوان را هم علاقهمند میکند. مجلهٔ پابلیشرزویکلی هنک را «پدیدهای برای همهٔ مردم» میداند و هفتهنامهٔ یواِسایتودی آن را بهترین سرگرمی خانوادهها در سالهای اخیر نامیده است.
خواندن کتاب زندگی سگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم.
درباره جان آر اریکسون
جان آر اریکسون در تگزاس به دنیا آمد. او دانشآموخته دانشگاه تگزاس است و دو سال هم در مدرسه الهیات هاروراد درس خوانده است. اریکسون نوشتن داستان کوتاه را همزمان با کار در مزعه در اوکلاهاما و تگزاس آغاز کرد. چون از ناشران نیویورکی ناامید بود، خودش شرکت «انتشارات مارویک» را راه انداخت. او در این شرکت مجموعه داستانهای هنک، سگ گاوچران را به چاپ رساند که مجله بزرگسالان کاتلمن نیز بعدا این داستانها را چاپ کرد. انتشار این مجموعه ۲۳ سال ادامه یافت و جلد پنجاهم آن در ۲۰۰۷ میلادی به چاپ رسید.
بخشی از کتاب دیدار با جغد جادوگر
همین عربدهکشیدن، پرندههای گندهٔ نقرهای را کمی ترسناک میکند. فقط یک سگ خاصی میتواند در برابر این عربدهکشی بایستد و پارس کند. به نظرم حتی بعضی از سگهای گاوچران هم با شنیدن این صدا فرار را بر قرار ترجیح میدهند، اما توی این مزرعه ما از خطر فرار نمیکنیم. ما توی دلِ خطر میرویم.
خلاصه یک روز توی همین هفتهٔ پیش یک پرندهٔ غولپیکرِ نقرهای را که میخواست یواشکی از روی مزرعه بگذرد غافلگیر کردم. حتماً خودش هم میدانست که نمیتواند قِسِر دربرود. یعنی میدانید صدایش مُرده را هم بیدار میکرد. گوشهای من به صداهایی خاص خیلی حساساند و کسی نمیتواند به همین راحتیها عربدهکشان از کنارم بگذرد.
من و دراور مشغول یکی از آن گشتزنیهای معمولِ شبانه در حوالی ستاد مرکزی مزرعه بودیم. تنها مورد هیجانانگیزی که پیش آمد زمانی بود که دراور با یک جیرجیرک درگیر شد. به او گفتم انرژیش را برای کارهای مهمتر ذخیره کند. راستش جیرجیرکها همیشه خسارتی به مزرعه میزنند ولی در حدی نیستند که بتوان آنها را تهدیدی جدی به حساب آورد.
به نظر من حتی پیت هم میتواند مسئول ادارهٔ مبارزه با جیرجیرکها شود تا ما سگها به مسائل و خطرات جدیتر بپردازیم. البته مشکل در این است که پیت این مسئولیت را نمیپذیرد. او نمونهٔ کامل یک گربهٔ تنلش است، اما اصلاً بیایید حرف گربهها را نزنیم. خلاصه من و دراور از گشتِ شبانه برگشته بودیم و میخواستیم در خوابگاهمان، زیرِ مخزنهای بنزین است، بخوابیم. دورِ گونیِ خوابم چرخی زدم و آن را برای چُرتی طولانی آماده کردم که یکمرتبه صدایی به گوشم خورد.
گوش راستم بالا رفت. گوشهای من خیلی آموزشدیدهاند، میدانید که، اصلاً در وظایف خود کوتاهی نمیکنند (که البته این یکی از نشانههای سگهای گاوچران باکلاس و مهم است).
فکر کنم باز داشتم خواب بیولا را میدیدم. دخترهٔ کوفتی از ذهنم بیرون نمیرود. هیچوقت نمیگذارم ماچهها در ساعات کاری ذهنم را به خود مشغول کنند، اما وقتی که میخوابم دیگر اختیار دست خودم نیست. میدانید، حتی اگر کسی به خودش زنجیر هم ببندد بعضی وقتها باید کمی آن را شل کند.
داشتم میگفتم که صدای غرش را شنیدم. گوش راستم بالا رفت. گوش چپم بالا رفت. نگاهی به اطراف انداختم. «بیولا؟»
دستیار دُمبریده و موکوتاهِ من سرش را بالا گرفت و به من زل زد. «من بیولا نیستم. من دراورم.»
حجم
۶۶۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
حجم
۶۶۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
نظرات کاربران
چه کتاب فوق العاده ای،،،بعضی مواقع آدم باید این کتابارو هم بخونه حال و هواش عوض شه🌺🥇