دانلود و خرید کتاب بیمار خاموش الکس مایکلیدیس ترجمه محمدمهدی شاطریان
تصویر جلد کتاب بیمار خاموش

کتاب بیمار خاموش

معرفی کتاب بیمار خاموش

بیمار خاموش اثر الکس مایکلیدیس قطعا یکی از بهترین نمونه‌های رمان‌های جنایی- روان‌شناسانه معاصر است. داستان زنی که قتلی مرتکب شده اما هیچ نمی‌گوید...

 درباره کتاب بیمار خاموش

بیمار خاموش داستان زندگی نقاش معروفی به نام «آلیشیا برنسن» است که با عکاسی بی‌نام و نشان به نام «گابریل» ازدواج کرده و زندگی ظاهراً خوبی دارد. آن‌ها در خانه‌ای دلباز، با پنجره‌هایی بزرگ در یکی از مناطق اعیانی لندن زندگی می‌کنند. تا این‌که یک شب آلیشیا وقتی که شوهرش گابریل از محل کارش ـ که عکاسی از مدل‌ها بود ـ دیر به خانه برمی‌گردد، پنج‌بار به صورت او شلیک می‌کند و بعد از آن، دیگر کلمه‌ای بر زبان نمی‌آورد. سکوتی مرگبار که رازهای زیادی در خود دارد…

امتناع آلیشیا از صحبت‌کردن و هر نوع توضیحی، این تراژدی خانگی را به موضوعی ناگوارتر تبدیل می‌کند. داستان مرموزی که تصورات عمومی را به خود جلب کرده و آلیشیا را سرزنش می‌کند. قیمت آثار هنری وی بسیار افزایش می‌یابد، و این بیمار ساکت، به دور از توجهات، در یک واحد پزشکی قانونی مطمئن در شمال لندن مخفی می‌شود.

«تئو فابر» که روان‌درمانگر است، مدت‌ها منتظر صحبت با آلیشیا می‌ماند. عزم وی برای وادارکردن او به صحبت‌کردن و پرده‌برداری از دلیل تیراندازی او به شوهرش، وی را به مسیر پیچیده‌ای می‌برد؛ جست‌وجویی برای حقیقت که می‌تواند روح او را بفرساید ...

 خواندن کتاب بیمار خاموش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 دوست‌داران رمان‌های جنایی و روان‌شناسانه مخاطبان این کتاب‌اند.

درباره الکس مایکلیدیس

الکس مایکلیدیس سال ۱۹۷۷ در قبرس از پدری قبرسی ـ یونانی و مادری انگلیسی به دنیا آمد. در دانشگاه کمبریج ادبیات انگلیسی خواند و از مؤسسهٔ فیلم آمریکا در لس‌آنجلس، لیسانس فیلم‌نامه‌نویسی گرفت. مایکلیدس در سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۸ دو فیلم‌نامهٔ سینمایی نوشت و خیلی زود به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس جایگاهش را تثبیت کرد.

مایکلیدیس سال ۲۰۱۹ به نوشتن رمان روی آورد و ناگهان نامش سر زبان‌ها افتاد. بیمار خاموش نخستین رمان اوست، اما احتمالاً موفقیت شگفت همین اولی باعث می‌شود حالا در توصیف او، به جای فیلمنامه‌نویس، بیشتر از عبارت داستان‌نویس استفاده شود. بیمار خاموش بلافاصله بعد از انتشار در اوایل سال ۲۰۱۹، در صدر پرفروش‌های «نیویورک تایمز» قرار گرفت و برندهٔ جایزهٔ بهترین کتاب معمایی «گودریدز» سال ۲۰۱۹شد و پس از آن در سایر فهرست‌ها و سایت‌های معتبر قرار گرفت و هفته‌های زیادی در این فهرست باقی ماند.

 از کارهای دیگر او می‌توان به فیلم‌نامهٔ فیلمی به‌نام «شیطانی که می‌شناسی» محصول سال ۲۰۱۳ با درخشش «روزاموند پایک» اشاره کرد. وی همچنین از نویسندگانِ فیلم «بریتانیایی‌ها دارند می‌آیند» محصول سال ۲۰۱۸ نیز بود که بازیگرانی همچون «اوما تورمن»، «تیم راث»، «پارکر پوزی» و «سوفیا وگارا» ر آن نقش‌آفرینی نموده‌اند.

 بخشی از کتاب بیمار خاموش

دفتر خاطرات آلیشیا را بستم و روی میزم گذاشتم. بی‌حرکت نشستم و به صدای برخورد قطرات باران به شیشه گوش دادم. سعی کردم آن‌چه را که خوانده بودم، هضم کنم. ظاهراً پشت داستان آلیشیا ماجراهایی فراتر از تصور من وجود داشت. او تاکنون حکم کتاب بسته‌ای را برایم داشت که حالا باز شده و محتویاتش به یک‌باره مرا غافلگیر کرده است.

سؤالات بسیاری داشتم. آلیشیا گمان می‌کرد کسی او را زیر نظر گرفته است. آیا هرگز به هویت آن مرد پی برد؟ با کسی در میان گذاشت؟ باید می‌فهمیدم. تا جایی که می‌دانستم او رازش را تنها با سه نفر در میان گذاشته بود: گابریل، باربی و این دکتر وست مرموز. به همین افراد بسنده کرد یا کس دیگری هم در کار بود؟ سؤال دیگر اینست که چرا خاطرات او به یک‌باره به پایان رسید؟ آیا جای دیگری باز هم چیزی نوشته است؟ مثلاً دفترچه‌ای دیگر که به من نداده باشد؟ نیت آلیشیا هم از دادن خاطراتش به من برایم جای سؤال داشت. او می‌خواست پیامی به من برساند و این کار را هم با صمیمیت تکان‌دهنده‌ای انجام داد. آیا این نشانه‌ای از حسن نیت او بود تا نشان دهد به من اعتماد دارد؟ یا قصد شومی در کار است؟

مسأله‌ی دیگری هم بود، چیزی که احتیاج به بررسی داشت. دکتر وست... همان دکتری که آلیشیا پیشش می‌رفت؛ او یک شاهد مهم بود که اطلاعات باارزشی از وضعیت ذهنی آلیشیا در هنگام قتل داشت. با این وجود دکتر وست در دادگاه آلیشیا شهادت نداده بود، چرا؟! حتی اشاره‌ای هم به او نشد. تا زمانی که اسمش را درخاطرات ندیده بودم انگار حتی وجود خارجی هم نداشت. او در مورد این ماجرا چه‌قدر می‌دانست؟ و چرا پیش قدم نشده بود؟

دکتر وست.

نمی‌توانست همان مرد باشد. حتماً تصادفی در کار است. دفترچه را در کشوی میزم گذاشتم و کشو را قفل کردم.

بعد بلافاصله نظرم را تغییر دادم. کشو را باز کردم و دفترچه را بیرون آوردم. بهتر بود پیش خودم نگهش دارم. اگر دور از چشم نباشد، امن‌تر است. دفترچه را در جیب کتم گذاشتم و کتم را تا کردم و در دست گرفتم. اتاقم را ترک کردم. از پله‌ها پایین رفتم و راهرو را طی نمودم تا به در انتهایی رسیدم.

لحظه‌ای همان‌جا ایستادم و به اسمی که روی علامت کوچک بالای در حک شده بود نگاه کردم: دکتر. ک.‌وست.

به خودم زحمت در زدن ندادم، همین‌طور در را باز کردم و داخل شدم.

معرفی نویسنده
عکس الکس مایکلیدیس
الکس مایکلیدیس

الکس مایکلیدیس نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس بریتانیایی-قبرسی است. او بیشتر به واسطه‌ی نخستین رمانش، بیمار خاموش، شناخته می‌شود. رمان بیمار خاموش افتخارات بسیاری را برای مایکلیدیس به ارمغان آورد و در واقع سکوی موفقیت او محسوب می‌شود؛ برای مثال این رمان در بخش بهترین داستان مرموز و تریلر سال ۲۰۱۹، جایزه گودریدز چویس را از آن خود کرد.

mobina
۱۳۹۹/۱۲/۱۶

من خیلی ترجمه های مختلف این کتاب و برسی کردم و از بینشون این و انتخاب کردم،ترجمش از بقیه روون تر بود.داستان و به توصیه ی دوستم شروع کردم هنوز خیلی جلو نرفتم ولی داستان جنایی و جالبی داره. تموم

- بیشتر
رضا
۱۴۰۰/۱۱/۲۸

ترجمه: از بین چهار ترجمه ای که من برای این عنوان مقایسه کردم یعنی ترجمه ی این نشر، نشر سنگ، نشر خاموش و نشر هیرمند ( توی طاقچه موجود نیست) این نشر و نشر هیرمند ترجمه های بهتری رو ارائه داده

- بیشتر
Sou_Ma
۱۴۰۰/۰۶/۰۲

حدود یک‌چهارم کتاب رو خوندم. متاسفانه برخلاف ترجمه‌ی خیلی خوبی که داره، مشخصه کلاً ویراستاری نشده. ایراد در املای کلمات و استفاده از علائم نگارشی به کرّات دیده میشه. بعضی جملات آخرشون نقطه ندارن. دیالوگ‌های کتاب بعضی جاها عامیانه ترجمه

- بیشتر
کاربر ۱۲۳۵۱۸۱
۱۳۹۹/۱۲/۲۲

ازون دسته کتاب هایی بود که هم موضوعش جذابه و شما رو دنبال خودش میکشونه و هم ترجمه ی روونش.

Mono
۱۴۰۲/۰۲/۰۲

تک‌تک واژه‌هایی که در برابر فرزندمون به‌کار می‌بریم، همه‌ی احساساتی که بهش منتقل می‌کنیم و هر نوع رفتاری که با یک کودک داریم، می‌تونه اون رو در آینده به یک انسان بیمار و جنایتکار یا یک انسان سالم تبدیل کنه.

- بیشتر
سمانه انصاف جو
۱۴۰۰/۰۱/۱۳

خوب بود، پشیمون نشدم از خوندنش بالا و پایینهای داستان تو رو با خودش میبره👌

جودی اَبوت
۱۴۰۱/۱۱/۲۷

یکی از بهترین کتاب هایی بود که در ژانر روانشناسی_معمایی خوندم. یکی از نکاتی که راجع به شخصیت تئو فابر نظرم رو جلب کرد با سیاست بودنش بود،اینکه بلد بود چطوری با دیگر افراد،از بیمارانش گرفته تا همکارانش، برخورد کنه. تا

- بیشتر
ParilovesBooks
۱۴۰۰/۰۷/۲۶

این ترجمه رو پیشنهاد میدم. روان تر و قابل فهم تر از ترجمه های دیگه ست. داستان خیلی جالبی داره و کنارش نگاهی به زندگی یک رواندرمانگر هم داریم که خیلی پیش نمیاد و اصلا خسته کننده نیست

آیناز ر
۱۴۰۱/۱۰/۱۴

داستان خوب بود یه کم بیمار گونه بود این کتاب جلد اول مجموعه هست جلد دوم کتاب دوشیزگان هست

seza68
۱۴۰۰/۱۰/۰۴

این ترجمه رو توصیه نمیکنم چون از علائم نگارشی به درستی استفاده نشده.

احساسات اظهارنشده هرگز نمی‌میرند، بلکه زنده دفن می‌شوند و بعدها به وقیح‌ترین شکل بروز می‌کنند
sabaa Fzz
در همان تاریکی اندک‌اندک به این نتیجه رسیدم که هر چه‌قدر زندگی‌ام افتضاح باشد، ولی نمی‌خواهم بمیرم. نه، چون هنوز زندگی نکرده بودم.
Haniiyeh
بدون، عشقی که در اون صداقت جایی نداره، سزاوار این نیست که اسمش رو عشق بگذاری.»
Abolfazl
احساسات اظهارنشده هرگز نمی‌میرند، بلکه زنده دفن می‌شوند و بعدها به وقیح‌ترین شکل بروز می‌کنند.
marjan_aboonajmi
خیلی از آدم‌ها زنده نیستند... واقعاً زندگی نمی‌کنند... فقط مثل خواب‌زده‌ها عمرشون رو می‌‌گذرونن.
🌱ehsan
می‌دونی تئو، یکی از سخت‌ترین چیزها اینه که وقتی فردی بیشتر از هر لحظه‌ای به عشق و محبت احتیاج داره، کسی عاشقش نباشه. احساس مزخرفیه؛ دردِ موردِ علاقه‌ی کسی نبودن.»
F-H
احساسات اظهارنشده هرگز نمی‌میرند، بلکه زنده دفن می‌شوند و بعدها به وقیح‌ترین شکل بروز می‌کنند. ـ زیگموند فروید
1984
ما به سمت این حرفه کشیده می‌شویم، چون خودمان یک آسیب دیده‌ایم و روان‌شناسی می‌خوانیم تا ابتدا خودمان را مداوا کنیم. البته این‌که حاضریم چنین چیزی را بپذیریم یا خیر، مسألهٔ دیگریست.
marjan_aboonajmi
هرکاری بتوانم برای حفظ‌کردن او انجام می‌‌دهم، حتی اگر لازم باشد تظاهر کنم که دیوانه‌ام، درحالی‌که می‌‌دانم نیستم.
sina_m_farsakh
همه‌جا پر از درد شده است و ما فقط چشمان را به روی آن‌ها می‌بندیم.
sina_m_farsakh
احساسات اظهارنشده هرگز نمی‌میرند، بلکه زنده دفن می‌شوند و بعدها به وقیح‌ترین شکل بروز می‌کنند. ـ زیگموند فروید
Elahe
یکی از سخت‌ترین چیزها اینه که وقتی فردی بیشتر از هر لحظه‌ای به عشق و محبت احتیاج داره، کسی عاشقش نباشه.
sina_m_farsakh
به نوعی چنگ‌زدن به دانه‌های برفی که در حال ذوب‌شدن هستند و دارند ناپدید می‌شوند، مانند چنگ‌زدن به خوشبختی است؛ انگار مالک چیزی می‌شدم، اما ناگهان آن چیز ناپدید می‌شد. این به من یادآوری می‌کرد که جهانی در پس این خانه است که به طرز غیرقابل تصوری زیبا و پهناور است، اما اکنون از دسترس من دور می‌باشد.
melik
«خب، تئو... چه‌طور حوصله می‌کنی مدام این کارو ادامه بدی؟ منظورم درس خوندنه.» «شاید نمی‌خوام برم بیرون و زندگی کنم. شاید یه بزدلم!»
Ari
احساسات اظهارنشده هرگز نمی‌میرند، بلکه زنده دفن می‌شوند و بعدها به وقیح‌ترین شکل بروز می‌کنند. ـ زیگموند فروید
sina_m_farsakh
اکنون که فکر می‌کنم، حتی حاضر نیستم اعتراف کنم که بخش عظیمی از زندگی‌ام از این بابت از دست رفت که وانمود کردم بچه دوست ندارم و گفتم آن‌چه برایم بسیار اهمیت دارد تنها هنرم است، اما این حقیقت ندارد و بهانه‌ای بیش نیست ـ حقیقت این است که من از بچه‌دارشدن می‌ترسم، هنوز به خودم اطمینان ندارم که بتوانم از پسش بر بیایم.
Ari
وقتی خانه را ترک می‌کردیم، می‌دانستم که بخشی از وجودم آن‌جا را ترک نکرده و کودکی‌ام تا ابد در آن‌جا اسیر است. احساس گمگشتگی و ناامیدی می‌کردم
Ari
حالا دیگر احساس می‌کردم، که هرگز با او در امان نخواهم بود. هرگز طعم عشق را نخواهم چشید. همه‌ی آرزوهایم بر باد رفت... تمام رویاهایم خاکستر شد... هیچ‌چیز برایم باقی نمانده. هیچ چیز. پدرم راست می‌گفت. من لیاقت زنده ماندن را ندارم. من... هیچ‌چیز نبودم. این همان کاری بود که گابریل با من کرد. حقیقت این است. من گابریل را نکشتم. او بود که مرا کشت. من فقط ماشه را کشیدم.
sina_m_farsakh
عشقی که در اون صداقت جایی نداره، سزاوار این نیست که اسمش رو عشق بگذاری.»
sina_m_farsakh
اغلب عشق آتشین رو با ماجراجویی و شلوغ‌کاری‌های عشق عادی اشتباه می‌گیریم. عشق واقعی بسیار ساکته و آرام پیش می‌‌ره و از منظر کسی که دنبال ماجراجویی هست، خسته‌کننده به نظر می‌رسه. عشق واقعی عمیق، آرام و ثابته.
sina_m_farsakh

حجم

۳۰۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۳۰۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۵۰,۰۰۰
۵۰%
تومان