دانلود و خرید کتاب تنهایی من زنی جوان است هنوز رقیه ندیری
تصویر جلد کتاب تنهایی من زنی جوان است هنوز

کتاب تنهایی من زنی جوان است هنوز

معرفی کتاب تنهایی من زنی جوان است هنوز

رقیه ندیری( -۱۳۵۸)، شاعر است. در این مجموعه رباعی، گاهی از عشق، مرگ، زنانگی و دیگر مفاهیم زندگی سخن گفته شده: از عشق و جنون و غصه لبریز شدم تا صاحب یک حس دل‌دانگیز شدم از سبز به زرد رفتم، از زرد به سرخ خون دل خود خوردم و پاییز شدم و گاه برخوردی منتقدانه با جامعه دارد و از جایگاه یک زن جامعه را با طنزی تلخ و گزنده مورد هجوم قرار می‌دهد: آرام و صبور و مهربان است هنوز با این دل خسته مهربان است هنوز با ناز و کرشمه و ادا می‌آید تنهایی من زنی جوان است هنوز
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۶/۱۳

کتاب صد و چهلم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی ، اشعار خوبی بود .

مانا
۱۴۰۰/۰۱/۲۸

شعرهای قشنگ زنانه ای دارد

آن دخترکان به عشق دنیای مدرن دلبسته کار خوب، در جای مدرن از خانه به جای ظرف شستن رفتند در شرکت‌ها، به کلفتی‌های مدرن
سیّد جواد
ای مرگ! کلافه‌ام که تو تنهایی بدنامی و رسوای همه دنیایی بنشین که فقط خودم تو را می‌فهمم نسکافۀ تلخ می‌خوری یا چایی؟
سیّد جواد
باران و بهار، از سفر برگشتند مانند نسیم، خوش‌خبر برگشتند خوشحال شدم از این که مهمان دارم افسوس، ولی از دم در برگشتند
سیّد جواد
ای دل که حریف چرخ گردون نشدی روزی و شبی نبوده که خون نشدی ای کهنه رفیق چاله میدانیِ من! لوطی، تو چطور درب و داغون نشدی؟
sadeghi
من اهل همین حوالی‌ام، مردم شهر! از گریه و خنده خالی‌ام، مردم شهر! باید به عبادتکده راهم بدهید هر چند که لاابالی‌ام، مردم شهر!
sadeghi
افتاده هزار برگ خشکیده بر آب شب، زیر لحاف برگ، برکه پر خواب از مرگ قشنگ برگ‌ها مانده به جا، یک تابلوی بزرگ با سوژۀ ناب
3741
این گوشه پر از عتیقۀ قاجاری ست آن گوشه پر از مبل منبت‌کاری ست حق دارد اگر عشق به ما رو ندهد وقتی که دل من و شما انباری ست
sadeghi
از بند تعلق برهد، شاد شود هر چند تهیدست قلمداد شود مانند درخت‌های پاییز، دلم کاش از غم هفت دولت آزاد شود
sadeghi
ای مرگ! کلافه‌ام که تو تنهایی بدنامی و رسوای همه دنیایی بنشین که فقط خودم تو را می‌فهمم نسکافۀ تلخ می‌خوری یا چایی؟
sogand
نه مثل درخت با تبر می‌میرم نه مثل شهاب در سفر می‌میرم در خانه خود، مثل گلی در گلدان در حال سکوت و بی‌خبر می‌میرم
sogand
لبخند تو یارانۀ یک ملت بود، بیچاره دلم حساب یارانه نداشت
sogand
گفتند: رهایش کن، خود آزاری است عشقی که تو داری سبب بیماری است گفتم: متأسفانه این عشق عزیز، مثل سرطان خون، درونم جاری است
sogand
این گوشه پر از عتیقۀ قاجاری ست آن گوشه پر از مبل منبت‌کاری ست حق دارد اگر عشق به ما رو ندهد وقتی که دل من و شما انباری ست
sogand
حالا که چراغ خانه‌ام خوابیده غم در دل آشیانه‌ام خوابیده بیدار نمی‌شود، صدایش نکنید این بخت که روی شانه‌ام خوابیده
sogand
پرسیدی از این تبی که در تن دارم بنشین که خیال قصه گفتن دارم هر چند مسلمانم، در سینه خود آتشکده‌ای همیشه روشن دارم
sogand

حجم

۳۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۳۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان