دانلود کتاب قله ها و دره ها pdf با نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب قله ها و دره ها

کتاب قله ها و دره ها

معرفی کتاب قله ها و دره ها

کتاب قله ها و دره ها اثر اسپنسر جانسون است. جانسون از پرفروش‌ترین نویسنده‌های نیویورک تایمز و نویسنده‌ی کتاب مشهور چه کسی پنیر من را جابه‌جا کرد است. این کتاب که برای نخستین‌بار در سال ۲۰۰۹ منتشر شده، تمثیلی نوین و درخشان است که به خوانندگان نشان می‌دهد چگونه حتی در چالش‌برانگیزترین موقعیت‌ها، آرام و موفق بمانند.

قله‌ها و دره‌ها با ترجمه محمد قرایی توسط انتشارات الماس دانش منتشر و برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه شده است. می‌توانید نسخه الکترونیکی این کتاب را خریداری و دانلود کنید. نسخه الکترونیکی این اثر با فرمت epub در طاقچه منتشر شده که در مقایسه با فرمت pdf قابلیت‌های بیشتری برای مطالعه ارائه می‌دهد.

درباره کتاب قله ها و دره ها

مردی جوان با اندوه در دره‌ای زندگی می‌کند. این مرد جوان، روزی با پیرمردی آشنا می‌شود که در قله‌ی یک کوه زندگی می‌کند. در ابتدا مرد جوان متوجه نمی‌شود که با یکی از صلح‌طلب‌ترین و موفق‌ترین افراد جهان صحبت می‌کند، اما در جریان برخوردها و گفت‌وگوهای بعدی، مرد جوان متوجه می‌شود که می‌تواند اصول قابل‌توجه و ابزارهای عملی پیرمرد را در زندگی خود به کار گیرد تا آن را به سمت بهتر شدن تغییر دهد؛ در واقع اسپنسر جانسون می‌داند که چگونه یک داستان ساده و فریبنده را تعریف کند تا درس‌های عمیقی بدهد.

کتاب قله ها و دره ها به خواننده کمک می‌کند از بینش معقول خود پیروی کند، زیرا با همین پیروی کردن است که می‌توانیم از دره‌ها عبور کرده و به قله‌ها برویم. اما باید در نظر داشته باشیم که همیشه دره و قله‌ی دیگری نیز در انتظار ماست؛ نکته آن است که دره‌ی بعدی ممکن است پایین‌تر از تمام دره‌هایی که تجربه کرده‌ایم باشد، در عین حال قله‌ی بعدی نیز ممکن است بالاترین قله‌ای باشد که تاکنون تجربه کرده‌ایم. نکته‌ی مهم این است که قله‌ها و دره‌ها به هم متصل هستند. روزی نیست که سفر میان قله‌ها و دره‌ها را تمام کنیم؛ بنابراین، سوال این‌جاست که چگونه می‌توانیم از این سفر بیشترین لذت ممکن را ببریم.

خلاصه کتاب قله‌ها و دره‌ها

کتاب قله‌ها و دره‌ها داستان مرد جوانی است که پس از مدت‌ها ناراضی بودن از زندگی در یک دره، تصمیم می‌گیرد برای یافتن پاسخ سوالات خود از قله‌ی کوهی در نزدیکی محل زندگی خود بالا برود. در این سفر، او در نهایت با یک پیرمرد (که معلوم می‌شود مرد بسیار موفقی است) در قله ملاقات می‌کند. این مرد جوان دیدگاه جدیدی را در مورد زندگی می‌آموزد که پیرمرد آن را مفهومی از قله‌ها و دره‌های زندگی می‌نامد (کلمات قله‌ها و دره‌ها در این کتاب به‌عنوان استعاره‌ای برای موقعیت‌های خوب و بد زندگی استفاده می‌شود) که به او کمک می‌کند تا بفهمد چگونه زودتر از دره‌ها خارج شود، مدت بیشتری در قله بماند و چگونه در آینده قله‌های بیشتر و دره‌های کمتری داشته باشد.

خواندن و دانلود کتاب قله ها و دره ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن کتاب قله‌ها و دره‌ها را به کسانی پیشنهاد می‌کنیم که به خواندن کتابی که به آن‌ها برای رسیدن به موفقیت در مسیر زندگی کمک کند، علاقه‌مند هستند.

چرا باید کتاب قله‌ها و دره‌ها با ترجمه محمد قرایی را بخوانیم؟

کتاب قله‌ها و دره‌ها اثری فوق‌العاده برای کسانی است که پستی‌ها و بلندی‌های زیادی را در زندگی تجربه می‌کنند. این کتاب تاکنون موفق شده موقعیت‌های کاری و خصوصی زندگی بسیاری از افراد را نجات دهد. ایده‌ی اصلی کتاب، این است که زمانی که قصد داریم کاری را انجام دهیم، بدون برنامه‌ریزی و تلاش زیاد، هیچ‌گاه به مقصد مورد نظر خود نخواهیم رسید.

درباره اسپنسر جانسون

پاتریک اسپنسر جانسون (زاده‌ی ۲۴ نوامبر ۱۹۳۸ – درگذشته در ۳ جولای ۲۰۱۷) پزشک و نویسنده‌ی آمریکایی بود. دکتر جانسون بیشتر به واسطه‌ی مجموعه‌کتاب‌های کودکان به نام داستان ارزش‌ها و همچنین کتاب خودیاری‌ چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد و در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار دارد شناخته می‌شود.

اسپنسر جانسون در واترتاون داکوتای جنوبی متولد شد، در سال ۱۹۵۷ از دبیرستان نوتردام شرمن اوکس در کالیفرنیا فارغ‌التحصیل شد، مدرک لیسانس هنر را در رشته‌ی روانشناسی از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در سال ۱۹۶۳ و مدرک پزشکی خود را نیز از کالج سلطنتی جراحان ایرلند دریافت کرد. تاکنون بیش از ۴۶ میلیون نسخه از کتاب‌های جانسون به ۴۷ زبان در سراسر جهان به فروش رسیده است.

از جمله کتاب‌های مشهور این نویسنده می‌توان به اولین فروشنده‌ی دنیا، بله یا خیر، هدیه (زمان حال)، مدیر یک دقیقه‌ای و بیرون از هزارتو اشاره کرد. بیرون از هزارتو آخرین کتاب جانسون و دنباله‌ای بر کتاب چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد است که به مبارزه‌ی جانسون با سرطان (که در نهایت به مرگ او در سال ۲۰۱۷ منجر شد) اشاره می‌کند و پس از مرگش در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است.

ورود کتاب قله‌ها و دره‌ها به بازار کتاب ایران و بهترین ترجمه فارسی

کتاب قله ها و دره ها توسط مترجمین متعددی از جمله ندا شادنظر، مانی عظیم‌زاده، محمد قرایی، فریبا جعفری نمینی، منیژه جلالی، معصومه طحانی سعدی، محمد شریفی، سیما فرجی، صدیقه ابراهیمی (فخار)، مریم بهرامی و مامک بهادرزاده به فارسی برگردانده شده و همین موضوع نشان‌دهنده‌ی محبوبیت این کتاب در بازار کتاب ایران است.

از بین این ترجمه‌ها، ترجمه‌ی ندا شادنظر بیش از ۲۰ بار تجدید چاپ شده و این ترجمه و ترجمه‌ها‌ی محمد قرایی و معصومه طحانی سعدی از سایر ترجمه‌ها شناخته‌شده‌تر و محبوب‌تر هستند.

مروری کوتاه بر فصل‌های کتاب قله‌ها و دره‌ها

‌کتاب قله‌ها و دره‌ها در ۹ فصل نوشته شده است که این ۹ فصل عبارت‌اند از:

فصل اول: احساس افسردگی در دره‌ها، فصل دوم: دستیابی به پاسخ‌ها، فصل سوم: فراموش کردن، فصل چهارم: استراحت کردن، فصل پنجم: آموختن، فصل ششم: کشف کردن، فصل هفتم: سهیم بودن، فصل هشتم: استفاده از روش قله‌ها و دره‌ها و فصل نهم: لذت بردن از قله‌ها.

نقد و تحلیل کوتاهی بر کتاب

اسپنسر جانسون در کتاب قله ها و دره ها با استفاده از یک تمثیل، ارزش پذیرش این را که همه‌ی افراد در زندگی خود فراز و نشیب‌هایی دارند، توضیح می‌دهد. جانسون توضیح می‌دهد که هیچ شرمی وجود ندارد که بپذیریم هر روز، بهترین روز نیست. او معتقد است که از آن‌جا که همه‌ی افراد فرازونشیب‌هایی دارند، نحوه‌ی واکنش ما به تغییر چشم‌انداز است که تفاوت را ایجاد می‌کند.

اسپنسر جانسون در این کتاب توضیح می‌دهد که لازم نیست هر روز برای ما شگفت‌انگیز باشد. در واقع کل ایده‌ی کتاب این است که برخی از روزها باید متفاوت باشند تا در زندگی احساسی خاص پیدا کنیم. جانسون می‌نویسد که فرازونشیب‌ها به ایجاد حس تعادل و قدردان بودن کمک می‌کنند. اگر زمستان‌های سرد و یخ‌زده وجود نداشته باشند، شب‌های گرم تابستان چندان معنی نخواهد داشت. بنابراین به جای اینکه سعی کنیم از قله‌ها و دره‌های زندگی دوری کنیم، باید با دید وسیع‌تری به آن‌ها نگاه کنیم؛ دره‌های خود را در آغوش بگیریم و بدانیم که با گذشت زمان و تمرین، می‌توانیم در مسیر خود پیشرفت کنیم.

از خواندن کتاب قله ها و دره ها چه می‌آموزیم؟

قله‌ها و دره‌ها کتابی است درباره‌ی قله‌ها و دره‌هایی که در زندگی با آن‌ها ملاقات می‌کنیم. خواندن این کتاب به ما می‌آموزد که چگونه می‌توانیم از دره‌ها یاد بگیریم و خود را در قله‌ها حفظ کنیم.

این کتاب به ما می‌آموزد قله‌ها و دره‌ها لزوما به معنای چیزهای شاد یا خسته‌کننده در زندگی ما نیستند و این صرفا یک حالت ذهنی است. در واقع قله‌ها لحظاتی هستند که قدر چیزهایی را که داریم، می‌دانیم و دره‌ها لحظاتی هستند که آرزوی چیزهایی را داریم که آن‌ها را در زندگی نداریم.

کتاب قله‌ها و دره‌ها همچنین به ما می‌آموزد که قدر آن‌چه را که داریم، بدانیم و چگونه برای داشتن چیزهایی که دلمان می‌خواهد داشته باشیم، تلاش کنیم. ما همیشه نمی‌توانیم رویدادهای بیرونی را کنترل کنیم، اما می‌توانیم قله‌ها و دره‌های شخصی‌مان را با آ‌ن‌چه باور داریم و انجام می‌دهیم، کنترل کنیم.

بخشی از کتاب قله ها و دره ها

روزگاری جوانی باهوش در دره‌ای زندگی می‌کرد اما با گذشت زمان افسرده شده بود تا اینکه برای دیدن پیرمردی که در قله زندگی می‌کرد به آنجا رفت. وقتی جوان‌تر بود زندگی شادی در دره داشت. در چمن‌زارها بازی و در نهرها شنا می‌کرد. تا آن زمان از دره خارج نشده بود و فکر می‌کرد تمام زندگی خود را آنجا خواهد گذراند. دره بعضی روزها آفتابی و بعضی دیگر ابری بود. اما یکنواختی زندگی برای او آرامشی به همراه داشت. بااین‌وجود هر چه سن وی بیشتر می‌شد نقایص را بیشتر از موارد درست می‌دید. او از اینکه پیشتر تمام نقایص دره از دیدش پنهان مانده بود تعجب می‌کرد. زمان می‌گذشت و مرد جوان هرروز از پیش غمگین‌تر می‌شد اما علت آن را نمی‌دانست.

او سعی کرد مشاغل مختلفی را در دره امتحان کند اما هیچ‌کدام آنچه او می‌خواست نبود. در یک شغل مدیر، دائم او را به خاطر خطاهایش سرزنش می‌کرد و انگار هیچ‌گاه کارهای خوب او را نمی‌دید. در شغل دیگری او یکی از کارمندانی بود که سخت‌کوشی و کار دشوار آن‌ها برای هیچ‌کس اهمیت نداشت و کارهای او هرگز موردتوجه قرار نمی‌گرفت. یک‌بار فکر کرد شغلی را که به دنبال آن بوده پیداکرده است. او احساس می‌کرد از او قدردانی می‌شود، همکاری توانمند داشت و به محصول شرکت افتخار می‌کرد. مرد جوان در شغلش پیشرفت کرد و مدیر بخش کوچکی از شرکت شد. اما متأسفانه احساس کرد امنیت شغلی ندارد.

زندگی شخصی او نیز چندان بهتر نبود. و ناامیدی تمام زندگی او را در برگرفته بود. او تصور می‌کرد دوستانش او را درک نمی‌کنند و والدینش به او می‌گفتند دوران تغییر و تحول را پشت سر می‌گذارد. مرد جوان فکر می‌کرد شاید با نقل‌مکان حال او نیز بهتر شود. گاهی مرد جوان در چمن‌زار می‌ایستاد و به قله‌های برافراشته در بالای دره خیره می‌شد. او خود را درحالی‌که در بالای قله ایستاده است تصور می‌کرد. و این‌گونه برای لحظه‌ای احساس بهتری به او دست می‌داد. اما هر چه بیشتر قله را با دره مقایسه می‌کرد غمگین‌تر می‌شد. او درباره سفر به قله با دوستان و والدینش صحبت کرد. اما آن‌ها تنها مشکلات رسیدن به قله و آرامش دره را برای او بازگو می‌کردند. تمام آن‌ها او را از رفتن به‌جایی که خودشان هیچ‌گاه نرفته بودند دلسرد می‌کردند.

معرفی نویسنده
عکس اسپنسر جانسون
اسپنسر جانسون

اسپنسر جانسون نویسنده‌ی آمریکایی است که احتمالا کتابش از خودش شهرت بیشتری دارد! جانسون در سال ۱۹۹۸ کتابی به نام چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد را در آمریکا منتشر کرد که در بدبینانه‌ترین حالت ۲۸ میلیون نسخه از این کتاب در جهان فروش رفت و به ۲۵ زبان دنیا ترجمه شد، این اتفاق برای کتابی که کمتر از ۱۰۰ صفحه دارد، در هر زمانه‌ای تحسین‌برانگیز است! قله‌ها و دره‌ها یکی از آثار این نویسنده است.

مهسا
۱۳۹۹/۰۹/۰۵

سلام من نسخه چاپی این کتاب فوق العاده رو خوندم پیشنهاد میکنم بخونید اما نمیدونم ترجمه این نسخه در طاقچه روان هست یا نه ...🙄

کاربر ۲۵۳۵۹۶۶
۱۳۹۹/۱۰/۱۱

خواندن این کتاب وعمل کردن به آن میتواند زندگی افراد را نوسازی کند

کاربر ۲۸۷۰۴۱۹
۱۴۰۰/۰۸/۲۰

کتاب اصلا متن روانی ندارد وهمین علت باعث سردرگمی خواننده میشود

❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
۱۴۰۰/۰۶/۱۰

مدیریتِ شرایط خوب و پیدا کردن مزیت پنهان در شرایط بد یکی از جملات کلیدی کتاب هست، در کل خوب بود.

«نمی‌دانم، شاید چون نمی‌دانستم چگونه باید تغییر کنم، یا فکر می‌کردم اگر آن را نادیده بگیرم، ممکن است شرایط بهتر شود. یا شاید می‌ترسیدم قبول کنم اشتباه کردم یا به کمک نیاز دارم.» پیرمرد پرسید: «نقطه اشتراک تمام دلایلی که بیان کردی چه بود؟» مرد جوان لحظه‌ای فکر کرد و گفت. «نمی‌دانم، مطمئن نیستم، شاید ترس.»
☆...○●arty🎓☆
«قله زمانی است که ارزش آنچه راداری می‌دانی.»
☆...○●arty🎓☆
دره زمانی است که در آرزوی آنچه از دست داده‌ای هستی ...
☆...○●arty🎓☆
هنگامی‌که واقعاً بدانید چگونه شرایط خوب و بد را مدیریت کنید، احساس تعادل خواهید داشت.
☆...○●arty🎓☆
«خودخواهی باعث می‌شود در قله مغرور و در دره نگران باشی، خودخواهی تو را از دیدن واقعیت بازمی‌دارد و آن را وارونه جلوه می‌دهد.» «خودخواهی وقتی در دره ایستاده‌ای باعث می‌شود شرایط را بهتر ازآنچه در واقعیت است ببینی و وقتی در دره هستی شرایط را بدتر ازآنچه در واقعیت است به تو نشان می‌دهد.» «باعث می‌شود فکر کنی برای همیشه در قله باقی خواهی ماند و یا ترس از رهایی نیافتن از دره را در تو تقویت خواهد کرد.»
☆...○●arty🎓☆
برای تغییر دره به قله باید بتوانی یکی از این دو را تغییر دهی. یا آنچه را اتفاق می‌افتد تغییر دهی و یا احساسی را که درباره آنچه رخ می‌دهد داری.» «اگر می‌توانی موقعیت را تغییر دهی، عالی است. اگر نمی‌شود، می‌توانی انتخاب کنی چه احساسی درباره آن داشته باشی تا به نفع تو باشد.»
☆...○●arty🎓☆
برای اینکه مدت‌زمان بیشتری در قله بمانی، متواضع و سپاسگزار باش. در انجام آنچه باعث موفقیت شده است بیشتر تلاش کن،‌ سعی کن در انجام بهتر کارها تلاش کنی. در یاری‌رساندن به دیگران بکوش و منابعت را برای دره‌هایی که پیش روداری ذخیره کن.
کاربر ۱۹۵۹۹۵۳
مرد جوان مطالب زیادی درباره خودش کشف کرد. یکی از مفیدترین آن‌ها بسیار ساده بود. هر بار که درباره چگونگی خارج شدن از دره سردرگم می‌شد به یاد می‌آورد که قله‌ها و دره‌ها متضاد یکدیگر هستند. بنابراین فکر می‌کرد چه‌کاری انجام داده که باعث شده در دره قرار بگیرد و سپس کاری متضاد آن انجام می‌داد و نتیجه مطلوب پدید می‌آمد. این کار آن‌قدر ساده به نظر می‌رسید که قبول آن دشوار بود. باگذشت زمان بامتانت و آرامش بیشتری دره‌ها را پشت سر می‌گذاشت.
☆...○●arty🎓☆
برای اینکه مدت‌زمان بیشتری در قله بمانی، متواضع و سپاسگزار باش. در انجام آنچه باعث موفقیت شده است بیشتر تلاش کن،‌ سعی کن در انجام بهتر کارها تلاش کنی. در یاری‌رساندن به دیگران بکوش و منابعت را برای دره‌هایی که پیش روداری ذخیره کن. او خندید. می‌دانست، مدیریت لحظات خوب را آموخته است. او تصمیم گرفته بود در آینده کارها را به‌گونه‌ای متفاوت انجام دهد و قسمتی از درآمدهای خود را برای کمک در عبور از دره‌های پیش‌رو پس‌انداز کند.
☆...○●arty🎓☆
می‌دانست اگر این شرایط را به‌خوبی مدیریت نکند به‌راحتی شکست خواهد خورد.
☆...○●arty🎓☆
«وقتی به این رودخانه خروشان رسیدم، عبور از آن بسیار خطرناک به نظر می‌رسید. آنجا تصمیم گرفتم بازگردم. ترسیدم شکست بخورم، اما به یاد آوردم. ترس، ما را به دام انداخته است.» «مهم‌تر از آن، فهمیدم می‌توانم با خارج کردن ترس از خودم دره را به قله تبدیل کنم. پیرمرد که به‌هیجان‌آمده بود پرسید:‌ «چگونه؟ چه‌کار کردی؟» «به یاد آوردم بهترین راه برای رسیدن به قله ایجاد و پیروی از تصویر ذهنی است،‌ تصویری که برای من ارزش دارد و درصورتی‌که تلاش کنم می‌توانم به آن دست‌یابم.» «از تمام حواسم استفاده کردم تا بتوانم لذت رسیدن به قله را تصور کنم. آنچه را در آن بالا می‌توانستم ببینم، بشنوم، احساس کنم، بچشم و ببویم تصور کردم. با انجام این کار ترسم از بین رفت و انرژی و اشتیاقی برای رسیدن به هدف در من پدید آمد.» «آن‌قدر تصور ذهنی خود را ادامه دادم تا راهی برای رسیدن به هدف پیدا کردم. از طنابی که همراهم بود کمندی درست کردم و آن را به درختی که در آن‌طرف رودخانه بود پرتاب کردم و از رودخانه عبور کردم. وقتی به آن‌طرف رودخانه رسیدم راه خود را به سمت قله ادامه دادم.»
☆...○●arty🎓☆
تو فروتنی را یاد گرفته‌ای. از این موضوع خیلی خوشحالم. زیرا اکنون مدت‌زمان بیشتری می‌توانی بر روی قله‌های زندگی‌ات بمانی.
☆...○●arty🎓☆
چه قدر خوش‌شانس بود که در جوانی می‌توانست زندگی‌اش را تغییر دهد. او فهمیده بود برای به دست آوردن تجربه لزوماً نباید پیر شود. دوباره وقتی به دره نگاه کرد راه میانبری را دید که قبلاً آن را ندیده بود. او فکر کرد. اینکه از ارتفاع بالاتر چیزهای بیشتری را می‌توان دید. خیلی شگفت‌انگیز است فکر می‌کنم نکته این است که وقتی در دره هستیم تصور کنیم اگر بالای قله بودیم چه چیزهایی را می‌توانستیم ببینیم. او از اینکه در دره بتواند نکاتی را کشف کند لذت می‌برد به‌این‌ترتیب در دره‌های بعد را با رنج کمتری می‌توانست پشت سر بگذارد. او تصمیم گرفت هنگام بازگشت نزد پیرمرد از راه میانبر استفاده کند. فکر کرد: اکنون‌که راه بهتری می‌دانم زمانی که در دره هستم چندان ناراحت‌کننده نیست. او نمی‌توانست صبر کند تا دوباره دوست پیرش را ببیند.
☆...○●arty🎓☆
رنجی که در دره احساس می‌کرد درواقع چشمان او را به روی حقیقت که آن را نمی‌دید بازکرده بود.
☆...○●arty🎓☆
به پدر و مادرش، دوستانش و نامزدش فکر کرد، او فهمیده بود چه ترسی در وجودش داشته است. او می‌ترسید دوستانش علاقه‌ای به او نداشته باشند. پدرش به او توجه نکند. نامزدش با او قطع رابطه کند. از اینکه شغلش را از دست بدهد و فردی شکست‌خورده باشد می‌ترسید. احتمالاً ترس‌های دیگری نیز در او وجود داشته است. او از اینکه تا این حد اجازه داده بود ترس در زندگی‌اش راه پیدا کند و مانع دیدن حقیقت شود احساس حماقت می‌کرد.
☆...○●arty🎓☆
می‌دانست درگذشته این واقعیت را که او مسئول بعضی از دره‌هایش بوده، نمی‌پذیرفته است. او آرزو می‌کرد مدت‌زمان بیشتری بر روی قله‌های زندگی بماند. اما اکنون‌که به کار وزندگی گذشته‌اش نگاه می‌کرد، می‌دید هیچ‌گاه به‌اندازه کافی بر روی قله زندگی اقامت نداشته است. او همچنین دوست داشت دره‌هایش طولانی نباشد. سپس خندید و گفت: «ای‌کاش ... ای‌کاش ... آرزوهای خوبی داشتم. شاید بخت با من یار باشد و آرزوی من برای رسیدن به آن‌طرف رود به واقعیت بپیوندد.» او دوباره خندید، احساس بهتری داشت. می‌دانست که خندیدن آرام‌بخش است.
☆...○●arty🎓☆
«شاید همواره تصویری از آینده ایجاد می‌کنی. انسان همواره تصویری از آینده خود در ذهن دارد، تصویری که می‌تواند از آن آگاه یا نسبت به آن بی‌خبر باشد. تصویری ترسناک یا خوشایند و سؤال اینجاست که کدام تصویر را دنبال کنی؟»
☆...○●arty🎓☆
رنج درون دره می‌تواند حقیقتی را به تو نشان دهد که آن را نادیده می‌گرفتی.
☆...○●arty🎓☆
تصویر خودت در آینده‌ای بهتر و لذت‌بخش باید به حدی دقیق و با جزئیات قابل‌باور باشد که بی‌درنگ از انجام کاری که تو را به آنجا خواهد رساند لذت ببری.
☆...○●arty🎓☆
پیرمرد گفت: «به نظر من بهترین راه برای عبور از دره ایجاد و پیروی از تصویری ذهنی است.»
☆...○●arty🎓☆

حجم

۴۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۴۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۱۷,۰۰۰
۸,۵۰۰
۵۰%
تومان