بریدههایی از کتاب قله ها و دره ها
۴٫۱
(۱۵)
دره زمانی است که در آرزوی آنچه از دست دادهای هستی ...
☆...○●arty🎓☆
«قله زمانی است که ارزش آنچه راداری میدانی.»
☆...○●arty🎓☆
او درباره سفر به قله با دوستان و والدینش صحبت کرد. اما آنها تنها مشکلات رسیدن به قله و آرامش دره را برای او بازگو میکردند.
تمام آنها او را از رفتن بهجایی که خودشان هیچگاه نرفته بودند دلسرد میکردند.
☆...○●arty🎓☆
سپس پیرمرد پرسید: «چرا به این قله آمدی؟»
مرد جوان پاسخ داد: «نمیدانم، فکر میکنم به دنبال چیزی هستم.»
او به پیرمرد گفت چه احساسی ناخوشایندی در دره داشته و فکر میکرده راه بهتری برای زندگی وجود دارد.
☆...○●arty🎓☆
«درواقع آنگونه که دره را تجربه میکنی با مدتزمانی که در آن دره باقی خواهد ماند، ارتباط مستقیم دارد.
☆...○●arty🎓☆
تو بر روی از دست دادن منظره غروب تمرکز کردی و ستارهها را ندیدی.
☆...○●arty🎓☆
«حدس میزنم برای خارج شدن از دره چنان عجله داشتم، که فکر نکردم، این بالا ممکن است به چه چیزهایی احتیاج پیدا کنم.»
پیرمرد گفت: «این مسئله غیرعادی نیست. بسیاری از مردم نمیدانند که برای اقامت طولانی بر روی قله باید واقعاً آماده باشند.»
مرد جوان متوجه نشد که پیرمرد به مدیریت لحظات خوش اشاره دارد.
☆...○●arty🎓☆
«تو میتوانی با پیدا کردن نکات مثبت در لحظات ناخوشایند دره را به قله تبدیل کنی.
☆...○●arty🎓☆
اگر در هنگام مشکلات درس نگیری شکست میخوری و اگر واقعاً چیز باارزشی یاد بگیری پیروز میشوی.
اما اگر این موضوع واقعیت داشته باشد چه چیزی باید یاد میگرفت.
☆...○●arty🎓☆
او هیچگاه به کویر نرفته بود. اما ازآنچه دیگران میگفتند میدانست رسیدن به آنجا چندان دشوار نیست و نسبت به قله فاصله کمتری دارد.
و مطمئناً استراحت در کویر از احساس ناتوانی در دره بهتر بود.
بنابراین به سمت کویر به راه افتاد.
☆...○●arty🎓☆
این بار پیرمرد یک خط صاف کشید.
مرد جوان گفت: «فکر میکنم به این معنی است که هیچ ضربانی جود ندارد.»
«بله. نشان میدهد مشکلی وجود دارد. همانند ضربان قلب سالم، قلهها و درهها نیز بخشی از طبیعت زندگی هستند.
«سعی برای فرار از واقعیت کار اشتباهی است. اما استراحت و اطمینان از اینکه شرایط بهتر خواهد شد بسیار خوب است. زیرا پس از یک خواب راحت و یا چند روز استراحت اغلب شرایط بهتر میشود.»
☆...○●arty🎓☆
پیرمرد گفت: «به نظر من بهترین راه برای عبور از دره ایجاد و پیروی از تصویری ذهنی است.»
☆...○●arty🎓☆
«شاید همواره تصویری از آینده ایجاد میکنی. انسان همواره تصویری از آینده خود در ذهن دارد، تصویری که میتواند از آن آگاه یا نسبت به آن بیخبر باشد. تصویری ترسناک یا خوشایند و سؤال اینجاست که کدام تصویر را دنبال کنی؟»
☆...○●arty🎓☆
تو فروتنی را یاد گرفتهای. از این موضوع خیلی خوشحالم. زیرا اکنون مدتزمان بیشتری میتوانی بر روی قلههای زندگیات بمانی.
☆...○●arty🎓☆
مرد جوان مطالب زیادی درباره خودش کشف کرد. یکی از مفیدترین آنها بسیار ساده بود. هر بار که درباره چگونگی خارج شدن از دره سردرگم میشد به یاد میآورد که قلهها و درهها متضاد یکدیگر هستند. بنابراین فکر میکرد چهکاری انجام داده که باعث شده در دره قرار بگیرد و سپس کاری متضاد آن انجام میداد و نتیجه مطلوب پدید میآمد.
این کار آنقدر ساده به نظر میرسید که قبول آن دشوار بود. باگذشت زمان بامتانت و آرامش بیشتری درهها را پشت سر میگذاشت.
☆...○●arty🎓☆
برای اینکه مدتزمان بیشتری در قله بمانی، متواضع و سپاسگزار باش. در انجام آنچه باعث موفقیت شده است بیشتر تلاش کن، سعی کن در انجام بهتر کارها تلاش کنی. در یاریرساندن به دیگران بکوش و منابعت را برای درههایی که پیش روداری ذخیره کن.
کاربر ۱۹۵۹۹۵۳
او خود را درحالیکه در بالای قله ایستاده است تصور میکرد.
و اینگونه برای لحظهای احساس بهتری به او دست میداد.
☆...○●arty🎓☆
شاید در قله بتواند دید بهتری از جهان داشته باشد.
اما دوباره شک و ترس او را سست میکرد و تصمیم میگرفت همانجا بماند.
☆...○●arty🎓☆
هیچکس نمیتواند برای همیشه یکجا بماند. حتی اگر بهصورت فیزیکی یکجا بمانی، همواره با قلب خود به مکانهای مختلف سفر خواهی کرد.»
«راز خوشبختی این است که قدر لحظه لحظه زندگی را بدانیم و از آن لذت ببریم.»
☆...○●arty🎓☆
باورها و عملکردهای فرد باعث ایجاد تفاوت در او شد.
☆...○●arty🎓☆
یافتن نکات مثبت در شرایط نامطلوب
☆...○●arty🎓☆
«تفریح من در دشت ممکن است در ابتدا برای فرار از واقعیت بوده باشد. اما درنهایت مفید بود.»
☆...○●arty🎓☆
منظورم این است که قلهای که میخواهی در آینده بر روی آن باشی و برای تو اهمیت دارد را تصور کنی. بزرگترین هدفی که بتوانی ترسیم کنی و بهاندازه کافی واقعی و دستیافتنی باشد. همچنین باید بتوانی با استفاده از حواس پنجگانه تصویری با جزئیات قابلباور که میدانی میتوانی آن را به واقعیت برسانی ایجاد کنی.
شکل، صدا، بو و مزه قله آینده خود را تصور کن طوری که آنچنان برای تو واقعی شود که تصوّر رسیدن به آنجا بتواند تو را از دره عبور دهد.»
☆...○●arty🎓☆
دره من ترس است.
☆...○●arty🎓☆
دره من ترس است.
او فکر کرد انواع دیگری از درهها همانند بیماری، از دست دادن کسی که دوستش داریم، بحران مالی و دیگر شرایط بد وجود دارد که ممکن است خارج از کنترل او باشد و در اثر ترس به وجود نیامده باشد.
اما مهمتر از همه اینکه او متوجه شد، ترس عامل ایجاد بسیاری از درههای او است. با خود فکر کرد، ازآنجاکه درهها لحظاتی هستند که فرد ازآنچه ازدستداده است غمگین است آیا او نیز میترسد نتواند آن را دوباره به دست آورد؟
او میدانست شرایط بد ممکن است ادامه پیدا کند اما اگر ترس را کنار بگذارد احساس بهتری به او دست خواهد داد.
☆...○●arty🎓☆
زندگی عجب سفری است»
☆...○●arty🎓☆
فهمیدم تنها داشتن اطلاعات درباره قلهها و درهها و صحبت کردن درباره آنها همانند اولین بار که به دره بازگشتم، مهم نیست.
«باید با فلسفه قلهها و درهها زندگی کنیم. و هر چه بیشتر به آن عمل کنی بیشتر یاد میگیریم و رشد میکنیم. و به آرامش و موفقیت بیشتری میرسیم.»
«همچنین متوجه شدم اوقات و خوب و بد هردو موهبت هستند و اگر آنها را خوب مدیریت کنیم ارزش بسیاری دارند. وقتی آن بالا بر روی آن قله بلندتر بودم، زمان زیادی برای یافتن حقیقت همانگونه که هست صرف کردم.»
☆...○●arty🎓☆
دره موقعیتی برای رشد من و ایجاد شرایط بهتر در زندگی من است. فقط سعی میکردم از دره فرار کنم نه اینکه از آن درس بگیرم.»
«اکنون میبینم این موضوع که از خودم خارج میشوم و نکات مثبتی را که در دره پنهانشده است جستجو میکنم، میتواند نویدبخش مکانی جدید و بهتر باشد.»
مرد جوان کمی فکر کرد و گفت: «نمیدانم صحیح باشد اما به نظر من قله محلی برای ارزش نهادن به زندگی است و هدف از دره یادگیری درباره زندگی است.»
پیرمرد لبخندی زد و گفت: «عالی است، از برق چشمانت متوجه شدم که چیزهای زیادی درباره حقیقت قلهها و درهها کشف کردی.»
مرد جوان گفت: «همه آنها را متوجه شدید؟»
پیرمرد خندید: «کار سختی نبود»
☆...○●arty🎓☆
اما شرکت مشکل داشت و پول زیادی از دست میداد.
مرد جوان بهروزهایی فکر کرد که تازه به استخدام این شرکت پررونق درآمده بود و از اینکه میدید اکنون شرایط تا این حد تغییر کرده متعجب بود.
او زمانی را به یاد آورد که با شور و اشتیاق روشهای توسعه کار را جستجو میکردند. آنها اغلب سؤالهایی از خود میپرسیدند و به دنبال پاسخ آن میگشتند. اما اکنون آنها بیهیچ دلیلی خود را موفق میدانستند. آنها کارهایی را که باعث موفقیت شده بود انجام نمیدادند و حس کنجکاوی و پیشرفت را ازدستداده بودند.
در عوض با وخیمتر شدن شرایط بسیاری نگران و حتی عصبانی شدند. وقتی سعی کردند مشکلات را حل کنند، انرژی آنها در جهت اشتباه به هدر رفت و بهجای آنکه به دنبال راهحل باشند دیگران را سرزنش کردند یا به دفاع از خود پرداختند. هیچ تعجبی نداشت که شرکت نمیتوانست از درهای که در آن قرارگرفته بود خارج شود. بسیاری از تفکرات و عملکردهای کارمندان دره را عمیقتر میکرد.
☆...○●arty🎓☆
حجم
۴۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۴۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان