کتاب مرضیه
معرفی کتاب مرضیه
کتاب مرضیه، نوشته رضا پرورش داستان دختر جوان و دانشجوی پزشکی است به نام مرضیه. او فرزند شهید کیمرام است مردی که بسیاری او را میشناسند و برایش احترام قائل میشوند اما خود مرضیه سعی میکند از این تفکرات فاصله بگیرد.
این کتاب چندین نگاه به جنگ را کنار هم گذاشته است.
خواندن کتاب مرضیه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی مخصوصا داستانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب مرضیه
امروز صبح باز کوکب خانم آمد و درب خانهامان را زد و گفت فاطمه خانم دعای ندبه، صبحانه را من میدم اینو همیشه کوکب خانم به مادرم میگفت و من زیر پتو به خودم میپیچم و به خودم میگم این خانم ول نمیکنه از موقعی که من یادم میاد هر هفته اینو میگه و میره و مادرم لبخندی میزند و میگه چشم، انشاالله.
تو همین سفرهها حاجت میگیری و خبری از پسرت میرسه و اون میخنده و میره و من با سروصدای آنها از خواب بیدار میشوم مامانم به من میگوید. سلام اخمی میکنم و میگویم مامان این خانم چی میگه اول صبح حال ما را پریشان میکنه و مادرم باز با لبخند میگوید هنوز جواب سلام مرا ندادی با اخم.
میگویم سلام بابا این کوکب خانم حوصله داره پسرش اگه میخواست بیاد تو این بیست سال میامد و مادرم شروع میکنه و میگوید پسرش همرزم بابات بود اینجوری نگو و باز بحث ما داغ. من روبرو مینشینم و میگم مامان خانم چی بگم شما برای نسل گذشته هستی باید قبول کنی که دیگر چهار تیکه استخوان وقتی میارن و داغ این ملت را تازه میکنن مشکلی حل نمیکنه و مادرم میگوید مرضیه خانم ایشاالله مادر میشی خودت میفهمی و من میخواهم حرف بزنم میگوید دانشگاه دیر نشد. میروم سریع لباسم را میپوشم، خاک بسرم بازم دیر شد و مادرم میگوید بیا این لقمه را برات گذاشتم و با یک خداحافظی میدوم تو کوچه.
حجم
۸۵۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۸۵۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
نظرات کاربران
چیز خاصی از داستان دستگیره نشد.