کتاب یک لیوان چای برای فرمانده
معرفی کتاب یک لیوان چای برای فرمانده
کتاب یک لیوان چای برای فرمانده نوشته محمدرضا نقوی است. هشت سال جنگ تحمیلی، حقیقت دلدادگی و آزادگی یک ملت در برابر تهاجمات نابخردانه و خصمانهی دشمن بدطینت و سرآغاز حیاتی نو برای عاشقانههای نانوشتهی خونینکفنان است. حفظ خاک و ناموس قلبها را به تسخیر کشید و جوانان و پیران را به صحنهی عشقبازی و امتحان الهی کشاند. بنابراین، این مهم دستمایهای شد جهت بهتصویرکشیدن این دلنوشتهها شد، که شاید در آینده کورسویِ نجات رهپویان راه حقّ و حقیقت و توشهای هرچند اندک برای نویسنده در آخرت بسازند.
خواندن کتاب یک لیوان چای برای فرمانده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات جنگ پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب یک لیوان چای برای فرمانده
بیمارستان اهواز پر بود از زخمیها، شهدا و انسانهای بیدفاع... و صدای پرستاری که میگفت: «شهدا رو ببرید زیرزمین ... زخمیها رو ببرید طبقه بالا...» به گوش میرسید. ابراهیم به جسم بیجان عماد زُل زده بود... چند مرتبه بوسیدش و با صورتی اشکآلود از راهرو زیرزمین خارج شد... کنج حیاط کِز کرده بود و توی خود لُولیده بود... یکی داد زد وگفت:
: راننده این آمبولانس کیه؟... راننده آمبولانس...
: منم برادر...
: پاشو بسیجی!...پاشو... زخمیها سطح شهر منتظرن...
پاسی از شب گذشته بود. ابراهیم خسته و کوفته به بیمارستان برگشته بود... دلش به عماد بود. به سمت زیرزمین رفت و گفت:
: میخوام یکی از شهدایی که صبح آوردم رو ببینم... دوستمه...
: همه شون رو انتقال دادن تهران برادر...
***
هوا سرد و برفی بود. ابراهیم به همراه پسرش عماد وارد بیمارستان اختصاصی جانبازان شده بود. پای چپش میلنگید... یکی از همرزمان با دیدنش گفت:
: کجایی ماشینقراضه!؟... چند ماهی ازت خبری نیست؟... ترکشاترو کجا قایم کردی!...
حجم
۲۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۲۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب تحت عنوان کتابهایی که به بیشترین زبانها ترجمه شدهاند قرار گرفته لطفا بگین اینو جز نویسنده و فک و فامیلش و چهار نفر عین خودش کی خونده که حالا بیاد به ۲۰ تا زبان دیگه ترجمه بشه...لطفا دقت