کتاب اژدهای خوش اقبال
معرفی کتاب اژدهای خوش اقبال
کتاب اژدهای خوش اقبال شامل داستانهای برندهی جایزهی او . هنری ۲۰۱۸ که به همت لورا فورمن و با ترجمه علی فامیان منتشر شده است. دربردارنده ۱۳ داستان برنده جایزه او. هنری در سال ۲۰۱۸ است.
درباره جایزه ادبی او. هنری
جایزه او. هنری یک جایزه ادبی آمریکایی است که به نام ویلیام سیدنی پورتر معروف به او. هنری، نویسنده و هنرمند بزرگ آمریکایی نامگذاری شده است. او. هنری با لطافت طبع، شخصیتپردازیهای هوشمندانه خود در طول زندگیاش بیش از ۴۰۰ داستان کوتاه نوشت که همگی از شاهکارهای داستان کوته به شمار میروند.
داستانهای جایزه نویسندگی او. هنری سالانه به بیست داستان برتر ایالات متحده و چاپ شده در مجلات کانادایی انگلیسیزبان داده میشود.
خواندن کتاب اژدهای خوش اقبال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به خواندن داستانهای کوتاه از نویسندگان موفق دنیا.
بخشی از کتاب اژدهای خوش اقبال
خاله گانهیلد میگفت: «گذشته اونقدر چاق و چله است که اگه یه دروغ بذاری زیر بغلش، هیچکس نمیفهمه.» البته خاله گانهیلد عضو دیگری از بدن را به کار میبرد. در هر حال، او بیمبالات بود. سیگار هم میکشید، آن هم در خانوادهای که زنها سیگار نمیکشیدند، مگر آن دسته از خاله بزرگهای هامبورگ که شوهر نازیشان کشته شده بود. آن خالهها دود را بیرون نمیدادند، بلکه دود را داخل سینه نگه میداشتند تا این که گلویشان میسوخت و اشک در چشمان حلقه میزد. زنان ما با کفشهایی نامناسب به استقبال زمستانهای شمال آلمان میرفتند و همین باعث میشد دچار سرمازدگی شوند. آنان زود ازدواج میکردند و با همان مردان معقول چشمآبی سر میکردند، مردانی که فقط برای جنگ به سفر میرفتند. وقتی بقیه خانواده روی ملافههای آهارزاده میخوابیدند، آن خالهها در هالهای از سکوت خود مینشستند و درزها و پارگیهای لباسها را مثل زخمهای پوستشان ترمیم میکردند. وقتی صورتشان مانند لباس زیر شوهرانشان چروک میشد، گذشتهشان به روایتی ثابت در حافظه تبدیل میشد؛ به اولین بهار پس از جنگ یا آن تابستانی که یک نفر از پلهها بالا رفت و چانههای بچههای خفته را گاز گرفت.
«اگر گذشته کشوری دیگر باشد، بایستی نسبت به حریمشکنان آسانگیر باشد. اون آدمها دیگه تکرار نمیشن!»
این جملهای بود که پدرم عادت داشت با دیدن رقص ژان کلی۴۸ روی صفحه تلویزیون به زبان بیاورد.
هر بچهای یک درس مهم از خانهاش یاد میگیرد. یک ظرف غذا که بارها و بارها پخته شده و انسان آن را در شکلها و مزههای مختلف تجربه کرده است. زندگی آدمی به مثابه گوشت و سیبزمینی است.
چه روزگاری بود! چه روزگاری بود! چه روزگاری بود!
با نشستن سر یک میز آدم دچار احساس تنهایی میشود، میزی که به تازگی خالی شده است و هنوز ذرات غذا روی آن باقیمانده و رد کف لیوانها را میتوان با انگشت پاک کرد.
اما دوران جنگ جهانی دوم چطور؟
آن هم دوران خوب و خوشی بود؟
نه، اما وقتی گذشته میگذرد، فقط یک درس عبرتآموز به جای میماند، درس انجام ندادن خیلی کارها.
سیزده سالگی سن مهمی برای درس گرفتن است.
سنی است مانند تعقیب و مجازات به دلیل جادوگری. آدم یا سقوط میکند یا سقوط میکند.
حجم
۲۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه
حجم
۲۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه