کتاب آتیکا

کتاب آتیکا نوشته گری کیل‌ورث است که با ترجمه گیتا گرگانی منتشر شده است. این کتاب داستانی پر از هیجان است که قصه‌ای عجیب را روایت می‌کند.

درباره کتاب آتیکا

آتیکا داستان سه نوجوان است که برای پیدا کردن یک ساعت گم شده به زیرشیروانی خانه تازه‌شان می‌روند و این جستجوی ساده به سفری پر ماجرا تبدیل می‌شود که هرگز فراموشش نمی‌کنند. سفری که آن‌ها را عمیق‌تر و مهربان‌تر می‌کند. آتیکا یادآور نارنیا و دنیای جادویی آن است. کتابی شگفت‌انگیز که تخیل را فعال می‌کند. داستانی از شهامت، وفاداری و دوستی، رمانی که هرگز فراموش نخواهید کرد.

خواندن کتاب آتیکا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به رمان‌های فانتزی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب آتیکا

دو هفته بعد از اسباب‌کشی، یک روز گرم و آفتابی رسید تا خانوادهٔ ویلسون را در خانهٔ تازه‌شان شاد کند. تعطیلات تابستانی بود. جوردی داشت در اتاق‌خوابش بازی کامپیوتری می‌کرد، آلکس از یک جعبهٔ وسایل مجموعه‌ای عظیم و پیچیده درست کرده بود، و کلوئه تصمیم گرفت کتابی بردارد و در بیرون بخواند.

حیاط پشتی مشترک بود. آقای گِرَنتم حق استفاده از آن را حفظ کرده بود، درحالی‌که همزمان اجازه داده بود همسایه‌های جدید هم از آن استفاده کنند. به‌خاطر بسترهای گل و بوته‌ها جای زیادی باقی نمانده بود. چمنی نامرتب و درهم بود، و چند درخت سیب در انتهای آن، و قسمتی که زمانی به سبزیجات اختصاص داشت. دردِ پشت آقای گِرَنتم دیگر به او اجازه نمی‌داد زمین را بکند، اگرچه هنوز علف‌ها را کوتاه می‌کرد. آن‌جا روی صندلی راحتی نشسته بود و پروانه‌ها و پرنده‌ها را تماشا می‌کرد که کلوئه با یک صندلی برزنتی آمد و نزدیک او مستقر شد.

کلوئه گفت: «آقای گِرَنتم، مزاحم شما که نیستم؟ اصلاً سروصدا نمی‌کنم. قول می‌دهم.»

نلسون دنبال کلوئه به باغچه آمده بود و روی سبزهٔ کنار صندلی راحتی آقای گِرَنتم ولو شده بود.

آقای گِرَنتم غرولندکنان گفت: «هرطور راحت هستی، خانم جوان. این باغچهٔ تو هم هست.»

کلوئه گفت: «کلوئه، اسم من کلوئه است.»

«و اسم من آقای گِرَنتم.»

آن‌ها در سکوتی نشستند که تنها صداهای طبیعت و صفحه ورق زدن کلوئه آن را می‌شکست.

بعد از مدتی آقای گِرَنتم پرسید: «چی داری می‌خوانی؟ یکی از آن هری پاترها؟»

کلوئه گفت: «نه این بار.» کتابش را بالا گرفت. «کتابی به نام گودال‌هاست. در مورد پسری است در آمریکا...»