دانلود رایگان کتاب عاشقانه‌ی مرگ آشا مستعار مشترک
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب عاشقانه‌ی مرگ

کتاب عاشقانه‌ی مرگ

انتشارات:انتشارات آرنا
امتیاز:
۴.۱از ۲۶۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عاشقانه‌ی مرگ

کتاب عاشقانه‌ی مرگ نوشته آشا مستعار مشترک است. این کتاب روایت مردی است که در تنهایی رها شده است و این تنهایی را با سیگار و مست کردن پر می‌کند. روایت عاشقانه‌ای که دیگر نیست و اندوه ماندگار.

عاشقانه‌ی مرگ روایت رفاقتی است که تلاش می‌کند پابرجا بماند اما اندوه این اجازه را به او نمی‌دهد و او را کنترل می‌کند. این کتاب با زبانی ادبی احساسی خواننده را با خودش همراه می‌کند و او را به دنیای تازه‌ای می‌برد. در طاقچه امکان دانلود رایگان پی دی اف برای این اثر فراهم شده است.

خواندن کتاب عاشقانه‌ی مرگرا به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب عاشقانه‌ی مرگ

ریزش باران روی خاک خشک کوچه بوی نم خوشایندی را به ریه‌های دخترک بی‌حوصله هدیه داد. قطرات آب با فاصله و آرام آرام روی سطح زمین جا خشک می‌کردند و دایره‌های تر، کم کم طرح کف کوچه را عوض می‌کردند. نفس عمیقی کشید و به دیوار بالکن تکیه داد. در دلش به آن باران بی‌موقع بهاری لعنت می‌فرستاد. از وقتی یادش می‌آمد عاشق باران و بوی خاک نم گرفته بود پس دلیل نگاه کینه آمیزش به آن قطره‌های روح نواز بلوری چه بود؟ مدام افکارش در هم گره می‌خورد. خدایا! همسرش چطور باید فاصلهٔ بین بانک محل کارش تا ماشین را بی چتر طی می‌کرد؟

صدای هستی او را به خود آورد=«تو چرا اینجا قایم شدی؟»

-=«چه قایم شدنی؟! تو که سریع کشفم کردی!» هستی لبخندی تحویلش داد و خیلی سریع، مقصودش را از جستجوی او به زبان آورد:

-=«نیوشا میگه حوصله ندارم امشب بیام.»

-=«خب بهش اصرار نکنیم بهتره. بذاریم تو حال خودش باشه.»

-=«اتفاقاً باید بیاد تا حال اون شوهر بی‌خیرشو بگیره.»

-=«ما تو دعواشون دخالت نکنیم بهتره.»

-=«که باز هم این دختره سریع وا بده، نه؟»

-=«اون دوست داره بهرام رو ببخشه، به ما چه؟»

کتاب باز
۱۳۹۹/۰۶/۱۷

موقع خوندن این کتاب هیچ کاری از دستت برنمیاد. فقط باید بشینی و غرق شدن شخصیت ها رو تماشا کنی. اشتباهاتشون، زخم هایی که به خودشون میزنن و نفس هایی که میکشن و متوجهشون نیستن. لحظه آخر یادت میاد که

- بیشتر
سایه‌بی‌سایگی:).میر
۱۴۰۰/۱۱/۱۹

راحیل . کیارش . زن و شوهری که آینده ای دارن خوندنی :) لمس میکردم . دیالوگ به دیالوگ . سرش گریه کردم . زیاااد . اونقدر همراهشون میشدم که یادم میرفت آدم های داستان رو تصور کنم . اونقدر با

- بیشتر
mohammad shomali
۱۳۹۹/۰۹/۱۹

کتاب فوق‌العاده دراماتیک و احساسی بود خوندش رو صددرصد توصیه میکنم

کاربر ۱۱۸۵۲۴۹
۱۳۹۹/۰۵/۲۵

با نظر من نباید آدم خودش گرفتار عشق یک طرفه بکنه این مثل مهمونی هست که خودشو به زور توی خونه کسی انداخته والان توقع پذیرایی خوب هم هست وگله گذاری هم میکنه دوما باید ملاک آدم برای دوست داشتن

- بیشتر
𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۳۹۹/۰۷/۱۹

واقعا عالی بود غمناک و عاشقانه فوق العاده عالی👌❤️😍👌

جیمی جیم
۱۴۰۰/۰۲/۲۱

یک عدد داستان سوپر کلیشه ای

شریفی
۱۳۹۹/۰۷/۰۹

نمونه هایی با داستان های اینگونه در رمان های مجازی بسیار زیاده، برای گذران زمان خوبه... کتاب های بهتر زیادن😊

yasijun
۱۴۰۰/۱۲/۲۳

موضوع بسیار تکراری و تاحدی غیرواقعی، به خاطر گفت گوهای زیاد ، باعث میشه گیج بشی، ۱۰۰ صفحه آخر و نخوندم چون به نظرم وقتم تلف شد🤨🤨🤨

فربد مشتاقی
۱۳۹۹/۰۶/۰۱

چقدر زیبا و در عین حال جالب عشق رو به قلم کشید. حتما توصیه میشه به طرفداران سبک ملو درام. با تشکر.

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۶/۰۳

بی شک جزو بهترین عاشقانه های غمگینی بود که خوندم.... ادم هر کلمشو با تموم وجود حس میکرد💔

-=«منو تو جفتمون خوب می‌دونیم که دلیلی واسه دست و پا زدن ندارم.»
خورشیدِ تاریک"
-«نه. نمی‌فهمم. دوست داشتن یه زنو نمی‌فهمم.»
°-°ħãňīÿĕ°-°
دستانش را گره کرده روی میز گذاشت.
خورشیدِ تاریک"
آدم به خاطر کسی که دوستش داره می‌تونه خیلی از رفتارهای آزاردهنده رو ترک کنه
°-°ħãňīÿĕ°-°
حس می‌کرد دیگر نخواهد توانست بخندد.
خورشیدِ تاریک"
-=«بی‌معرفت دلت واسه من تنگ نشد؟؟»
zahra:)
-=«تا کی می‌خوای ادای بی رحمارو درآری؟» -=«تو تا کی می‌خوای خودتو گول بزنی که من اینی که می‌بینی نیستم؟»
کتاب باز
و لبخند برلبانش نقش بست
خورشیدِ تاریک"
-=«همیشه همه جا بالاخره یه سری آدم هم هستن که مورد اعتماد نباشن. احتیاط همیشه شرط عقله.»
°-°ħãňīÿĕ°-°
با لبخند به او سلام داد.
یاسمن
این چنین اسیر مرگ شده است...
خورشیدِ تاریک"
هرچه می‌جست اثری از تصویر غم‌هایش نبود.
خورشیدِ تاریک"
دوس داشتن رو باور نکن
nu_amin_mi
-=«قایقی خواهم ساخت... خواهم انداخت به آب... دور خواهم شد از این خاک غریب...»
کاربر ۳۵۶۴۱۷۲
مردا عین آهن ربااند. هرچی دورترشی بیشتر سمتت میان. اگه ثابت بایستی اونان که خودشونو بهت می‌رسونن. فقط کافیه تحمل داشته باشی
elahe
-=«می‌دونی با چه ذوق و شوقی از کلهٔ سحر پی جمع و جورکردن برنامهٔ امشب بود؟
هدیهٔ دریا
تو تا همیشه وقت نداری واسه دوست داشتن
aysan
گشایش چشم‌ها او را از خواب کسالت‌بار نیم روزی به اتاق بی حوصله و افسرده‌اش منتقل نمود.
°-°ħãňīÿĕ°-°
در دو استکان چای ریخت.
یاسمن
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
aysan

حجم

۲۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۹۵ صفحه

حجم

۲۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۹۵ صفحه

قیمت:
رایگان