کتاب غزل در چاه اندوه
معرفی کتاب غزل در چاه اندوه
غزل در چاه اندوه نمایش نامه ای از حسن کریمی با موضوع کودکان است. در این نمایش نامه صحبت از حق و حقوق کودکان برای بازی و شاد بودن است.
درباره کتاب غزل در چاه اندوه
غزل کلاس سوم ابتدایی از امتحان ریاضی نمره ۸ گرفته است. او اصلا ناراحت نیست و به نمرهاش فکر هم نمیکند، حتی نمیداند چرا معلم مادر او را خواسته است. غزل خیلی راحت با این موضوع برخورد میکند اما مادر برای تنبیهش او را از بازی با دوستش سپیده، بیرون رفتن، مهمانی رفتن و حتی تماشای تلوزیون محروم میکند و تنها کاری که برای او مجاز میشمارد فقط و فقط درس خواندن است.
حسن کریمی در این نمایشنامه با تاکید بر لزوم شادی برای کودکان انتقادی به سختگیریهای والدین بر تحصیل فرزندانشان کرده است.
خواندن کتاب غزل در چاه اندوه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به نمایشنامه و آثار مرتبط با کودکان و حقوق آنها
بخشی از کتاب غزل در چاه اندوه
غزل: سلام مامانی
مادر: سلام به روی ماهت عزیزم، خسته نباشی دخترگلم
غزل: وای که چقدر گرسنمه ... شام حاضره؟
مادر: حالا کو تا شام مادرجون ... برو یه لقمه نون و پنیر بردار بخور تا من هم سر فرصت یه شام خوشمزه برات بپزم.
غزل: باشه ... یه چیزی می خورم، بعدش میرم با سپیده بازی کنم ... راستی موقع سریال صدام کنی ها ... بعدش فیلم سینمایی هم داره.
مادر: باشه عزیزم، صدات میکنم (غزل به آشپزخانه میرود، مادر کیف مدرسهٔ او را برداشته و درش را باز میکند) غزل جان ... معلمتون امتحان گرفت؟
صدای غزل: آره امتحان دادیم، راستی مامان، خانم گفت که شما باید بیاین مدرسه.
مادر: بیام مدرسه ... برای چی!؟
صدای غزل: نمیدونم.
مادر: (یک برگهٔ امتحانی از داخل کیف پیدا کرده و با دیدن آن برافروخته میشود) ... غزل ...
صدای غزل: بله مامان
مادر: زود بیا اینجا ببینم ... (غزل با لقمهای در دهان وارد میشود) این چیه؟
غزل: ورقه امتحان
مادر: منم میدونم ورقه امتحانه، این دسته گل چیه که به آب دادی؟ ... نمرهٔ امتحانت شده هشت!؟
غزل: (در حالی که لقمه اش را می بلعد در جواب دادن میماند)
مادر: چیه، چرا ساکت شدی؟ ... این چه نمرهایه که برام آوردی ... خجالت داره به خدا ... هی بهت میگم درس بخون، ریاضی حل کن، دیکته تمرین کن ... چه معنی داره شاگرد کلاس سوم ابتدایی نمرهٔ هشت بگیره ... معلمت هیچی بهت نگفت؟
غزل: چرا
مادر: خب چی گفت؟
غزل: گفت به مادرت بگو بیاد مدرسه.
مادر: امان از دست تو، من بیچاره چقدر باید حرص بخورم؟ اصلا میدونی، تو گناهی نداری، این منم که مقصرم ... برای اینکه این همه تو رو آزاد گذاشتم، کاری به کارت نداشتم. باید هم هشت بگیری ... از مدرسه که میرسی خونه، یا میشینی پای تلویزیون، یا میری پی بازی با سپیده ... والله من که روشو ندارم با معلمت روبرو بشم ... عوضش می دونم چکار کنم، نمیخواستم کاربه اینجابکشه، ولی حالا دیگه مجبورم ... خوب گوشهاتو بازکن غزل، ببین چی میگم ... دیگه از حالا به بعد حق نداری تلویزیون تماشا کنی ... حق نداری بری تو محوطه ... حق نداری با سپیده بازی کنی، فهمیدی یا نه؟ ... فقط میشینی پای درس، متوجه شدی؟
غزل: مامان تقصیر سپیده چیه ... خب امتحان سخت بوددیگه
مادر: حرف نباشه، همین که گفتم.
حجم
۲۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۹ صفحه
حجم
۲۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۹ صفحه
نظرات کاربران
نمایشنامه ای شاد و در عین حال آموزنده؛ هم برای پدر و مادرها و هم کودکان و نوجوانان. با خواندن و اجرای این کار خوب، دریچه ای به سمت روشنایی و آگاهی گشوده خواهد شد. برای نویسنده آن، موفقیت آ
جالب بود ، موضوع خوبی بوددرموردکودکان که خیلی بهش توجه نمیشه، افسردگی دربچه هاخیلی توبعضی خونوادهاشایع شده، مخصوصابه خاطراوضاع درک نکردن شرایط کودک. اگه کتاب صوتیش باشه، جالبتره چون شعر وموسیقی داره. دنیای درونی بچه ها خوب وجذاب تصویرشده ونقش بعضی مادرا