دانلود و خرید کتاب ساعت گرگ و میش ژیلبر سسبرون ترجمه پرویز شهدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ساعت گرگ و میش اثر ژیلبر سسبرون

کتاب ساعت گرگ و میش

انتشارات:انتشارات مجید
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ساعت گرگ و میش

کتاب ساعت گرگ و میش نوشته ژیلبر سسبرون است که پرویز شهدی آن را ترجمه کرده است. دو دوست، یکی سرباز دیگری دبیر، یکی جسم را به‌کار می‌گیرد و دیگری روح را، یکی عمل‌کردن را یاد می‌دهد و دیگر فکر کردن را، یکی خشونت به‌خرج‌دادن را درپیش می‌گیرد و دیگری عدم خشونت را. آن‌چه این کتاب را جذاب می‌کند ادامه ارتباط این دو شخصیت است. کتاب در هر صفحه و هر فصلش چنان از گفته‌های جان‌دار، تکان‌دهنده، گاه گزنده و گاه نوازش‌آمیز پر است که آدم به‌فکر می‌افتد آن‌ها را در جُنگی گردآوری کند، ولی چه ضرورتی دارد، کتاب خود جُنگ مفصلی است، مجموعه‌ی از ضدونقیض‌ها، ظلمت و روشنایی، خلاصه‌ای از «بودن» و «شدن»، از طبیعت، از انسان و هرچیزی که در آن است.

خواندن کتاب ساعت گرگ و میش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

درباره ژیلبر سسبرون نویسنده ساعت گرگ و میش 

سسبرون که فارغ‌التحصیل دانشکدهٔ علوم سیاسی است، در ۱۳ ژانویه ۱۹۱۳ در پاریس به‌دنیا آمد. در سال ۱۹۳۴ مجموعه اشعاری با عنوان سیلاب منتشر کرد. اولین رمانش بی‌گناهان پاریس در سال ۱۹۴۴، در سویس منتشر شد. استعداد و قدرت نویسندگی‌اش در سال ۱۹۴۸ با انتشار رمان زندان ما خود قلمرویی است که برندهٔ جایزهٔ سنت‌بوو شد، به‌اثبات رسید و نیز نمایشنامهٔ نیمه‌شب است دیگر، دکتر شوایتزر در سال ۱۹۵۰.

سسبرون که هم رمان‌نویس است، هم مقاله‌نویس و هم نمایشنامه‌نویس، بیش‌تر به موضوع‌های داغ روز کشورش می‌پردازد: زندگی کشیش‌های کارگر در قدیس‌ها به دوزخ می‌روند، ۱۹۵۲. جوان‌های شرور به‌علت محرومیت‌ها و فشارهای جامعه: سگ گم‌شدهٔ بدون قلاده، ۱۹۵۴، قتل از روی ترحم: دیرتر از آن است که فکر می‌کنی، ۱۹۵۸ و خشونت‌های سیاسی کشورش علیه مردمان تیره‌روز و ساعت گرگ‌ومیش، ۱۹۶۲.

بخشی از کتاب ساعت گرگ و میش

دختر و پسر جوان پیش از واردشدن به باغ لوگزانبورگ، مثل کسانی که از سگی پاچه‌گیر که قلاده‌اش به زنجیر بسته شده پرهیز کنند، دور بزرگی زدند. درخت‌های بلوط که گرمای تابستان برگ‌هاشان را سوزانده بود، شبیه افراد سالخورده‌ای بودند که به مویشان حنا گذاشته باشند، ولی سایر درخت‌ها نجیبانه دربرابر پاییز که نزدیک می‌شد سر تسلیم فرود آورده بودند. کبوترها که مثل صاحبخانه‌های نگران، باد توی پرهاشان انداخته بودند، با وقار توی قلمروشان که محوطهٔ چمن‌کاری شده بود قدم می‌زدند و تظاهر می‌کردند متوجه حضور گنجشک‌های دله‌دزد نیستند. نیمکت‌های خالی جلو باغچه‌ها و زمین‌های چمن سرسبز، حکایت از راز و نیازهای عاشقانهٔ یکشنبهٔ گذشته داشتند. نرده‌ها، همچون فوج‌های نارنجک‌انداز به حالت پافنک به‌طول کیلومترها، از این بهشت که در دل شهر کور واقع شده بود، محافظت می‌کردند.

رولان و سیلوی، دست در دست هم، بی‌آن‌که حرفی بزنند روی نیمکتی نشسته بودند. رولان که گمان می‌کرد افکار دختر جوان همان مسیری را طی می‌کند که افکار خودش؛ حرف‌زدن را بیهوده می‌دانست. سیلوی هم که می‌دانست فکرش با او یکی نیست، مثل او ساکت مانده بود. بااین‌همه، خوشحال بود، خوشحال در زمان حال، حال آن‌که رولان در زمان آینده خوشحال بود ـ چیزی که بی‌شک با سعادت در تضاد است. گفت و شنود پرنده‌ها، از چناری به نارونی، که یکی مؤدبانه سکوت می‌کرد تا دیگری حرفش را بزند، زمزمهٔ پایان‌ناپذیر فوارهٔ حوض مدیسی، همگی انگار برای باطل کردن زمان توطئه می‌کردند.

ناگهان پرنده‌ها همگی با هم پرواز کردند، میان شاخ و برگ درخت‌ها پناه گرفتند و ساکت شدند. آن‌ها پیش از آدم‌ها متوجه هیاهویی شده بودند که جای آوازشان را می‌گرفت.

رولان به خودش گفت: «خودشانند، پس ما را تعقیب می‌کنند!» خود را مقصر احساس می‌کرد، مقصر به‌خاطر سعادتش.

سیلوی ضمن این‌که دستش را از دست او بیرون می‌کشید، از جا برخاست و گفت: «خودشانند.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۰۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

حجم

۴۰۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان