کتاب دنیای ناتمام
معرفی کتاب دنیای ناتمام
دنیای ناتمام داستانی از دلدادگی در روزهای پیش از انقلاب سال ۵۷ است که حامد خیرخواه آن را به رشته تحریر درآورده است.
خلاصه کتاب دنیای ناتمام
دنیای ناتمام حامد خیرخواه از زبان جوانی روایت میشود که در گیر و دار روزهای انقلاب عاشق میشود. دلداده دختری با چشمها و ابروهای مشکی که اعلامیهای به او میدهد و با سرعت از تعقیب ماموران ساواک فرار میکند. همراه شدن با این داستان به منزله درگیر شدن با روزهای پر شور انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ است. زبان ساده و لحن دلنشین نویسنده، جذابیت کتاب را دوچندان کرده است.
خواندن کتاب دنیای ناتمام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعه کتاب دنیای ناتمام را به علاقمندان داستان پیشنهاد میکنیم. این کتاب در روزهای پیش از انقلاب ایران میگذرد و مطالعه آن، حال و هوایی خاص به شما میبخشد. آشنایی با روحیه جوانان مبارز و انقلابی را باید از مهمترین ویژگیهای کتاب عنوان کرد.
جملاتی از کتاب دنیای ناتمام
باباخان- بهت گفتم بیا بالای شهر براتون خونه بگیرم گفتی نه، موندی تو این سگ دونی، این بچه هم بهپای تو سوخت، امثال تو و اون رفیقات به تاجوتخت هم که برسین همین کاره این، هم خودتونو بدبخت می کنین، هم بقیه رو خلیل سرش را بالا آورد و دو قدم به باباخان نزدیک شد و گفت: باباخان روم سیاه اگه حرف بدی زدم، راستش اعتقاداتم عوض نمی شه اما من بمیرم اگه بخوام با شما درشتی کنم، شما صاحب جون منی... حلال کنید خلیل خم شد و دست باباخان را جلو کشید و بوسید. معلوم بود که این کار آبی بر آتش باباخان بود اما باباخان سعی کرد خودش را کنترل کند و فقط گفت: پول خواستین زنگ بزنین بگم ماشین براتون بیاره حالا من که در آن روزها هم جرات نکرده بودم با خلیل در مورد عشق و ازدواج و گلی حرف بزنم، میخواستم سر حرف دلدادگی را بازکنم. اگر دست خودم بود دلم نمیخواست صحبت کنم اما این عشقِ بیامانِ بیرحم مگر میگذاشت. مِن و مِن کنان گفتم: خلیل اعلامیهها رو کیا پخش می کنن؟
برای مطالعهی جملههای بیشتری از کتاب دنیای ناتمام، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.»
حجم
۲۷۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه
حجم
۲۷۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه
نظرات کاربران
سلام ، من چون خود نیز داستان نویس هستم می توانم درک کنم که نویسنده برای نوشتن این رمان چه قدر زحمت کشیده است. از نوع دید نویسنده نسبت دنیا ی اطراف بسیار لذت بردم. چون تمام سعی نویسنده بر
خیلی تلخ بود خیلی... بنظرم داستانش لایه های پنهانی داشت یه جوری به مخاطب القا میکرد که اگر انقلاب نشده بود هیچکدوم از این اتفاقای تلخ اتفاق نمی افتاد و زندگی قهرمان داستان خیلی خوب وشیرین پیش میرفت.و انگار که بعد
این اولین رمانی بود که تو زندگیم خوندم از بس شیرین و لذت بخش بود خواندنش من با این رمان زندگی کردم اشک ها ریختم واقعا از عمق جانم از نویسنده جان این کتاب تشکر میکنم که همچین حس خوبی
داستان زیبا ولی غم انگیزی بود. کاش انتهای داستان با این حجم اندوه تمام نمی شد.
کلمه ای برای توصیف پیدا نمیکنم. اشک و اشک و اشک کاش جنگی نبود و دنیا همیشه در صلح بود ... دلم میخواست برای زری خون گریه کنم در آخر از نویسنده تشکر میکنم
رمانی پر از درد و گریه
جالب و خوب👌🌹
من رمان زیاد خوندم رمان جالبی بوداما خیلی دردناک بود
کتاب قشنگیه، سریع و سیاله و خیلی هم کشش داره. دوتا ایراد هم داره، یکی اینکه واقعا اینهمه تلخی توی زندگی یه آدم ،یکجا؟ مگه داریم آخه.. دومم اینکه یجورایی تک تک فصل های داستان خیلی آشناست اینگار تیکه های چندتا فیلم
رمان خوان قهاریم ولی رمان به این دلنشینی وغم انگیز ندیده بودم اسم کتاب خیلیی به داستان میخورد و به صراحت خداقوت میگم به حامد خیرخواه نویسندش