دانلود رایگان کتاب در پیچ و تاب عمر رفته سیدهاشم افسریان
تصویر جلد کتاب در پیچ و تاب عمر رفته

کتاب در پیچ و تاب عمر رفته

انتشارات:سنجاق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۳۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب در پیچ و تاب عمر رفته

دیشب به خوابم آمدی. بسان عطر یاسها، تمام صبح بی‌تفاوت مرا، به روزهای کودکی، به آن دو یاس توأمان: که آشیانه پرنده‌های کوچک بهار بود، کشیدی و به کوچه باغ آشنا، نشاندِیَم.
أبوٰمُخلــــِـــٰـــصْ
۱۳۹۸/۱۰/۲۳

عمرم گذشــــــــت و سختـــی جـــان را نگر که باز در انتظار طلعت فردا نشسته ام...

Baharak
۱۳۹۸/۰۹/۱۵

متوسط

~sahar~
۱۳۹۷/۰۴/۲۵

زیبا و تاثیر گذار . امیدوارم کتاب های جدید از این شاعر بیرون بیاید

هنرمند هنردوست
۱۳۹۶/۱۰/۱۵

خوبه بعضی هاشو خیلی دوست داشتم بعضی هاشو هم شاید من متوجه نشدم به هر حال همه به کنار اسم کتاب خیلی آدمو درگیر خودش میکنه:درپیچ و تاب عمر رفته😞😢

کتابخوان🤓
۱۳۹۸/۰۱/۱۷

زیبا بود

کتاب عشق منی
۱۳۹۷/۰۵/۰۹

درجه یک 👍

شاید این دنیا ی خوابه:)
۱۳۹۹/۰۶/۱۵

مزخرف:/

£⊙¥@
۱۳۹۶/۰۹/۰۹

محححححححششششششره

کیمیا
۱۳۹۶/۰۵/۲۹

هنوز تمامش نکردم . اما تا الان که ۷۰ درصد را خوندم .هم از دانلود پشیمون هم از وقتی که برای خواندن گذاشتم‌ . اما چونکه عادت ندارم هیچ چیزی را نصفه دل کنم . تا آخرش میخونمش

peyman
۱۳۹۵/۰۷/۱۳

حیف اون یه ستاره، آ ش غ ا ل بود

تو همون کوه بلندی منم این دره ژرف در میون من و تو سردی این همه برف.
Haniyeh_bjb
خاطرت هست، همان برگ که دستتت دادم تو به جادوی قناعت چه بهاری کردی؟
nia
ای تو لایق، ای شقایق: با بهار خاطرات رفته برگرد.
~sahar~
برون خانه هوای بهار می‌آید درون هنوز، ترس سال‌های یخبندان.
هنرمند هنردوست
تو همون کوه بلندی منم این دره ژرف در میون من و تو سردی این همه برف.
کاربر ۷۴۶۶۴۸۳
خاطرت هست، همان برگ که دستتت دادم تو به جادوی قناعت چه بهاری کردی؟
min
خاطرت هست، همان برگ که دستتت دادم تو به جادوی قناعت چه بهاری کردی؟
هنرمند هنردوست
ما تاریکی را پذیرا شده‌ایم که با خود روشنایی داریم.
i_ihash
عمری گذشت بر من و یادت ز سر نرفت آسوده ازمیان معرکه رفتی، غمت نرفت
هنرمند هنردوست
چه دره‌ها که گذشتیم، در فراز و فرود چه عرصه‌ها که ستاندند، با قیام قعود چه عشوه‌ها که خریدیم، در میان‌سالی چه جامه‌ها که دریدیم، در پگاه درود چه گفته‌ها که نگفتیم و درگلو خشکید چه شکوه‌ها که به دل بود و در میانه نبود چه خواب‌های طلایی که مستجاب نشد چه ناله‌ها که به اندوه سینه‌ها افزود چه خنده‌ها که به لب آمد و، به خاطر ماند
~sahar~
عمری گذشت بر من و یادت ز سر نرفت آسوده ازمیان معرکه رفتی، غمت نرفت
أبوٰمُخلــــِـــٰـــصْ
حال ما خوبست، وضعمان،ای، بد نیست وبه شکرانه حق، به سر سفرۀ ما نان و سبزی و پنیری هم هست، و نمکدان نمک.
fatemeh
کاشکی با من گریز و درد خنجر به پشت سر آئینه روبرو. ای‌کاش آئینه پشت سر خنجر به پیش رو
أبوٰمُخلــــِـــٰـــصْ
مرا امیدی باش ناامید
_SOMEONE_
عمری گذشت بر من و یادت ز سر نرفت آسوده ازمیان معرکه رفتی، غمت نرفت
~sahar~
ای برادر، ای دوست، همتی گرمی‌توانی، خورشیدرا، دوباره به خانه بازگردان که سیاهی دلمان را کاوید و دوستی که دوستش می‌داشتم شب‌های محزون کویر را، به طولانی‌ترین غیبت میهمان تنهایی شد.
هنرمند هنردوست
خاطرت هست، همان برگ که دستتت دادم تو به جادوی قناعت چه بهاری کردی؟
کتابخوان🤓
دفترخاطرات این ایام پر ز نقش و نگار یاد تو باد ِ هرچه دارم در این دل تنگ سرمه چشم انتظار تو باد
_SOMEONE_
و تو بخشنده‌تر ازچشمه رود و تو روشن تراز آئینه صبح
Gisoo
خاطرت هست، همان برگ که دستتت دادم تو به جادوی قناعت چه بهاری کردی؟
مهدی ایمنی

حجم

۳۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۳۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
رایگان