دانلود و خرید کتاب اندیشه‌های پنهان علاالدین اسکندری
تصویر جلد کتاب اندیشه‌های پنهان

کتاب اندیشه‌های پنهان

معرفی کتاب اندیشه‌های پنهان

«اندیشه‌های پنهان: رویکرد سیستمی به حیات معنوی انسان» کتابی نوشته علاء الدین اسکندری درباره آثار استاد علی صفایی حائری است. این کتاب همچون کتابی راهنما در کنار آثار استاد صفایی، نظام و ترکیبی که در آثار استاد وجود دارد را توضیح داده است و درواقع شرحی است بر محورهای آثار ایشان.

میـمْ.سَتّـ'ارے
۱۳۹۹/۰۶/۲۲

تا به حال بارها شنیده بودم که اصول دین تقلیدی نیست، باید خودت بهشون برسی. اما تا به حال نشده بود یا نخواسته بودم یا نمی‌دونستم که باید بخوام. خواندن این کتاب باعث شد که بخوام... و خواندن این کتاب در اصل از

- بیشتر
میرزا رضا
۱۳۹۸/۰۵/۲۶

نظام فکری ای که در اثار مرحوم استاد عین صاد هست در این کتاب به صورت دقیق تر تبیین شده

علیرضا گلرنگیان
۱۳۹۹/۰۳/۱۵

یک کتاب با مفاهیم بنیادی و عمیق. اگر مسلمان یا جویای حقیقت هستید، این کتاب را از دست ندهید. اگر هم قصد دارید که آثار عین‌‌صاد را بخوانید، حتماً با این کتاب آغاز کنید. البته برای فهم من سنگین بود. بی‌شک، برای فهمیدن چنین

- بیشتر
M.M
۱۴۰۰/۰۹/۱۹

فرق ما با تمام هستی در فکر و عقله و این کتاب به ما میگه فکر چیه و چرا باید فکر کرد و اولین چیزی که درباره اش باید فکر کنیم چیه و با چه سیری فکر کردن رو باید

- بیشتر
ساقی اسماعیلی
۱۴۰۰/۱۰/۰۴

بسیار عالی دوست داشتم تموم نشه اندیشه اقای صفایی نیاز به درک نظام معنایی ایشون داره در این راستا کتاب شرح صراط رو ک نوشته شاگرداشون هست رو هم پیشنهاد میدم

حسین
۱۳۹۹/۰۹/۰۸

جامعه نیاز مبرم به چنین کتاب هایی دارد👌

ARM
۱۴۰۱/۰۹/۱۵

کتابی برای رفتن به اعماق وجود انسان.

رقیه بهرمن
۱۴۰۱/۰۴/۱۳

پسرم خیلی سوال داشت ومن هرچی جواب میدادم قانع نمی شد تا اینکه این کتاب رو پیدا کردم خودم خوندم وبه پسرم دادم بخونه وتقریبا جواب تمام سوال های بنیادینش با این کتاب داده شد واقعا کتاب حیاتیه ومهمه به

- بیشتر
moatafa abdollahi
۱۴۰۳/۰۷/۰۸

کتابی با قلم و محتوای عالی بر گرفته از سخنان استاد صفایی حائری که مسیری برای رشد رو نشان می‌دهد

کاربر ۴۳۲۱۶۸۵
۱۴۰۱/۰۶/۰۸

این کتاب را به علاقه مندان به کتاب های استاد صفایی حائری پیشنهاد میکنم.این کتاب ما را به منظومه فکری اساتاد آگاه می کند.

می‌بینیم افرادی که سرگشته و حیران‌اند، حتی خود نمی‌دانند چه می‌خواهند. افسرده حال و خسته از خواب بلند می‌شوند؛ با بی‌حالی و بی‌انگیزگی دست و رویی می‌شویند، با همین حال صبحانه‌ای می‌خورند، می‌بینند راضی نیستند، چیزی کم دارند اما نمی‌دانند چه کم دارند. از سر ناچاری سراغ کامپیوتری یا دوستی می‌روند؛ گپی می‌زنند اما باز ناراضی و خسته هستند، وجودشان ارضا نمی‌شود. احساس می‌کنند غمی دارند، چیزی کم دارند. پارکی می‌روند، خیابانی می‌روند، سیگاری می‌کشند و... اما بالاخره گم شدهٔ خود را نمی‌یابند و فقط به دور خود چرخیده، خسته به خانه باز می‌گردند و باز فردا همین یکنواختی و تکرار شبگردی‌های خسته و مأیوس! آن‌ها گرفتار سرگردانی و روزمرّگی و تکرار مکرّرات و مرگ تدریجی شده‌اند
میـمْ.سَتّـ'ارے
به خودمان دروغ نگوییم. اگر ما دین را از زندگی خود خارج کنیم، آیا زندگی‌مان تغییری می کند؟ یعنی دیگر نمی‌خوابیم، از خواب بلند نمی‌شویم، صبحانه نمی‌خوریم، درس نمی‌خوانیم، دانشگاه نمی‌رویم، سرِ کار نمی‌رویم، غذا نمی‌خوریم؟ بنابراین این‌ها ادّعاهایی بر اساس گمان و دروغ‌هایی بیش نیست. ما هنوز نیازمان را به خدا و به امام زمان و به معصومین: حتی به اندازهٔ یک لیوان آب در هنگام تشنگی احساس نکرده‌ایم.
Mahdieh Janati
در نهایت درخواهیم یافت که زندگی‌مان یکنواخت شده، زندگی‌مان شده به دور خود چرخیدن، حرکت در یک مدار بسته، تکرار مکررات و مرگ تدریجی!
zahra samani
خواستن. ایمان به خدا یعنی خدا را خواستن، یعنی کمبود ما خود خداست نه این که باور داشته باشیم خدا هست و سپس او را وسیله قرار بدهیم برای رسیدن به دنیا و نان و پوشاک و مسکن.
Mahdieh Janati
او از ما به ما نزدیک تر است که ما را به خودمان نشان می‌دهد و آشنا می‌کند؛ (نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ). وقتی او از ما به خودمان نزدیک‌تر بود، در نتیجه از ما به ما آگاه تر نیز خواهد بود.
sss
وقتی شخصی امیدی مانند امید به قبولی در کنکور دارد، چنین شخصی شبانه روزش صرف درس خواندن، کلاس کنکور رفتن و تست زدن می‌شود و خواب و بیداری او همه، صرف کنکور خواهد بود؛ یعنی امید او در لحظه لحظهٔ اعمالش آشکار است و بدون این که خود بگوید من امید به قبولی در کنکور دارم، همه، این امید را در اعمالش می‌بینند و متوجه امید او می‌شوند، امّا چه شده که امید و رجا به خدا در اعمال ما آشکار نیست؟
Mahdieh Janati
آیا ما شبانه روز به دنبال حیات دنیایی نیستیم؟ ما نباید فریب مارک‌های دینی و معنوی و الهی را که به زندگی خود و اعمال خود می‌زنیم، بخوریم.
محمد سجاد
در بینش تکاملی، جهان قبل از انسان است؛ یعنی ماده، حیات، شعور؛ شعور مرحله سوم است. اما در بینش شناختی؛ یعنی در مرحله معرفتی، انسان مقدم است. به سه دلیل: ۱_ چون جهان در انسان منعکس است. ۲_ انسان پیش از اینکه با جهان در رابطه باشد با خودش است؛ یعنی انسان از خودش عبور می‌کند تا به جهان برسد. ۳_ آگاهی‌های انسان از خودش، آگاهی‌های بلاواسطه است اما آگاهی‌های انسان از خارج، آگاهی‌های با واسطه است، این، ادراکات حضوری است و آن، ادراکات با واسطه. ادراکات حضوری نقد نمی‌خورد اما ادراکات باواسطه را باید نقادی کرد؛ چون خطای حواس وجود دارد.
منم!
«معرفةُ النّفسِ أنفعُ المَعارفِ»؛ شناخت نفس، بامنفعت‌ترین شناخت‌هاست. «اُطلبوا العِلمَ ولو بالصّینِ و هو معرفةُ النّفسِ و فیه معرفةُ الرّبِّ»؛ علم را بجویید اگرچه در دورترین نقاط زمین -مانند چین - باشد، و آن علم، شناخت نفس است و در آن، شناخت ربّ و پروردگار نیز هست. «العَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدرَه وکفَی بالمرءِ جهلا أن لا یعرِفَ قَدرَه»؛ عالم کسی است که قدر و اندازه و ارزش وجودی خویش را می‌شناسد وبرای جهالت انسان همین بس که قدر و اندازه و ارزش وجودی خود را نشناسد. «مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد اِنتَهَی اِلی غایةِ کلِّ معرفةٍ و علمٍ»؛ کسی که خودش را شناخت به تحقیق به نهایت هر شناخت و علمی رسیده است.
منم!
و این خداست که نور هستی است. و این خداست که روشنگر پدیده هاست. و این اوست که بر تمامی خلقت، گواه است؛
sss
اصلاً به تعبیر روایات، دنیا بد نیست بلکه کم است و حقیر است و قلیل است
sss
این است که در آیات و روایات، دنیا این همه مذمّت می‌شود؛ چون دنیا چیزی جز جماد و نبات وحیوان نیست، و اصلاً به تعبیر روایات، دنیا بد نیست بلکه کم است و حقیر است و قلیل است و اگر انسان یک لحظه‌اش را بدهد و تمامی زمین و منظومه‌های شمسی و کهکشان‌ها را به دست بیاورد، بر فرض پس از مرگ، این‌ها را هم همراه خود ببرد، باز خسارت دیده، زیان دیده؛ چون همهٔ این‌ها از انسان کمتر هستند و انسان در این لحظه، خودش را خرج این‌ها کرده است. چه رسد به این که ما یک لحظه که هیچ، یک عمرِ خود را می‌دهیم و کهکشان‌ها را که هیچ، یک نقطه در زمین را، مثلاً یک کاخ یا یک خانه در فلان نقطه را به دست می‌آوریم و تازه با مرگ، همین خانه و طلا و... را رها می‌کنیم و از آن جدا می‌شویم.
شهرام
اصلاً کفر یعنی چشم پوشی، یعنی کسی به حقّ برسد و از آن چشم پوشی کند؛ بنابراین در مفهوم کفر، باور به حقّ وجود دارد. و ایمان در مقابل کفر است. ایمان یعنی عشق داشتن، گرایش داشتن، طلب داشتن، خواستن.
mohamad
همهٔ جمعیت کره زمین که از میلیاردها نفر تشکیل می‌شوند، در حال دویدن هستند! اگر از هر کدام سؤال کنیم: کجا می‌دوید؟ پاسخ خواهند داد: نمی‌دانیم!
سماء راد
گام اول، اسلام است؛ اسلام یعنی: شناخت + تسلیم. گام دوم، ایمان است؛ ایمان یعنی: شناخت + تسلیم + عشق. گام سوم، تقوا است؛ تقوا یعنی: شناخت + تسلیم + عشق + عمل. گام چهارم، احسان است؛ احسان یعنی: تقوا + صبر؛ یعنی کار خوب را خوب و زیبا اجرا کردن. گام پنجم، اخبات است؛ اخبات یعنی: احسان + خضوع و دل‌شکستگی و احساس تقصیر داشتن. گام ششم، سبقت است؛ سبقت یعنی علاوه بر گامهای قبل هم سبقت در نیت در کار خیر داشته باشد و هم سبقت در عمل در کار خیر. (السّابِقُونَ السّابِقُون) گام هفتم، قرب است؛(السّابِقُونَ السّابِقُون أُولَئِک الْمُقَرَّبُونَ). گام هشتم، لقاء است؛ یعنی دیدار حق و شهود او. گام نهم، رضا است؛ یعنی رضایت بنده نسبت به خدا. (رَضُوا عَنْهُ) گام دهم، رضوان است؛ یعنی رضایت خداوند نسبت به بنده. (رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ) که این گام دهم بالاتر و بزرگترین گام است (وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَکبَر).
کاربر ۹۴۸۰۱۰
«لا تَجهَلْ نفسَک اِنّ الجاهلَ بنفسه جاهلٌ بکلِّ شیءٍ»؛ نسبت به خودت جاهل نباش، به درستی که کسی که نسبت به خودش جاهل باشد، نسبت به تمام اشیا و نسبت به هر چیز، جاهل است.
منم!
حضرت علی (ع) به کمیل می‌فرمایند: «یا کمیل مَا مِنْ حرکةٍ اِلّا وأنت محتاجٌ فیها الی معرفةٍ»؛ ای کمیل! هیچ حرکتی نیست مگر اینکه در آن حرکت، تو نیاز به معرفت و شناخت داری، به این دلیل است که حرکت انسان انتخابی است و انتخاب، سنجش و تعقل می‌خواهد و سنجش و تعقل، شناخت می‌خواهد. ۶. برای شناخت، نیاز به تفکر است؛ زیرا کار فکر این است که چند معلوم را کنار مجهولی قرار می‌دهد و آن مجهول را کشف می‌کند و به شناخت می‌رساند. بنابراین فکر، رزق عقل را فراهم می‌کند؛ زیرا رزق عقل، علم و شناخت است و کار فکر این است که ما را به شناخت و علم می‌رساند.
منم!
اکنون متوجه می‌شویم که چرا سؤال کنیم و چرا سؤال، برای بشر ضرورت حیاتی دارد و درمی‌یابیم که چرا انبیا کارشان را با سؤال آغاز می‌کنند. سؤال، ضرورت حیاتی دارد و انبیا سؤال می‌کنند تا فکر بشر به جریان بیفتد؛ فکر بشر به جریان بیفتد تا به شناخت برسد؛ به شناخت برسد تا بتواند بسنجد و تعقل کند؛ بسنجد و تعقل کند تا بهترین، درک شود؛ بهترین درک شود تا با غریزهٔ بهترطلبی، آن را انتخاب کند و حرکت انسانی خود را آغاز کند. حرکت اصیل انسانی باید از تمامی کانال‌های وجودی‌اش بگذرد.
منم!
شناخت را نمی‌توان به شکل صادراتی و تحمیلی به افراد داد بلکه خود انسان باید به تفکر بپردازد و به شناخت برسد. حتی انبیا، به کسی شناخت صادراتی نمی‌دهند. مثلاً پیامبر نمی‌گوید شما قبول کنید خدا هست یا معاد هست یا جهنم و بهشت هست یا اسلام حق است یا... بلکه کار انبیا این است که به ما تعلیم بدهند که چگونه تفکر کنیم تا خودمان به شناخت برسی
کاربر ۹۲۳۰۴۵
علم چراغ عقل است؛ عقل، حکم چشم را دارد و علم حکم نور را. ب
کاربر ۹۲۳۰۴۵

حجم

۱۹۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۹۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰
۵۰%
تومان