دانلود رایگان کتاب خداحافظ اینگرید برگمن فرحناز صادقی علویجه
تصویر جلد کتاب خداحافظ اینگرید برگمن

کتاب خداحافظ اینگرید برگمن

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۴۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خداحافظ اینگرید برگمن

«خداحافظ اینگرید برگمن» داستان دختری به اسم هلیا از یک خانواده مرفه است. هلیا زندگی یکنواخت و آرامی دارد و به خاطر وضع مالی پدرش از چهارده سالگی خواستگار‌های زیادی داشته، ولی تاامروز که بیست و دوساله شده هیچوقت پسری توجهش را جلب نکرده است. هلیا برای اینکه بیکار نباشد به دانشگاه می‌رود و در آنجا برای اولین بار عاشق می‌شود، عاشق پسری که در پیتزافروشی کار می‌کند. آن هم با یک نگاه. کسی هم از این ماجرا خبر ندارد: «او رفت و هلیا شد همه‌ چشم. پسرک کمی که رفت برگشت پشت سرش را نگاه کرد. هلیا را دید. لبخند زد وگفت چیزی می خواید؟ هلیا هول شد نه قاطعی گفت و محکم در حیاط را بست. پشت در تکیه داد. دستش را روی قلبش گذاشت. ضربانش تند شده بود. نیمی از خوشی نیمی به خاطر دیدن یک عالمه فیلم‌های عشقی پشت در ولو شد. روی زمین نشست. چشم‌هایش را بست و به پسری که دیده بود فکر کرد. به عشق در اولین نگاه اعتقاد داشت؛ و به احساسی که در اولین نگاه به قلب وارد می‌شود. خیلی‌ها در اولین برخوردشان به او اظهار عشق کرده بودند ولی آن احساس در آن‌ها نبود. پسرهای زیادی را دیده بود با آن‌ها هم‌نشین و هم‌سخن شده بود دستشان انداخته بود. اصلاً خجالتی نبود که خیلی‌ها هم از متلک‌هایش ذله بودند ولی چرا در برابر این‌یکی شرم کرده و هول‌شده بود؟ و او چقدر راحت بود انگارنه‌انگار کارگر پیتزافروشی بود و سفارش دختر یکی از پولدارهای محل را برایش آورده بود. هرکه دیگر بود در کوچه خلوت اقلاً چیزکی می‌پراند. نه زیادی نجیب بود چیزی که هلیا در پسرهای اطرافش ندیده بود.»
M.l
۱۳۹۸/۰۶/۱۸

اینکه یک دفعه توی توصیف داستان یکی عامیانه و دیگریش ادبی بود خیلی افتضاح بود ، قشنگ مغز آدم متلاشی میشد ... از زبان راوی ، هلیا ، عمه ، سیمین ، مهیار ، جهان ،عاطفه اینها خیلیییییی بد بود حداقل

- بیشتر
~Oko(:
۱۳۹۹/۰۷/۱۶

واقعا زیبا بود.هلیا در طول این کتاب از یه دختر پولدار و لوس به یه دختر پخته و عاقل تبدیل شد و با صبوری آخرش به خواستش رسید. خوندنشو توصیه میکنم🌿

امیرحسین
۱۳۹۷/۱۰/۲۷

با اینکه خیلی داستان خوبی بود ولی نمیدونم چرا این مدل داستان ها پایان باز دارند... بابا این مدل داستان ها پایان بازشون با روح و روان آدم بازی میکنه... نکنید این کارا رو...😀

Z.S
۱۳۹۸/۱۲/۲۴

واقعا بچه گانه بود

♡..♡
۱۳۹۹/۰۱/۳۰

خوبع👌👌

ندا موحدی
۱۳۹۸/۱۰/۱۷

واقعا رمان سطح پایینی بود، حتی برای نوجوانها هم خیلی سطحی و لوس بود، به نظرم رمان های خانم فهیمه رحیمی خیلی بهتر از اینهاست. آدم یاد فیلم فارسی های دهه چهل میفته

فاطمه
۱۳۹۸/۰۶/۲۱

دوسش داشتم

F.rh
۱۳۹۷/۱۱/۰۹

حس خیلی خوبی داشت ،ادم رو به فکر فرو میبرد ، جنگیدن برای عشق .. روراست بودن با خود.. فوق العاده بود.

Dayana
۱۳۹۹/۰۹/۲۲

خیلی کتاب عالی ایه من که خیلی دوسش داشتم متن جذاب و نویسنده زیرکی داشت و رمانش بیشتر شبیه یک فیلمنامه بود اینکه لحظه به لحظه حرکات شخصیت ها رو توضیح میداد باعث میشد تا خواننده خودش رو جای تک

- بیشتر
عشق یعنی کتاب
۱۳۹۹/۰۱/۰۹

خیلی قشنگ بود. فقط کاش این که داستان از زبون کیه قاطی نمی شد ولی در هر حال زیبا بود. ❤کاش همه ی زندگی خواستن و دل باختن بود❤

بخاطر هیچکس، هیچکس با پدرومادرت درنیفت.
badkarma:)
تمام چهره‌ام شد لبخند. لعنتی اسمم را چه با احساس گفت!
zahra
بخاطر هیچکس، هیچکس با پدرومادرت درنیفت.
_SOMEONE_
عشق واقعاً چیز باشکوهیست...
_SOMEONE_
زندگی همین است: بالا می‌روی، پایین می‌آیی. پرت می‌شوی، کج و راست ...درد می‌کشی، درمان می‌شوی. از دست می‌دهی، به دست می‌آوری و ته ته همه این‌ها یک چیز است که به راستی به آن نیازداری: آرامش.
•سآرا •
عشق واقعاً چیز باشکوهیست...
"Shfar"
شادی‌ها هیچگاه کامل نیستند. حتی زمانی که خودت دلیلی برای غمگین بودن نداری این غم دیگران است که راحتت نمی‌گذارد.
•سآرا •
می‌خواهمت چنان‌که شب خسته خواب را می‌جویمت چنان‌که لب‌تشنه آب را محو توام چنان‌که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را قیصر امین‌پور
_SOMEONE_
من به فکر رفتن به دانشگاه بودم
Alaa
می‌خواهمت چنان‌که شب خسته خواب را می‌جویمت چنان‌که لب‌تشنه آب را محو توام چنان‌که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را
💜ghazal💜
مگر می‌شود فهمید وقتی در عین آسایشی؟
AmirHossein[AHS]
تمام چهره‌ام شد لبخند. لعنتی اسمم را چه با احساس گفت!
Sadaf
نه لبخند زدن معنای راحتی خیال می‌دهد، نه اندوهگین بودن معنای بیچارگی.
سقف پاره کن!
او می گفت و من اشک می‌ریختم
Alaa
پسری که مرا دیده و رفته بود. انگار رهگذرهایی بودیم که ازکنارهم گذشتیم. او مرا به حال خودم رها کرد و رفت بدون اینکه حتی نامم را یکبارصدا کند.
_SOMEONE_
جان‌های عاشق در بهار عاشق تر می‌شوند.
M.l
از جایی، ناگاه امید سر می رسد و تو نفسی به راحتی می‌کشی. نجات می‌یابی.
_SOMEONE_
شادی‌ها هیچگاه کامل نیستند. حتی زمانی که خودت دلیلی برای غمگین بودن نداری
سقف پاره کن!
بخاطر هیچکس، هیچکس با پدرومادرت درنیفت.
نظرم به خدا است نه بنده خدا

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۱ صفحه

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۱ صفحه

قیمت:
رایگان