کتاب امیلی و مدیر مدرسه
معرفی کتاب امیلی و مدیر مدرسه
کتاب امیلی و مدیر مدرسه نوشتهٔ مری ک. هریس با ترجمهٔ فرحناز صادقیعلویجه در انتشارات آرنا چاپ شده است.
درباره کتاب امیلی و مدیر مدرسه
امیلی از اینکه قرار بود تمام تعطیلات را در مدرسه شبانهروزی با خانم مدیر بگذراند دلخور بود؛ اما خیلی زود متوجه شد که ماندن در مدرسه چندان هم بد نیست. برای مثال او میتوانست آزادانه در باغ مدرسه بگردد، با خانم مدیر برای گردش به جنگل برود، گربه خانگی داشته باشد و غذاهای متنوع و دسرهای خوشمزه رُز آشپز مهربان مدرسه را بخورد. تعطیلات که به پایان رسید، بچهها دوباره به مدرسه برگشتند و همه چیز برای امیلی مثل روز اول شد با این تفاوت که از ماجراهای جالبی که قبل و بعد از آن برایش پیش آمد درسهای بدرد بخوری یاد گرفت. خانم مری کتلین هریس در این کتاب نیز مانند کتابهای سرافینا و اتوبوس مدرسه یک بار دیگر با توانمندی دنیای زیبای کودکانه را برای ما بازآفرینی میکند. دنیایی که برای شاد زیستن نیازمند آنیم.
کتاب امیلی و مدیر مدرسه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب مناسب گروه سنی کودک و نوجوان است.
بخشی از کتاب امیلی و مدیر مدرسه
«امیلی با احتیاط جلو رفت. او خانم رابینسون را دوست داشت؛ اما در هر حال او یک مدیر بود.
-امروز صبح نامهای از عمه کنستانست داشتم. متأسفانه او میبایست مدتی در بیمارستان بستری بشود. البته ابداٌ چیزی که تو را نگران کند وجود ندارد. به زودی دوباره مثل روز اولش خواهد شد. چیزی که هست اینست که دیگر طبق معمول نمیتوانی برای تعطیلات پیش او بروی.
امیلی خاموش منتظر ماند.
-همانطور که میدانی تا چند روز دیگر تعطیلات شروع میشود و عمهات بی نهایت نگران است که چه کسی از تو نگهداری میکند. خُب من فکر کردم راحتترین کار برای تو اینست که همینجا پیش من بمانی.
-اوه!...
زبان امیلی بند آمد. خانم رابینسون همیشه تاثیر فوقالعاده ای روی او داشت؛ اما هرگز امیلی آن را اینقدر زیاد که الان حس میکرد حس نکرده و هرگز اینقدر زیاد عمه کنستانس تُپل و مهربانش را نخواسته بود. خانم رابینسون اندیشناک به او خیره شد. او یک دختر کوچک هشت ساله را میدید: دختر کوچولوی تندخویی با موهای قهوهای ول شده روی شانههایش و لبهایی که به نظرمیآمد هر آن آماده اجرای یک سخنرانی پرشورند...
خانم رابینسون گفت: میفهمم چقدر احساس ناامیدی میکنی امیلی -نگاهش را ازچشمهای قهوهای امیلی پایین آورد و شروع کرد به کشیدن یک خرگوش روی کاغذ جوهر خشک کن - اما اگر برای تعطیلات پیش من بمانی انگار بار سنگینی از روی دوش عمهات برداشتهای.میدانی که تعطیلات عید پاک کوتاه است. ما باید به کارهای خوبی که با هم انجام میدهیم فکر کنیم.
امیلی از میان اشکهایش در حالی که سخت به خرگوش وارونه خیره بود گفت: بله مچکرم خانم رابینسون
او با حالی بدتر از وقتی که به اتاق خانم رابینسون رفته بود از آنجا بیرون آمد. راهروی بیرون در به نرمی فرش شده بود. آنجا قسمتی از قلمروی خصوصی خانم رابینسون بود. او خانهای از آنِ خودش داشت که از طریق یک راهرو و یک درماهوتی سبزرنگ به ساختمان مدرسه وصل بود. امیلی با خود گفت: آیا وقتی دوره تمام بشود من آن طرف این در خواهم بود؟
جوانا منتظرش بود؛ صبور و بیصدا.»
حجم
۹۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۱ صفحه
حجم
۹۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۱ صفحه
نظرات کاربران
به نظر من داستان جالبی بود از دختر بچه ایی ک ب دلیل سفر مادرش مجبور بود تعطیلات رو کنار مدیر مدرسه اش بگذرونه. جالب و هیجان انگیزه به نظر من بخونید:) ♡
خیلی قشنگ بود یک جورایی من رو یادِ آنشرلی انداخت
کتاب خوبیه من که خیلی خوشم اومد☆☆
سیلام واییی این بهترین کتابی بود که خوندم واقعا تشکر میکنم از نویسنده و از ترجمه ممنون از این کتاب خوبتون 😍💕💕:)
خب خب این کتاب راجبع یک دختر به نام امیلی هست که مادرش میره مسافرت و دخترش مجبور میشه پیش یکی بمونه حالا کی!!!!!مدیر مدرسه!!!!فاجعه تر از این نمیشه اما وقتی روزا میگذرن میفهمه نه اونقدرا هم بد نیست بلکه
کتابش خیلی خوب بود😍 کلا کتاب های خانم مری هریس خیلی خوبن .... خانم هریس بیشتر درباره دخترهایی مینویسه که در خوابگاه و پرورشگاه زندگی می کنن و سرگذشت اونا رو مینویسه💓
۹* کتاب دوست داشتی، همراه با شخصیتهای دوست داشتنیتر.
طوریش نبود خوب بود. برای یه مقدار سرگرم شدن خوبه. نمیشه بهش گفت عالی. داستان آخرش جوری تموم شد انگار کتاب هنوز ادامه داره ولی اینطور نبود. امیلی (شخصیت اصلی داستان) یه کوچولو آدمو یاد جودی ابوت میندازه. منو یاد
کتاب خوبیه و یه جورایی روزمرگیه و من واقعا به این نوع کتاب ها علاقه زیادی دارم :)💚🌱
یکم حوصله سر بر بود :(