کتاب من
معرفی کتاب من
چاپ چهارم کتاب من نوشتهٔ مل تامپسون و ترجمهٔ سونا انزابی نژاد است. نشر گمان این کتاب فلسفی را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی در باب اینکه «من کیستم؟».
درباره کتاب من
کتاب من (چاپ چهارم) که با نوشتاری از «خشايار ديهيمی» آغاز شده، هشت فصل دارد. نویسندهٔ این کتاب گفته است که پرسشهایی که از قدیم دربارهٔ رابطهٔ ذهن و بدن مطرح بود، تا حدی به کیستی ما پرداخته است، اما نتوانسته به اصل موضوع نزدیک شوند؛ یعنی آن خودی که تجربهاش میکنیم. این نویسنده باور دارد که در جهانی که رخدادهای تصادفی در یک چشم بههمزدن زندگی ما را زیرورو میکند، آیا میتوان تصور ثابتی از «من» داشت؟ آیا واقعاْ میتوانیم دوستانمان یا اعضای خانوادهمان را بشناسم؟ آنها چطور؟ آیا آنها میتوانند واقعیت «من» را بفهمند؟ برای شناخت یک نفر اسکن مغزیاش بیشتر به دردمان میخورد یا زندگینامهاش؟ موفقیت چیست؟ آرمانهای زندگی ما چگونه شکل میگیرند و چه نقشی در شکلگرفتن «من» دارند؟ اینترنت، شبکههای اجتماعی و فضای مجازی چه تأثیری بر «خود» ما میگذارند؟ اینها برخی از پرسشهایی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده است. مل تامپسون با نگاه به فلسفه، ادبیات، علم و دین در نهایت این دیدگاه را مطرح کرده است که «خود»، یک ماهیت ثابت نیست بلکه یک فرایند است؛ فرایندی که در جریان آن حواس و حافظهٔ ما به کمک هم نقشهای شخصی و منحصربهفرد خلق میکند؛ نقشهای که به ما کمک میکند در جهان راحت باشیم، با دیگران ارتباط برقرار کنیم و به زندگیمان ارزش و معنا ببخشیم. مل تامپسون نشان داده است که این فرایندی که توهم ما از یک «من» متمایز از جهان را شکل میدهد، نهتنها به نورونهای فاقد شخصیت ما شخصیت میبخشد بلکه جهان مادی خارج را هم تبدیل به جهانی میکند پر از ارزش، زیبایی، دوستی، معنا و تمام چیزهای دیگری که برایمان مهم است.
خواندن کتاب من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب من
«با وجود اين، گفتن اينکه خود يک توهّم است، حرفی دور از انتظار است. اگر به شما بگويم: تو يک توهّمی، میدانيد که اينطور نيست چون خودتان میدانيد که وجود داريد. اگر آدم مؤدبی باشيد و ذهن فلسفی هم داشته باشيد (و اين دو استعداد لزوما با هم متناقض نيستند!) فورا حرفم را رد نمیکنيد، بلکه سعی میکنيد بفهميد منظورم از «توهّم» چيست و چه ربطی به خود دارد؟ پس بياييد همين کار را بکنيم. چند دقيقهای بنشينيم و درباره جنبههای ذهنی و عينی «خود» تأمل کنيم. از منظر ذهنی هر چيزی که در هر لحظه درمیيابيم، مجموعهای از تجربههاست که از طريق حواسمان به ما میرسد: به جهان اطرافمان نگاه میکنيم، میشنويم، میبوييم، لمس میکنيم و میچشيم. همزمان با تجربه کردن اينها بر خودمان به عنوان ارزيابیکننده تجربه آگاه هستيم. ما در مرکز جهان محسوسمان جای داريم؛ اين نوشيدنی مطبوعی است: لطفا باز هم برايم بريزيد! قبلاً دستم به تيغهای بوته تمشک گرفته است، بهتر است دستکش دستم کنم. جريان مداومی از تجربه کردن، ارزيابی اين تجربهها و واکنش به آنها برقرار است. اين فرايندی است که حس میکنيم جايی پشت چشمهايمان آن را به صورت يک تکگويی میشنويم ــ با صدايی که مشخصا انسانی است اما دقيقا صدای خودمان هم نيستــ که از جايی داخل سرمان برمیآيد ولی فقط خودمان میشنويمش. اما مرکز آگاهی ما در جايگاهی مادی نيست. پشت چشمان ما فيلمی از تجربههايمان نيست که «من» آنجا نشسته باشد و تماشايش کند. هيچ تکگويی باصدايی هم در کار نيست. هرچه هست چينخوردگیهای نرم خاکستری مغز است داخل جمجمه. ما میدانيم که مغزمان دارد کار میکند، مثل صدای آرام و مداوم هارد درايو کامپيوترمان. و برای اينکه به کارش ادامه دهد هر روز مقدار قابلتوجهی هم انرژی مصرف میکند که ما با غذاهايی که میخوريم آن را تأمين میکنيم. اما هيچ جايی نيست که بتوانيم بگوييم اين «من» است: نه تصويری روی يک پرده و نه به صورت پرينت کامپيوتری. ما میدانيم که هستی ما به عنوان موجودی زنده و ذیشعور وابسته به کار مغزمان است، اما هيچ چيز مادی يافته نشده است که دقيقا با تکتجربه ذهن ما از «خود بودن» مطابقت داشته باشد.»
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۳۵ صفحه
نظرات کاربران
تز اصلی کتاب این است که از طریق هدف گذاری و نقشه برداری از محیط پیرامونمان، به مرور چارچوبی از معنا و ارزش میسازیم و در نهایت نقشه ای ترسیم میکنیم که "من" را تشکیل میدهد. در این نگاه، من
کاشکی از نشر خوب گمان بیشتر توی طاقچه بی نهایت قرار میدادید🥲
کتاب بسیار مفیدیه. متن بسیار روان و سیر مطالب بسیار جذابه. دو بار آنرا مطالعه کردم. یکبار سه سال پیش، یک بار هم حالا، بعد از مطالعه کتاب دروغ/ اراده آزاد.... به نظر من به کسانی که به موضوع فلسفه
نگاهیست به مبحث ذهن و آگاهی با سویه ایی فلسفی، گرچه در ابتدا نگاهی گذرا از حیث نوروساینتیسم به کارکرد مغز کرده است ولی همان نقدهای فلسفه را بر علم تجربی دارد و خلا توجیهی که همچنان برقرار می دانند. هویت
بنظرم بیشترین ضعف کتاب ، در ترجمه آن است. ترجمه نه چندان روان ، باعث شده که نتوان در نهایت به دیدگاه دقیق نویسنده پی برد.
من دوست داشتم قشنگ بود البته من عاشق عکاسیم و اینم درست میگفت
عالی عالی عالی
عالی،ممنون
هنوز نخوندمش ولی یکی از دوستام بهم معرفیش کرد به طوری که می خواستم نسخه کتابش رو بخرم ممنون طاقچه دو مورد کتاب این کتاب به صورت غیر مستقی