دانلود و خرید کتاب پرواز در سحرگاه؛ زندگی‌نامه و خاطرات شهید محمد غفاری گروه نویسندگان
تصویر جلد کتاب پرواز در سحرگاه؛ زندگی‌نامه و خاطرات شهید محمد غفاری

کتاب پرواز در سحرگاه؛ زندگی‌نامه و خاطرات شهید محمد غفاری

انتشارات:نشر امینان
امتیاز:
۴.۹از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پرواز در سحرگاه؛ زندگی‌نامه و خاطرات شهید محمد غفاری

«پرواز در سحرگاه» زندگینامه و خاطرات شهید محمد غفاری است که انتشارات شهید ابراهیم هادی آن را به چاپ رسانده است. شهید محمد غفاری از یگان صابرین نیروی زمینی سپاه، در عملیات علیه گروهک منافق پژاک در سال ۱۳۹۰ به شهادت رسید. در این عملیات یازده تن از مجاهدین ایرانی به شهادت رسیدند. پژاک، شعبه‌ای از گروهک تروریستی پ.ک.ک است. این گروهک برای اقدام ضد امنیتی علیه جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت. و حدود سال ۱۳۸۳ توسط آمریکایی‌ها از بدنهٔ پ.ک.ک جدا شد. آن‌ها در ایران فعال بودند و جذب داشتند. اما نیروهای این گروه، عمدتاً از کشورهای سوریه، ترکیه و عراق هستند. شاید بتوان گفت حدود بیست درصد نیروهای آن ایرانی است. تمام فعالیت‌های آن‌ها با اجازه و فشار مستقیم آمریکا است. پ.ک.ک از سال ۱۳۶۰ در شمال غرب کشور دارای مقرهایی بود. اما فعالیت نظامی نداشتند. اما بعد از پایان جنگ، وارد فاز دیگری شد. سال ۱۳۸۳ با شهادت سردار شهید قهاری، سپاه به طور مستقیم با این گروهک درگیر شد تا این که در سال ۱۳۹۰، سپاه ریشه این گروهک را خشکاند. چریک‌های پ.ک.ک همان کسانی هستند که ارتش ترکیه را با آن عظمت به زانو درآورده‌اند. اما آن‌ها در مقابل فرزندان انقلاب و یاوران رهبر، این‌گونه شکست را قبول کردند.
آیه
۱۳۹۹/۰۲/۰۵

سلام بسیار عالی دلنشین و اموزنده بود کتاب شهدا درس اخلاق و ایمان هستش این شهید بزرگوار نخبه بودن و در رشته پزشکی با بهترین رتبه قبول شدن ولی از دنیا دل کندن و به سپاه رفتن تا به شهادت

- بیشتر
دختر
۱۳۹۹/۱۲/۲۸

بسیار جذاب و عالی بود

reyhaneh1
۱۴۰۳/۰۱/۱۸

بسیار عالی بود تازه فهمیدم در سالهای نه چندان دور سال ۱۳۹۰عملیات به این مهمی و سختی در غرب کشور در کار بوده وقتی که سرگرم و درس و بچه داری بودم رزمندگان با اخلاص و فداکار کشورم با چه

- بیشتر
گفتم: محمد جان گناهام زیاد شده، کمکم کن. گفت: کار زیادی برای گناهای تو نمی‌تونم انجام بدم. خودت باید تلاش کنی. پرسیدم: از معصومین کسی رو می‌بینی؟ گفت: من اجازه ندارم این‌ها رو بگم! بعد محمد گفت: راستی تو مهمانی دیشب من هم اونجا بودم. داشتید فلان کار رو انجام می‌دادید! یادم افتاد ما شب قبل جایی مهمان بودیم. گفتم: مگه تو هم اونجا بودی!؟ گفت آره یه سر اومدم و رفتم. بعد تو همون عالم رویا دلم گرفت. درد دل کردم و گفتم: محمد جان، تو این جامعه ما رو تنها گذاشتی و رفتی. گفت: خیالت راحت، من هواتون رو دارم. دستتون رو می‌گیرم. سلام من رو به همه برسون. به مامان بگو که حال من خیلی خوبه. گفت: جای ما خیلی خوبه، اگه من می‌دانستم که جای ما این‌قدر خوبه، زودتر از این‌ها شهید می‌شدم.
آیه
شهدا از دست نمی‌روند، بلکه با شهادت به دست می‌آیند و حیات جاودانه‌ای می‌یابند.
fazeleh
یک بار تو عالم رویا دیدمش و گفتم: داداش چه خبر؟ چرا دیگه به ما سر نمی‌زنی؟ گفت: امیر جان اینجا خیلی سرمون شلوغه! من همراه شهید رضایی و جعفرخانی تو یه حجره هستیم! ما مسئول شدیم اعمالی که برخی بنده‌های خدا انجام می‌دهند محاسبه کنیم و بیاریم محضر حق تعالی! محمد، شهید چیت‌ساز رو خیلی دوست داشت. گفتم: محمد، از علی آقا چه خبر؟ گفت اون‌ها جایگاهشون با ما فرق می‌کنه. ولی امشب می‌بینمشون! گفتم: کجا؟ گفت: تو حسینیه! معمولاً شب‌های جمعه همدیگه رو می‌بینیم. پرسیدم: راستی مداح مراسم شما کیه؟ گفت: اینجا آقا امام زمان (عج) برای ما می‌خونه. امشب قراره آقا برامون دعای کمیل بخونه.
آیه
محمد خیلی به زیارت امامزاده شاهزاده حسین (ع) می‌رفت. به من می‌گفت: «عموی امام زمانه، اما قدرش رو نمی‌دونیم. خیلی‌ها اصلاً ایشان رو نمی‌شناسند. توی همدان خیلی غریبه».
fazeleh
آه یاران! اگر در این دنیای وارونه رسم مردانگی این است که سر بریدهٔ مردان را در تشت طلا نهند و به روسیاهان هدیه کنند، ... بگذار این‌چنین باشد. این دنیا و این سر ما!
اقا معلم
آه یاران! اگر در این دنیای وارونه رسم مردانگی این است که سر بریدهٔ مردان را در تشت طلا نهند و به روسیاهان هدیه کنند، ... بگذار این‌چنین باشد. این دنیا و این سر ما!
sepide

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
تومان