دانلود و خرید کتاب مردی که خواب نمی‌دید داوود بختیاری دانشور
تصویر جلد کتاب مردی که خواب نمی‌دید

کتاب مردی که خواب نمی‌دید

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مردی که خواب نمی‌دید

«مردی که خواب نمی دید» خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی، مهندس اسدالله خالدی به قلم داود بختیاری دانشور است. «خبر را از رادیو شنیدم. انگار که از خواب پریده باشم. تازه از سرکار برگشته بودم و تو اتاقم مثل همیشه در را رو خودم قفل کرده بودم. حرف‌های امام را زیر لب تکرار کردم. بعد ایستادم جلوی آیینه کمد. سفیدی موهایم تو ذوق می‌زد. ـ پیر شدی ... اسدالله ... داش اسدالله ... ـ آره ... فقط ولی نه آن‌قدر که نتوانم اسلحه به‌دست بگیرم. ـ یعنی می‌خواهی دوباره همه چیز را ول کنی و بروی؟ ـ آره ... رفتن برایم می‌ماند ... خانه و تجملاتش را تو کارنامه اعمالم نمی‌نویسند. ـ بچه‌ها چه؟ ... آن‌ها به پدر نیاز دارند ... ـ دوستشان دارم ... ولی الان موقع احساسات نیست ... تازه مادرشان بالای سرشان است ... خوب تربیت‌شان می‌کند ... از این بابت خیالم جمع است. ـ پس می‌روی؟ ـ آره ... آره ... باید بروم. ایستادم جلو پنجره که تو حیاط یهودی‌ها باز می‌شد. حیاط به خرابه‌ای تبدیل شده بود. همه جا پر بود از آشغال و علف‌های هرز. در اتاق را نیمه باز کردم. سینی غذا جلو در نبود. صدای نوکر و کلفت خانه از طبقه پایین بلند بود. در را هم باز گذاشتم و برگشتم رو موکت پرزدار کف اتاق دراز کشیدم. تا جایی که می‌شد اتاق را از تجملات خارجی و ایرانی خالی کرده بودم. لخت لخت بود. چشمم افتاد به ساک‌ام. از روزی که از مهران و کربلای یک برگشته بودم باز نشده بود.»
پاکان
۱۴۰۲/۰۹/۲۷

اول ذکر فاتحه و صلوات نثار روح بزرگ داش اسداله خالدی… کتاب خوبی بود ، اما خب واقعا ظرفیت این رو داشت که تبدیل به دو کتاب بشه واقعا ویا اینکه به جزئیات بیشتر و بهتر اشاره می شد و تبذیل

- بیشتر
یک خوره کتاب :)
۱۴۰۲/۰۴/۱۲

کتاب بسیار زیبایی بود. طعم شیرین شیطنت های بچگی اسدالله در دوران کودکی اش عجیب به دل ادم می نشست.. با فصل های اسارت و شکنجه و از چشمانمان باران بهاری می بارید و با سخت شدن و عوض شدن اردوگاه ها

- بیشتر
جا مانده
۱۴۰۰/۰۹/۱۴

سلام خیلی جالب بود که اینبار جبهه از دید فرد میانسال روایت شده بود چون تا بحال بیشتر کتابهایی که در این زمینه خوانده بودم داستان زندگی جوانان و نوجوانان بود. در هر حال به کسانی که به کتابهای داستانی و جنگ

- بیشتر
.
۱۳۹۹/۰۷/۰۷

سلام کتاب خیلی خوبی بودمیشه این کتاب رورایگان کنیدیااینکه قیمت کتاب روبیاریدپایین ممنون میشوم

هیچ چیز آن‌قدر برایم هیجان‌انگیز نبود. آن هم در منطقه و خط مقدم. روحم تازه می‌شد. خودم را به خدا نزدیک‌تر می‌دیدم. خیلی نزدیک چنان‌که صدایش را می‌شنیدم. از میان انفجارها و رگبار مسلسل‌ها. حتی وقتی زخمی‌ها را پشت آمبولانس جا می‌دادم
Alireza Torabi
ما خون‌مان. حیات‌مان. وجودمان را با خدا معامله کردیم. دفاع ما اجرای دستورات ذات سبحان و ائمه اطهار سلام‌الله علیه و امام عزیز بوده. ما زن و فرزند خود را به پاس این دفاع فدا کردیم. از تو می‌خواهم حرف‌هایم را به گوش زنده‌ها برسانی. به دولتمردان بگو: در همه حال، لحظه‌های فداکاری ما را به خاطر داشته باشند و از خدا بترسند. اگر در عدالت سستی کنند. قانون را نادیده بگیرند، در حفظ بیت‌المال نکوشند، با سیره امام علی (ع) قدم برندارند، به خدا سوگند، در محضر ذات سبحان از آن‌ها شکایت خواهیم کرد.
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸

حجم

۴۷۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۴۷۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۹۳,۰۰۰
۴۶,۵۰۰
۵۰%
تومان