دانلود رایگان کتاب خاقانی خاقانی شروانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب خاقانی اثر خاقانی شروانی

کتاب خاقانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاقانی

افضل‌الدّین بدیل‌ بن علی خاقانی شروانی متخلّص به خاقانی (۵۲۰ قمری در شَروان - ۵۹۵ قمری در تبریز) از جملهٔ بزرگ‌ترین قصیده‌سرایان تاریخ شعر و ادب فارسی است. از القاب مهم وی «حسان العجم» می‌باشد. آرامگاه او در شهر تبریز است. خاقانی از سخنگویان قوی‌طبع و بلندفکر و یکی از استادان بزرگ زبان پارسی و در درجهٔ اول از قصیده‌سرایان عصر خویش است. توانایی او در استخدام معانی و ابتکار مضامین در هر قصیدهٔ او پدیدار است. دیوان او در طاقچه برگرفته از وبگاه ادبی گنجور است: خوش خوش خرامان می‌روی، ای شاه خوبان تا کجا شمعی و پنهان می‌روی پروانه جویان تا کجا؟ ز انصاف خو واکرده‌ای، ظلم آشکارا کرده‌ای خونریز دل‌ها کرده‌ای، خون کرده پنهان تا کجا؟ غبغب چو طوق آویخته فرمان ز مشک انگیخته صد شحنه را خون ریخته با طوق و فرمان تا کجا؟ بر دل چو آتش می‌روی تیز آمدی کش می‌روی درجوی جان خوش می‌روی ای آب حیوان تا کجا؟ طرف کله کژ بر زده گوی گریبان گم شده بند قبا بازآمده گیسو به دامان تا کجا؟ دزدان شبرو در طلب، از شمع ترسند ای عجب تو شمع پیکر نیم‌شب دل دزدی اینسان تا کجا؟ هر لحظه ناوردی زنی، جولان کنی مردافکنی نه در دل تنگ منی ای تنگ میدان تا کجا؟ گر ره دهم فریاد را، از دم بسوزم باد را حدی است هر بیداد را این حد هجران تا کجا؟ خاقانی اینک مرد تو مرغ بلاپرورد تو ای گوشهٔ دل خورد تو، ناخوانده مهمان تا کجا؟

نظرات کاربران

Mithrandir
۱۳۹۹/۱۱/۰۹

اشعار خاقانی فوق‌العاده پرمغزن و پر از زیبایی‌های ادبی 8)

محمد
۱۳۹۷/۰۹/۲۲

بسیار عالی.

Reza Aghoei
۱۴۰۳/۰۱/۰۶

اگر واقعا میخواهید که با شعر خواندن حالتان خوب شود و زندگی بهتری داشته باشید اشعار خاقانی را از دست ندهید

علی
۱۳۹۸/۰۹/۰۱

افتضاح

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۹۰)
شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آیینهٔ عبرت دان
Mithrandir
خوش خوش خرامان می‌روی، ای شاه خوبان تا کجا شمعی و پنهان می‌روی پروانه جویان تا کجا؟
شَفَق؛
او چه داند که چیست حالت عشق که بر او عشق، تیر غم نزده است
Mithrandir
هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایهٔ هیچ که مرا نام نه در دفتر اشیا شنوند
hayka~
دل گرسنه درآمد بر خوان کائنات چون شبهی بدید برون رفت ناشتا
Mithrandir
گوئی که نگون کرده است ایوان فلک‌وش را حکم فلک گردان یا حکم فلک گردان
Mithrandir
من ز من چو سایه و آیات من گرد زمین آفتاب آسا رود منزل به منزل جا به جا
Mithrandir
خوی او از خام‌کاری کم نکرد سینهٔ من سوخت چشمش نم نکرد
Mithrandir
دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست
Mithrandir
این پرده کاسمان جلال آستان اوست ابری است کافتاب شرف در عنان اوست این ابر بین که معتکف اوست آفتاب وین آفتاب کابر کرم سایبان اوست
Mithrandir

حجم

۶۵۹٫۱ کیلوبایت

حجم

۶۵۹٫۱ کیلوبایت

قیمت:
رایگان