کتاب آب نبات تلخ

«آب‌نبات تلخ» نام رمانی از نویسنده معاصر، مهری حیدری‌زاده است. این نویسنده متولد ۱۳۳۳ است و از او پیش‌از این مجموعه داستان «سحرگاه خاکستری» منتشر شده است. گلی در خانواده‌ای پر تنش زندگی می‌کند. پدرو مادر او تقریبا همیشه با هم درگیری دارند. پدر گلی که در زمان جوانی ملوان کشتی بوده و به کشورهای خارجی مسافرت می کرده است، گویا دل در گرو زنی غیر ایرانی داشته که بعد از ازدواجش با مادر گلی، او را فراموش نکرده است. مادر گلی هم از رفتار خشن و دست بزن همسرش شاکی است و عقیده دارد که همسرش هنوز با یاد آن زن زندگی می‌کند. مرد بیشتر دارایی‌ و کارش را به دلایلی از دست داده است و زندگی آنها در خانه‌ای اجاره‌ای می گذرد تا سرانجام مادر گلی خانه را ترک می‌کند اما با آمدن عمه به خانه آنها زندگی رونق می‌گیرد و گلی با تلاش بسیار در دانشگاه تهران پذیرفته و راهی دانشگاه می‌شود تا از دنیای جدیدی که پیش رویش است استقبال کند: «گلی با عجله خودش را به ماشین‌های کرایه رساند. سوار شد.‌ به پری و برخوردهایی که این دو سه روزه با او داشت فکر کرد.‌ دیگر پری آن دختر کوچک نبود. برای خودش خانمی شده بود. موهای مجعدش را دیگر پسرانه کوتاه نمی‌کرد.‌ آن‌ها را جمع می‌کرد.‌ در مورد لباس پوشیدن خیلی محتاط شده بود. کوتاه نباشد.‌ تنگ نباشد.‌ چهرهٔ سبزهٔ تند پری با آن دندان شکسته در جلوی دهان، همیشه موجب خندهٔ گلی می‌شد. چقدر دوستش داشت مثل بچه‌اش.‌ چند روز پیش روی بالکن گفته بود: ‌ - گلی راستی وقتی امروز به دوستام گفتم که تو توی دانشگاه تهران قبول شدی نمی‌دونی چه جوری به همدیگه نیگا می‌کردن خیال می‌کنن فقط خودشون باید برن دانشگاه. درساتون خیلی سخته؟‌ گلی با انگشت به دماغ پری زد و نیشگون آرامی از گونه‌های او گرفت و گفت: - نه اصلن سخت نیس. امروز آزمایشگاه ژنتیک داشتیم. نمی‌دونی مگس‌های سرکه چه طوری توی لوله‌ها وول می‌زدن.‌ راستی پری دیروز بچه‌های دانشکده‌مون به حال اعتراض روی پله‌ها نشسته بودن. آخه رییس دانشکده گفته به جز کتاب درسی کتاب دیگه‌ای نباید توی کتابخونه باشه...»