دانلود و خرید کتاب خاطرات فاطمه آباد؛ همسر سردار شهید علی بینا محمدرضا محمدی پاشاک
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب خاطرات فاطمه آباد؛ همسر سردار شهید علی بینا اثر محمدرضا محمدی پاشاک

کتاب خاطرات فاطمه آباد؛ همسر سردار شهید علی بینا

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاطرات فاطمه آباد؛ همسر سردار شهید علی بینا

در کتاب «خاطرات فاطمه آباد؛ همسر سردار شهید علی بینا» با تدوین محمدرضا محمدی پاشاک بار دیگر گوشه‌ای از رشادت‌ها و جان‌فشانی‌های یکی از سربازان مخلص خدا را خواهید خواند که در دوران جنگ تحمیلی جان بر کف نهاد و به مقابله با دشمن بعثی رفت تا جام شهادت بنوشد. این کتاب خاطرات خانم آباد درباره همسرش شهید علی بینا از سرداران سرافراز دفاع مقدس است: «داشتم علی بینا را فراموش می‌کردم که یک روز کتاب حجاب استاد شهید مطهری به دستم رسید. همراهش یک نامه بود. علی نوشته بود: «پاسدار هستم. پدر و مادرم کشاورزند. بدان که از جبهه و جهاد جداشدنی نیستم. حالا خودت تصمیم بگیر.» دیدم می‌خواهد مرا بسنجد. در جوابش نوشتم: «جو خانهٔ ما، پذیرای نامه‌پراکنی نیست. رضاً برضاک تسلیماً لامرک.» علی قوت‌ِ دل گرفت و بیشتر پافشاری کرد. وقتی پدر رضایتم را دید، گفت: «مگر من راضی می‌شوم دخترم را به دیار غریب بفرستم؟» برادرم نصیحتم کرد که کوتاه بیایم. گفتم: «تصمیمم را گرفته‌ام.» شدم تنهای تنها. گفتم: «این علی چقدر مظلوم است!» در کوره‌ای از دلهره و تشویش می‌سوختم و هم‌زبانی نداشتم. علی می‌توانست به آن‌ها نوید یک زندگی آسوده را بدهد؛ اما نداد. گفت که جهاد در راه خدا را فراموش نخواهد کرد. گفت که زندگی سختی در پیش داریم. راستی و صداقت، کار دستش داد. همین پاکی او، عزمم را جزم کرد. خوب، من هم دنبال ایدئال خودم می‌گشتم.»

نظرات کاربران

Samane
۱۳۹۷/۰۹/۲۹

دلنشین و زیبا. نوشتار کتاب هم خیلی دوست داشتم. کلا از فضای عادی زندگی آدم رو بیرون میبرد

کاربر ۱۶۴۸۹۷۶
۱۳۹۹/۰۵/۰۵

به نظرمن این کتاب بااین نثروشیوه نگارش نتوانسته بودبه خوبی زندگی شهیدراروایت کند.. شیوه نگارش اصلاخوب نبود..

لبیک یا خامنه ای،لبیک یا حسین است.
۱۴۰۱/۱۲/۱۹

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم ارزقنا شفاعة الحسین علیه السلام.

قاصدک
۱۴۰۱/۱۱/۰۱

خیلی قشنگ وعاشقانه وآموزنده بود خوندنش توصیه میشه

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۴)
من کسی را انتخاب کرده‌ام که رگ غیرتش می‌تپد. حلال و حرام سرش می‌شود. دست از مال دنیا شسته و برای دفاع از ناموس و وطن بلند شده. بگو ببینم چنین کسی افتخار ندارد!؟
یارا
را دارد؟» پیرمرد هم غرولند می‌کرد و هم به دادم می‌رسید. اوایل ناراحت می‌شدم. بعد متوجه شدم دلش صاف است. می‌آمد کنار خانه‌ام و می‌گفت: «دخترم! چه کاری داری؟» می‌گفتم: «هیچ کار.» جوش می‌آورد و می‌گفت: «صد بار گفته‌ام حوصله‌ام را سر نبر. بگو چه کار داری. نانت را بخرم؟ قند و چای داری؟ بچّه‌ات سالم است؟ از شوهرت خبر داری؟» به اخلاقش خو کردم. باید خو می‌کردم.
یارا
گفت: «دلت را صاف کن و با خدا پیمان ببند تا راه روشنی به تو نشان دهد. ما که با سختی به هم رسیده‌ایم، ادامه هم خواهیم داد؛ حتی اگر شرایط سخت‌تری در انتظارمان باشد.» گفتم: «ان‌شاءالله صد سال کنار هم زندگی کنیم.» خندید و گفت: «چقدر اشتهای زندگی داری؟!»
یارا
گفتم: «خدا دارد امتحانم می‌کند. اگر سست بمانم، فرصت را از دست خواهم داد.» یاد جمله حضرت علی (ع) افتادم: «برای انجام کار خیر، پیشقدم شو؛ وگرنه فرصت را از دست خواهی داد.»
یارا

حجم

۹۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۹۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۱۹,۰۰۰
تومان