کتاب پاسیاد‌ پسر‌ خاک محمد قبادی + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب پاسیاد‌ پسر‌ خاک

کتاب پاسیاد‌ پسر‌ خاک

نویسنده:محمد قبادی
دسته‌بندی:
امتیاز
۴.۱از ۱۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پاسیاد‌ پسر‌ خاک

«پاسیاد پسر خاک » برگی از زندگی و زمانه مبارز انقلابی، حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی فرد به قلم محمد قبادی است. سید علی اکبر ابوترابی (۱۳۱۸ - ۱۳۷۹) نماینده تهران در مجلس چهارم و پنجم و از اعضای مؤسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود که به دلیل تحمل اسارت در اردوگاه‌های عراق بعثی، به سیدالاسرا مشهور بود. در سال ۱۳۹۳، چهارده سال پس از درگذشت ایشان، به‌دلیل فعالیت‌های فرهنگی در زمان اسارت، نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر به خانواده وی اهدا شد. در مقدمه اثر می‌خوانید: «اولین بار با مرحوم حاج سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌ فرد در مسجد امام حسین آشنا شدم. روحانی افتاده‌حال و ساکت، با عمامه‌ای کوچک و رنگ و رو رفته که می‌شد خستگی سالها مبارزه و تلاش را از پیشانی چین و چروک خورده‌اش خواند. دانسته‌های من این بود که پیش از انقلاب مبارزاتی داشته، با سیدعلی اندرزگو همراه بوده، در کنار مصطفی چمران جنگیده، ده سال اسارت را در اردوگاههای حزب بعث عراق تجربه کرده، مرارت بسیاری کشیده و سنگ صبور دوستان و هم‌بندان پیر و جوان معتقد و بی‌اعتقاد به انقلاب و امام بوده است. اگرچه اطلاعاتم از ایشان کلی و اندک، اما شخصیت وی همیشه برایم قابل احترام و تقدیر بود. برایم مهم بود که درباره ایشان بیشتر بدانم و این حس هنوز با من است. بعد از رحلت ایشان فهمیدم با چه کسانی حشر و نشر داشت، کجاها تحصیل کرد و فعالیتهایش چه بود. این مطالب را در کتابهای خاطره‌های معنوی، یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ حجت‌الاسلام حاج سیدعلی‌اکبر ابوترابی و از تربت کربلا یافتم. اما همه اینها به اضافه نوشته‌های جسته و گریخته دیگران از او، هیچ‌کدام مرا ارضاء نکرد و تصمیم گرفتم در این کار قدمی بردارم. اساس این پژوهش پرونده مختصری بود که در بایگانی فرهنگ ناموران معاصر ایران در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی وجود داشت. پس از مطالعه و بررسی منابع این پرونده و نیز پرونده شخصیتهای مرتبط با آن، نوبت به یادداشت‌برداریهای گسترده رسید. از حداکثر منابع مکتوب در دسترس (اعم از کتاب یا نشریه) بهره بردم و یادداشت‌برداری کردم. اما جمع‌آوری اطلاعات در مطالعات میدانی (بخش خاطرات شفاهی) بیشترین سهم را در پیشبرد کار داشت و به هر ترتیب کار به سامان رسید و سرانجام آن شد که پیش‌رو دارید.»

نظرات کاربران

گمنام
۱۳۹۹/۰۳/۰۲

سلام خیلی خوب بود جامع بود خدا رحمت کند سید آزادگان را چقدر سختی و شکنجه دید چقدر درد و زجر کشید و وقتی برگشت به ایران ریخت و پاش جناب هاشمی و دولتش را دید براش باور کردنی نبود و تذکر میداد البته

- بیشتر
kian
۱۴۰۰/۰۱/۰۵

کتاب بسیار کاملی هست حتما مطالعه کنید

saqqa
۱۴۰۴/۰۶/۰۷

چند روز پیش خبری منتشر شد که قراره جمعه ۷ شهریور تقریظ حضرت آقا بر این کتاب رونمایی بشه. از قضا چند وقت پیش نسخه صوتیش هم اومده بود. همین باعث شد که دوست داشته باشم قبل خوندن تقریظ، کتاب

- بیشتر
بیگدلی
۱۴۰۰/۰۸/۲۵

من عاشق شخصیت حاج اقا هستم روحشون شاد ، کتاب کاملی بود از زندگی ایشان

نرجس ارام
۱۴۰۴/۰۶/۲۱

شخصیت شخصیت بسیااار برجسته ایست ولی قلم و روند نویسنده اصلا جذاب و گیرا نیست فقط به دلیل علاقم به شخص آقای ابوترابی به زور دارم میخونم ،متن کسل کننده و کند و گاهی نامفهوم داره

hana
۱۴۰۴/۰۶/۰۷

بسیار خوب . توصیه می شود حتما بخوانید .

علیرضا
۱۴۰۴/۰۷/۱۰

سلام . کتابی خوب و نسبتا کامل در مورد این مجاهد خستگی ناپذیر میباشد

tiara:)
۱۴۰۴/۰۶/۱۹

خیلی تاثیر گذار بود

کاربر 898172
۱۴۰۴/۰۶/۱۳

عالیه

مهرداد
۱۴۰۴/۰۶/۰۸

خیلی عالی

بریده‌هایی از کتاب

در سالهای ۱۳۰۴ و ۱۳۰۵ ش در ایران مردم ملزم به انتخاب نام خانوادگی شدند.
shariaty
همین طور که نگاههایمان، بچه‌ها را که زیر کابلها بالا و پایین می‌دویدند، دنبال می‌کرد، ناگهان فریاد دردآوری توجه همه را به خود جلب کرد. ضربه سخت کابلی که روی سر یکی از بچه‌ها نشسته بود، شکاف عمیقی را در سرش ایجاد کرده بود. خون به شدت می‌زد بیرون و می‌ریخت روی چهره‌اش. اما او با ناله‌ای دردناک دستانش را روی چشمانش می‌فشرد. باور کردنی نبود اما خوب که نگاه کردیم. سفاکی بعثیها را به مراتب بیش از آنچه تصور می‌کردیم، یافتیم. چشم چپ آن اسیر مظلوم، بر اثر ضربه کابل از حدقه در آمده بود و خون گرم از لای انگشتانش می‌زد بیرون. (...) هنوز چند لحظه‌ای نگذشته بود که مجدداً یکی دیگر از بچه‌ها به همان نحو، با ضربه کابل چشم خود را از دست داد.
𝓐𝓻𝔃𝓮𝓼𝓱𝓲💚
سینما همان‌جایی بود که سیدمحمدحسن ـ برادر کوچک‌ترش ـ در عالم بچگی به آن می‌گفت مسجد صندلی‌دار.
shariaty
این ظرف توتی که آورده‌اند ببرید بیرون بکشید ببینید وزنش چقدر است. صاحبخانه تعجب کرد. گفت: حاج‌آقا من که نمی‌خواهم پولش را بگیرم، شما چطور می‌فرمایید توت را وزن کنند. توت اینجا قیمتی ندارد که شما بخواهید پولش را بپردازید. ایشان فرمودند: نه، می‌خواستم بکشد که تا آخر ماهی که اینجا هستیم ببینیم چقدر توت مصرف می‌کنیم، پولش را بپردازم. صاحبخانه اصرار کرد. ایشان فرمودند: اصرار نکن، من مدتها زحمت کشیده‌ام تا دندان طمعم را کشیدم. نمی‌خواهم طمع به مال کسی داشته باشم. این فرموده مرحوم آقا حاج شیخ مجتبی یکی از بهترین درسهای اخلاق بود که ما در محضر این بزرگوار عملاً شاهد بودیم
𝓐𝓻𝔃𝓮𝓼𝓱𝓲💚
«عزت و شرف انسان به همین است که همیشه خودش را فدای عزت و شرف دیگران کند.»
Sabha
برای رسیدن به وحدت باید به عدالت اجتماعی توجه کرد، «وگرنه در بی‌عدالتی وحدت نیست، بلکه نفرت و جدایی و ضعف است و ناتوانی.»
Sabha
پیش از انقلاب مبارزاتی داشته، با سیدعلی اندرزگو همراه بوده، در کنار مصطفی چمران جنگیده، ده سال اسارت را در اردوگاههای حزب بعث عراق تجربه کرده، مرارت بسیاری کشیده و سنگ صبور دوستان و هم‌بندان پیر و جوان معتقد و بی‌اعتقاد به انقلاب و امام بوده است.
shariaty
رژیم پهلوی با فشار سیاست خارجی امریکا مجبور بود طرح اصلاحات ارضی را به اجرا در آورد. به این منظور علی امینی ـ که مورد اعتماد امریکاییان بود ـ در اردیبهشت ۱۳۴۰ به نخست‌وزیری رسید.
shariaty
وی پیش از آغاز رمضان ۱۴۰۵ گفت: «بسم‌الله الرحمن الرحیم. همان طور که بدن احتیاج به غذا دارد، روح نیز احتیاج به غذا دارد و دعا غذای روح است. در روایت دارد: الدّعا مخّ العبادة. دعا مغز عبادت است. شخصی آمد و سؤال کرد که در مفاتیح نوشته، اگر فلان دعا را بخوانیم گناهان ۵۰ ساله ما آمرزیده می‌شود!؟ او شخص ورزشکاری بود. به او گفتم: آیا می‌شود از روی ۱۵ نفر پرید؟ گفت: نه! به او گفتم: ولی من می‌گویم می‌شود. ابتدا نرمش می‌کنم، سپس از روی یک نفر، سپس از روی ۲ نفر و ۳ نفر و کم‌کم پیش می‌روم تا قدرت پریدن از روی ۱۵ نفر را پیدا می‌کنم. برای استجابت دعا اگر بنده خدا بودیم و رفتیم در خانه خدا، استجابت می‌شود. الهی عبدک ببابک. با ۳ روز و ۴ روز نمی‌شود. اگر با دلی پاک و با خلوص دعا کنیم به استجابت می‌رسد.»
مجید بذرافکن
ما را در دو صف نگه داشته بودند که حدود ۷ متر فاصله داشتیم. مسئولینی که وارد حرم شده بودند آمدند بیرون و دیدند که ما در یک صف هستیم و منافقین در صف دیگر. گفتند: این دیگر چیست؟ مگر اینها همه ایرانی نیستند؟ افسری به نام عبدالرحیم که چند سال منافقین را زیر بال و پر خود داشت و می‌خواست آنها را برای خود و اهدافش نگاه دارد، وقتی که آنها سؤال کردند که:‌ همه اینها مگر ایرانی نیستند و چرا در ۲ صف ایستاده‌اند؟ عبدالرحیم اشاره‌ای به جمع ما کرد و به عربی گفت: اینها مؤمنین هستند و آنها وابسته به حزب بعث. این هم قضاوت آنها نسبت به برادران آزاده بود
𝓐𝓻𝔃𝓮𝓼𝓱𝓲💚

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۶۸ صفحه

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۶۸ صفحه

قیمت:
۳۰۰,۰۰۰
تومان