کتاب حکایت دولت و فرزانگی
معرفی کتاب حکایت دولت و فرزانگی
کتاب حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر، مجموعهای از حکایتهای بهم پیوسته است که در قالب داستانی خواندنی از رموز ثروتمند شدن و رسیدن به موفقیت میگوید.
حکایت دولت و فرزانگی بارها به زبانهای مختلف ترجمه شده است و همیشه در صدر فهرست کتابهای پرفروش دنیا، خودنمایی کرده است. میتوانید آن را با ترجمه فاطمه اقبالی و ساره حسینی عطار بخوانید و انگیزهای برای ایجاد تغییرات در زندگیتان پیدا کنید.
درباره کتاب حکایت دولت و فرزانگی
حکایت دولت و فرزانگی داستانی خواندنی درباره زندگی مرد جوانی است که در آروزی ثروتمند شدن زندگی میکند. او تلاش میکند ولی از جایگاهی که دارد راضی نیست. دوست دارد کتابی بنویسد و با نوشتنش به ثروت، محبوبیت و خوشبختی دست پیدا کند. اما کار ملال آوری دارد. کاری که بارها او را تا مرز استعفا دادن پیش برده است. این حس فقط مختص او نیست. بقیه همکارانش هم خودشان را در چرخهی بیانتهایی از روزمرگی میبینند. همگی از رویا کشیدن دست کشیدهاند. او هم نمیتواند رویایش را با همکارانش درمیان بگذارد، چراکه اطمینان دارد کسی حرفش را جدی نمیگیرد. خودش را مانند مهاجری میبیند که کسی زبانش را متوجه نمیشود.
روزهای مرد به همین صورت میگذرند تا آنکه احساس ناکامی بر وجودش غلبه میکند. تاریکی روزهایش او را به یاد عموی ثروتمندش میاندازد. تصمیم میگیرد به دیدنش برود. شاید راه چارهای به او نشان دهد، شاید پولی دستش را بگیرد. اما عمویش، در عوض تصمیم میگیرد تا جوان را با باغبانی میانسال آشنا کند. آشنایی که زندگی، نگاه و تفکر جوان را تغییر میدهد.
باغبان، میلیونری است که جوان را با ذهن و طرز تفکر یک ثروتمند آشنا میکند. هرچند هرکدام از حکایتهای کتاب، نکته در دلشان دارند که به خواندن و تعمق چندباره میارزند، اما مهمترین پیامش این است: برای ثروتمند شدن، ابتدا آرزوهایت را بشناس. در گام بعدی، فرصتهای زندگیات را بشناس و آنها را به اهداف تبدیل کن.
در کنار تمام آنچه که این کتاب مشهور میتواند درباره ثروتمند شدن به شما بیاموزد، نباید فراموش کرد که با خواندن کتاب حکایت دولت و فرزانگی، نوعی از اندیشیدن را فرا میگیرید. اندیشهای که میتواند مانند دری به سوی تحولات مثبت زندگی باشد.
چرا باید کتاب حکایت دولت و فرزانگی را بخوانیم؟
حکایت دولت و فرزانگی، داستان است. اما داستانی عمیق که به مخاطبانش جرات و جسارت تغییر کردن میبخشد. مانند یک راهنما در کنارشان گام برمیدارد تا انگیزهشان را تقویت کند و مسیر پیشرویشان را روشن کند. به شما نشان میدهد کجای راه را اشتباه طی کردهاید و مسیر پیشرفتتان را مشخص میکند.
این کتابی است که بارها و بارها به آن مراجعه میکنید، داستانی که هربار حرف تازهای برای زدن دارد و میتوان بارها در زیر جملاتش خط کشید، کنارش یادداشت کرد و نکاتش را با دیگران هم در میان گذاشت.
کتاب حکایت دولت و فرزانگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
حکایت دولت و فرزانگی اثری است که میتواند توجه تمام علاقهمندان به کتابهای حوزه موفقیت و خودیاری را به خود جلب کنید. اگر دوست دارید پیشرفت کنید، ثروت و موفقیت را به زندگیتان راه بدهید و جسارت تغییر کردن را دارید، حکایت دولت و فرزانگی را بخوانید.
درباره مارک فیشر نویسنده کتاب حکایت دولت و فرزانگی
مارک آندره پواسانت مشهور به مارک فیشر ۱۳ مارس ۱۹۵۳ در کبک کانادا متولد شد. شهرت او در ایران به دلیل نوشتن کتابهای حوزه موفقیت، خودیاری و مدیریت و کسب و کار است. کتاب مشهور او، حکایت دولت و فرزانگی بارها توسط مترجمان مختلف به فارسی ترجمه شده است. اثر مشهور دیگر او، رازهای یک میلیونر است.
بخشی از کتاب حکایت دولت و فرزانگی
جوان باهوشی بود که میخواست ثروتمند شود. سرشار از نا امیدی و موانعی تردید ناپذیر بود، اما هنوز به ستاره بخت خود باور داشت.
درحالیکه منتظر بخت و اقبالش بود، به عنوان دستیار مدیر حسابداری در شرکت تبلیغاتی کوچکی کار میکرد. حقوقش کافی نبود و مدتها بود که فکر میکرد کارش رضایت چندانی برایش به همراه ندارد. دیگر دلش به کار نمیرفت.
در فکر این بود که مشغول کار دیگری شود، شاید کتاب یا داستانی بنویسد که مشهور و ثروتمندش کند و مشکلات مالیاش را یکباره برای همیشه پایان دهد. اما آیا جاه طلبی او کمی غیر واقع بینانه نبود؟
آیا واقعأ دارای استعداد و فنون کافی برای نوشتن کتابی پرفروش بود؟ یا صفحات کتاب با مطالبی حاکی از سرگردانی غمناک نامتمرکز بدبختی و فلاکت درونش پر میشدند؟
هر دوشنبه صبح نمیدانست که چگونه یک هفته دیگر را در اداره دوام میآورد!
دائم از انبوه پروندههای انباشته شده روی میزش، و از نیاز ارباب رجوعانی که خواهان فروش سیگارها و اتومبیلها ونوشابههایشان بودند، احساس بیگانگی میکرد.
شش ماه قبل نامه استعفایش را نوشته بود و بارها با استعفا نامههایی که در جیبش میگذاشت به اتاق رئیساش میرفت. اما هیچ وقت نتوانست این کار را بکند. مضحک بود، اگر سه یا چهار سال پیش بود، تردید نمیکرد، اما انگار، حالا نمیداند که چه بکند!
چیزی او را عقب نگه میداشت، آیا یک نیرو بود یا ترس مطلق؟
حجم
۷۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۷۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب کاملاً باور ها و اعتقادات درونی شما رو درمورد ثروت و ثروتمند شدن نشونه میگیره و تا آخر کتاب هرطور شده اون رو تغییر میده و از اصول روانشناسی بسیار محکمی برای این کار استفاده کرده تا بتونه
شروع خیلی قشنگی داشت من کتابو کم کم و سر فرصت میخونم البته به پیشنهاد یک دوست انتخابش کردم ولی مطمئنم از خوندن بقیه کتاب هم لذت میبرم
من این کتاب رو بااارها خوندم ولذت بردم.در پیشبرد اهداف و اینکه چطوری به انسانهای اطرافمون و درآمدهاشون و اینکه ماهم بتونیم به اون نوع زندگی که اونها دارن و از نظرِ ماجالب و راحتِ دست پیداکنیم رو پیشنهاد میکنم
اصلا ارزش خوندن نداره و وقتتونو صرف خوندن یه همچین کتابایی نکنین. این کتاب هدفی جز خام کردن افرادی که به دنبال کسب درامدن نداره، در پایان هم هیچ راهکار مناسبی و هیچ روش خاصی برای کسب درامد ندارد جز