کتاب ندای عشق
معرفی کتاب ندای عشق
کتاب ندای عشق سرودهٔ سیدعباس امیررضوانی است. کتاب کیمیا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، مجموعهای از شعرهای این شاعر که بیشتر حاوی درونمایههای عرفانی و الهی است را دربردارد.
درباره کتاب ندای عشق
کتاب ندای عشق با پیشگفتاری نوشتهٔ داریوش صفوت آغاز میشود. در این پیشگفتار دربارهٔ کتاب حاضر آمده است که اشعار سیدعباس امیررضوانی، گرچه از دیرباز با اشعار عرفانی ادب پارسی مأنوس بوده است ولی این شاعر، هیچگاه تا پیش از سرودن اشعار دیوان حاضر، شعری نسروده و در هنر شاعری دستی نداشته است. تااینکه ۷سال پیش، بر اثر یقظهای عرفانی اشعار این دیوان و نیز اشعار دیگری، بهتدریج به وی الهام شده است.
خواندن کتاب ندای عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب ندای عشق
«اگر خواهی شوی، همرنگ و دمساز
بیا با هم شویم، در خانه راز
به بینی تو همه اسبابها را
همه علتالعلل، اندیشهها را
ز فکر خود برون کن، هر چه دانی
مَجاز است هر چه دانی و ندانی
که در معنا حقیقت، هست روشن
ز نورش یک جهان، گردیده گلشن
چو از خواب گران، بیدار گردی
جهانی بینی و هشیار گردی
در آن دنیا دگر، رنگی نباشد
ز بیرنگی، جهان آباد باشد
همه نور است و عشق است و محبت
به یاران داده خواهد شد، ز رحمت
که یاران حقیقت، مست یارند
نه خود بینند، نه کس بینند، ندانند
بارالها، ای خدای نازنین
لطف و احسانت بود، بس بیقرین
تو فیاضی و لطفات، بیکران
خلق کردی، جمله مخلوق جهان
از عدم موجود، گشته پایدار
تا ببیند عاقبت، دیدار یار
شرط باشد تا رسد، در کوی یار
او بیاید، در جهان پنجاه هزار
سرد گرم، روزگاران بایدش
هم بزیر و هم به بالا بایدش
او بهگیرد، توشهای از کشت خویش
عاقبت آن به درود خودکرده، خِیش»
***
«آیا که دانی عقل چیست
آن نکته وحدت ز کیست
عقل اول وجه خداست
از مظهر آن کبریاست
از عقل اول تا عشر
رهبر بُوند بر هر بشر
آن ذات کل کرده ظهور
در جامههای پاک نور
آن شهسوار شاه دین
اول بود در راستین
آن شاه دین یغی علی
هم منجلی و هم جلی
او مظهر است و عقل اوست
هر دو جهان از آن اوست
عقل معانی در نهان
داند همه سرّ جهان
مظهر بود از ذات حق
در هر دو دنیا مّر حق
بر دوست ثنا کنم به آواز
از حرمت دم منم سرافراز
روزان و شبان که در حضورت
فیاض شدیم از قدومات
این جان و دل غبار، آلود
پاکیزه شد ز لطف و آن جود
از جان و دلم ثنای گویم
فریاد زنم عیان به گویم
من قابل این همه عنایت
من خاک شوم بزیر پایات
ای دوست به گو تو از کجایی
فرزانه بودی و شهسواری
از عالم غیب و راز پنهان
با ما تو به گو، ز جان جانان
گفتا که تویی نهان شده عقل
فهم و خردت همه شده، نَقل
آن ذره روح، در دل و جان
هر لحظه و دم، ثنایگویان
ما شکر تو را چهگونه گوییم
روزان و شبان هر چه کوشیم»
***
«ای خدای آسمانها و زمین
ای خدای اولین و آخرین
راضیم من بر رضایت ای خدا
تو نهکن ما را رها از جذبهها
حامی ما باش با لطف و کرم
رحمتت بادا مداوم دم به دم
ما گنهکاران و ما شرمندگان
جز تو یاری ما نداریم در جهان
تو کمک کن یاریام ده ذات حق
از تو میخواهم مدد ای مرّ حق»
حجم
۳۲۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۳۲۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه