کتاب فصل چیدن گیلاس
۲٫۸
(۶)
خواندن نظراتمعرفی کتاب فصل چیدن گیلاس
در رمان «فصل چیدن گیلاس» نوشته هومن هویدا میخوانید:
«آن روز همهی روزنامههای صبح در تیتر درشتی نوشته بودند که یک زوج جوان دانشجو در اصفهان در حین خطبهی عقد متوجه شدند که خواهر و برادرند. آن دو در دانشکدهی زبانهای خارجی دانشگاه اصفهان آشنا شده بودند. مرجان، ارمنی و اصفهانی بود، فریدون، مسلمان و گیلانی بود که برای تحصیل در رشتهی زبان انگلیسی به دانشگاه اصفهان رفته بود. هنوز خطبه تمام نشده بود مرجان جیغکشان از هال بیرون زد و کف حیاط افتاد و بیهوش شد. فریدون هم به دنبال او جلسهی عقد را ترک کرد. از حیاط بیرون زد و برای فکر کردن خودش را به پلههای پل خواجو رساند. این اتفاق بیسابقه فقط برای فریدون و مرجان پیش آمد. گرنه چنتهی تاریخ از این دست حوادث کاملن خالی است. هرچه بود فریدون و مرجان خوراک خبری یک روز روزنامهها و بنگاههای خبر پراکنی را فراهم کردند. جلسه متفرق شد. عاقد دفتر و دستکش را جمع کرد و خالی الکف به منزل برگشت.»
راستی چرا؟
جی اینگرام
پایان غیابمایکل هریس
بازاریابی استراتژیکداگلاس وست
خاطرات عزیز نسینعزیز نسین
هوش هیجانی، ویژگی های شخصیتی و تعهد سازمانی در نظام بانکیامیرعباس زعفرانی آرانی
تبلور اصول کلی حقوق جزانازیلا دباغ
پنج سفرنامه گیلانسید مهدی سید قطبی
تام پینهاوارد فاست
خواهران برونته؛ جهان واقعی و گرفتارجوردی مند
الگوها و مسائل توسعه اقتصادی در کشورهای رانتیه - مورد ایرانحسین مهدوی
نقش گروه های معارض در روابط ایران و عراقحبیب الله ابوالحسن شیرازی
چگونه دیکتاتور باشیم؟فرانک دیکوتر
شفای روابط عاطفیآناهیتا علی اسمعیلی
بانک پرسشهای چهارگزینهای زبان انگلیسی (جامع)سیامک جلالی
نورویدا هنربخش حقیقی
شبکههای اجتماعی و خانوادهسعید سلیمی
جین آستینماریا ایزابل سانچز وگارا
۳۶۶ روز با پیامبر عزیزماننقی سلیمانی
حجم
۴۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۴۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
عجیب بود! اول اینکه هم در صفحات ابتدایی کتاب و هم در جزییات داستان ، اسپویل شده! این را میتوانست برای آخر داستان بگذاره یا میتوانست حداقل آخر داستان را نامفهوم تمام نکنه! پایان بندی درستی نداشت. بعد هم اینکه مرجان این
خوب.
حیف وقت آدم که برای خواندن این کتاب بره.نویسنده میتونست آخر داستان رو اینقدر زود نگه.اصلا نفهمیدم چطور مرجان فهمید که خواهر و برادر هستند.حداقل انتظار این بود که طرز مسلمون شدن مرجان بیشتر توضیح داده بشه تا این که
خیلی سطحی اصلا جالب نبود