دانلود و خرید کتاب پروانه های هستی سارا جمشیدی
تصویر جلد کتاب پروانه های هستی

کتاب پروانه های هستی

نویسنده:سارا جمشیدی
امتیاز:
۵.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پروانه های هستی

کتاب پروانه‌های هستی نوشتهٔ سارا جمشیدی در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است. این کتاب که مناسب گروه سنی کودک و نوجوان است دربارهٔ پسری به نام ایلیاست که زندگی یکنواخت و بی‌انگیزه‌ای دارد و به نظر می‌آید راه درستی را برای گذراندن روزهایش انتخاب نکرده است. در ادامه اتفاقاتی میفتد که نگاه ایلیا را به زندگی تغییر می‌دهد.

درباره کتاب پروانه‌های هستی

ایلیا یک شب خواب عجیبی می‌بیند و در خواب با افرادی ملاقات می‌کند که به او می‌گویند اگر به همین سبک زندگی ادامه دهد، در ۲۲ سالگی در حالی که یک تن وزن دارد و کور شده است، از بیماری قلبی می‌میرد. ایلیا از خواب بیدار می‌شود اما می بیند که به چند صدسال قبل رفته بود و سر از کلبه‌ای درآورده است که صاحب آن یک غول است. اتفاقات عجیب دیگری نیز در ادامه برای ایلیا رخ می‌دهد و او ناچار است که با این اتفاق‌ها و افراد مختلف مواجه شود و تصمیم‌های درستی بگیرد.

کتاب پروانه‌های هستی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به کودکان و نوجوانانی که به مطالعه کتاب‌های خیال‌انگیز علاقه دارند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب پروانه‌های هستی

مرد با دست به او اشاره کرد و گفت: زود باش. زود باش بیا جلو وقت نداریم. ایلیا که در شوکی عظیم فرورفته بود گفت: هااان؟ من کجام؟ تو کی هستی؟ وقتی که از این دنیا انداختمت بیرون می‌فهمی. ایلیا همچنان مات و مبهوت گفت: ا.. از دنیا؟ من مطمئنم که دارم خواب می‌بینم من بیشتر اوقات همین طور میشم می‌فهمم که دارم خواب می‌بینم فقط باید خودمو تکون بدم تا بیدار بشم. مرد گفت: هیس آروم باش بعد از سال‌ها درنظرگرفتن زندگیت، الان به دادگاه معنویت آورده شدی. ایلیا آرام‌آرام به مرد نزدیک شد و گفت: دادگاه معنویت دیگه چیه من دارم خواب می‌بینم و به‌محض اینکه بیدار بشم خودت و دادگاهت هر دو نابود میشین. - اشتباه نکن تو خواب هستی اما خواب نمی‌بینی درواقع همهٔ ما واقعی هستیم و فقط خواب تنها راه ملاقات ما با هم بود؛ و بعد با کمی تأخیر ادامه داد: نگران نباش خیلی از آدم‌ها زمان پیری راهی جست‌وجو میشن. همین الان. یه پیرزن نودساله اینجا بود که به دنبال نیمهٔ خالی قلبش می‌گشت اما وقتی فهمید با کامل شدن اون دوبرابر سنش عمر میکنه دست کشید و رفت. ایلیا که مشغول سیلی زدن و نیشگون گرفتن خودش بود گفت: میگم که اشتباه شده فکر کنم باید به خواب یه نفر دیگه میرفتین ... - هیس اینو گفتم که بدونی هنوز دیر نیست؛ و سپس کسی را صدا زد تا ایلیا را به بخش دیگری ببرد. در آن قسمت علاوه بر آدم‌ها حیوانات هم بودند. در آن قسمت اتاق‌هایی نامرئی وجود داشت که اتفاقاً تنها هنگامی متوجهی آنها می‌شدند که واردشان می‌شدند. ایلیا را به یکی از اتاق‌ها برد.

Aliakbar B
۱۴۰۳/۰۱/۱۶

خوب آموزنده بود,بنظرم این کتاب فقط مخصوص کودک و نوجوان نیست بلکه رده های سنی بالاتر بیشتر به آموزه های این کتاب نیاز دارن.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳ صفحه

حجم

۶٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان