دانلود و خرید کتاب چطور با هر جور آدمی ارتباط برقرار کنیم لیل لوندز ترجمه فرخ بافنده
تصویر جلد کتاب چطور با هر جور آدمی ارتباط برقرار کنیم

کتاب چطور با هر جور آدمی ارتباط برقرار کنیم

نویسنده:لیل لوندز
انتشارات:نشر بخشایش
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۵۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چطور با هر جور آدمی ارتباط برقرار کنیم

کتاب چطور با هر جور آدمی ارتباط برقرار کنیم نوشتهٔ لیل لوندز و ترجمهٔ فرخ بافنده است و نشر بخشایش آن را منتشر کرده است. این کتاب ۹۲ ترفند کوچولو برای جاکردن در دل آدم‌ها و رسیدن به موفقیت با همکاری آن‌ها به شما می‌آموزد.

درباره کتاب چطور با هر جور آدمی ارتباط برقرار کنیم

چطور با هر جور آدمی ارتباط برقرار کنیم؟ ۹۲ ترفند کوچک به شما می‌آموزد که با استفاده از آن‌ها بتوانید خودتان را در دل دیگران جا کنید و با همکاری‌شان به موفقیت برسید.

لیل لوندز در این کتاب انواع روش‌های جلب توجه، دوستی و اعتماد دیگران را از لبخند بدون هیچ حرفی گرفته تا رفتار سیاست‌مدارنه توضیح داده‌است:

«یکی از شش «بایدی» که دیل کارنگی در سال ۱۹۳۶ در کتابش با عنوان آیین دوست‌یابی عنوان کرد «لبخند زدن» بود! فتوای او در تمامی دهه‌های بعد تقریباً در سخنان هر استاد امر ارتباطات که قلم بر کاغذ می‌برد یا جلوی میکروفون حرف می‌زد، منعکس می‌شد. با این حال، در آغاز هزارهٔ سوم، واقعاً لازم است که نقش محوری لبخند را در روابط پیچیدهٔ انسانی مورد بررسی مجدد قرار دهیم. وقتی به عمق حرف کارنگی فکر کنی، می‌فهمی که لبخند سریع سال‌های ۱۹۳۶ همیشه جواب نمی‌دهد ـ مخصوصاً در دنیای امروز!

این شیوهٔ قدیمی که سریع با لبخندی دندان‌هایت را به طرف مقابلت نشان دهی، در دنیای پیچیدهٔ امروزی دردی را دوا نمی‌کند. به رهبران، مذاکره‌کنندگان و غول‌های تجاری دنیا نگاه کن! هیچ آدم چاپلوسِ لبخند بر لبی در میان آن‌ها نمی‌بینی. بازیکنان کلیدی در تمامی عرصه‌های زندگی چنان غنایی به لبخندشان می‌بخشند که وقتی آن لبخند بر چهره‌شان نمایان می‌شود تأثیر به‌مراتب بیشتری می‌گذارد و دنیا با آن‌ها می‌خندد.»

بخش‌های این کتاب از این قرار هستند:

پیشگفتار: چطور هر چیزی را که می‌خواهی، از هر کسی که دوست داری، بگیری

بخش اول: چطور بدون هیچ حرفی توجه کسی را جلب کنیم؟

چطور کاری کنی که لبخندت با بقیه فرق کند؟

چطور با استفاده از چشم‌هایت می‌توانی در نظر دیگران آدمی باهوش و خردمند به نظر برسی؟

چطور با کمک چشم‌هایت کسی را به خودت علاقه‌مند کنی؟

 چطور می‌توانی هر جا که می‌روی مثل یک قهرمان بزرگ به نظر بیایی؟

 چطور با پاسخ دادن به «کودک درون» دیگران قلبشان را تسخیر کنی؟

 چطور کاری کنی که در همان لحظهٔ اول مخاطبت احساس کند سال‌هاست تو را می‌شناسد؟

چطور در نظر دیگران آدم صد درصد مطمئنی به نظر برسی؟

چطور ذهن مردم را بخوانی، انگار که حس ششم داری؟

چطور یک ثانیه را هم از دست ندهی؟

بخش دوم: چطور بدانی بعد از گفتن سلام چه بگویی؟

چطور یک گپ عالی را شروع کنی؟

چطور (بدون توجه به حرف‌هایت) در نظر طرف مقابل آدم فوق‌العاده‌ای به نظر بیایی؟

چطور کاری کنی که دیگران بخواهند سر صحبت را با تو باز کنند؟

 چطور با آدم‌های مورد نظرت ملاقات کنی؟

 چطور خود را وارد جمعی کنی؟

چطور سؤال «اهل کجایی؟» را تبدیل به موضوعی جذاب برای گفتگو کنی؟

چطور هر بار کسی با این سؤال که «راستی شغلت چیه؟» تو را به چالش می‌کشد، پیروز از میدان بیرون بیایی؟

چطور دو غریبه را به بهترین شیوه به هم معرفی کنی؟

چطور یک گفتگوی در حال مرگ را احیا کنی؟

چطور با انتخاب موضوع مناسب هم‌صحبتت را شیفتهٔ خود کنی؟

 چطور دیگر نگران این مسئله نباشی که «بعدش چی بگم؟»

چطور آن‌ها را سرگرم حرف زدن کنی؟ (تا اگر خواستی خودت جیم شوی!)

چطور در چشم دیگران آدم مثبتی به نظر برسی؟

چطور همیشه حرف جالبی برای گفتن داشته باشی؟

بخش سوم: چطور مثل یک آدم مهم حرف بزنی؟

 چطور بفهمی شغل کسی چیست؟ (حتی بدون اینکه از او بپرسی)

چطور به این سؤال جواب بدهی که «راستی شغل شما چیه؟»

چطور حتی باهوش‌تر از آنچه هستی به نظر بیایی؟

چطور در نظر دیگران آدم نگرانی به نظر نیایی؟ (بگذار آن‌ها شباهت‌های تو را با خودشان کشف کنند)

چطور با تأکید بر «مخاطبت»، احترام و محبت او را به دست بیاوری؟

چطور کاری کنی که طرف مقابلت احساس کند تو به هر کسی لبخند نمی‌زنی؟

چطور مثل یک آدم نفهم به نظر نیایی؟

چطور با استفاده از ترفندهای سخنرانان حرفه‌ای گفتگویت را پربارتر کنی؟‌

چطور با پرهیز از «حسن‌تعبیر» خود را جزء بزرگان کنی؟

چطور بدترین عادت کلامی دنیا را از سرت بیندازی؟

چطور خبر بدی را به کسی بدهی؟ (و همچنان در نظرش آدمی دوست‌داشتنی باقی بمانی)

چطور وقتی دلت نمی‌خواهد جواب بدهی، به سؤال طرف مقابلت پاسخ بدهی؟ (و آن خرمگس معرکه را خفه کنی)

چطور با یک آدم مشهور حرف بزنی؟

چطور کاری کنی که بقیه بخواهند از تو تشکر کنند؟

بخش چهارم: چطور در هر جمعی یک « خودی » باشی؟

چطور یک زن یا مرد امروزی به نظر بیایی؟

چطور در نظر مخاطبت آدمی بیایی که همه چم و خم شغل یا سرگرمی او را می‌شناسد؟

چطور زبان هر صنفی را یاد بگیری؟

چطور یواشکی از زندگی آن‌ها سر در بیاوری؟

چطور وقتی در کشور دیگری هستی با مردم آنجا حرف بزنی؟

چطور موقع معامله طوری حرف بزنی که فروشنده جنسش را به همان قیمتی به تو بفروشد که به « خودی » هایش می‌فروشد؟

بخش پنجم: چطور با طرف مقابلت مثل سیبی به نظر بیایی که از وسط نصف کرده باشند وای ما دو تا عین همیم!

چطور کاری کنی که آن‌ها احساس کنند از قماش خودشان هستی؟

چطور کاری کنی احساس کنند مثل اعضای خانواده‌شان هستی؟

چطور منظورت را به‌روشنی به مخاطبت بفهمانی؟

چطور کاری کنی طرف مقابلت احساس کند با او همدردی می‌کنی؟

چطور کاری کنی فکر کنند تو مثل آن‌ها می‌بینی، می‌شنوی و احساس می‌کنی؟

چطور «من، شما» را به «ما» تبدیل کنی؟

 چطور یک «لطیفهٔ شخصی» درست کنی؟

بخش ششم: چطور فرق بین تعریف و چاپلوسی را بفهمی؟

چطور از هم‌صحبت خود تعریف کنی که فکر نکند از او انتظار چیزی داری؟

چطور کبوتر نامه‌بری باشی که احساسات خوب را به طرف می‌رساند؟

 چطور کاری کنی مخاطبت احساس کند ناخواسته از او تعریف کرده‌ای؟

 چطور با تعریف زیرجلدی دل دیگران را تسخیر کنی؟

چطور با گفتن یک «تعریف کشنده» کاری کنی تا آخر عمر تو را از یاد نبرند؟

چطور لبخند را بر لبان هم‌صحبت خود بنشانی؟

چطور در مناسب‌ترین زمان از کسی تعریف کنی؟

چطور کاری کنی دلشان بخواهد از تو تعریف کنند؟

چطور کاری کنی فرد مورد علاقه‌ات احساس کند برای زندگی آینده وصلهٔ تن هم هستید؟

بخش هفتم: چطور مستقیم شماره قلب‌شان را بگیری؟

چطور پشت تلفن آدم مهیج‌تری به نظر بیایی؟

چطور مخاطبت احساس کند به او نزدیکی؟ (حتی اگر فرسنگ‌ها از او دور هستی)

 چطور کاری کنی از تلفن زدن به تو خوشحال شوند؟

چطور کسی را از سر خود باز کنی، بی‌آنکه ناراحت شود؟

چطور از پشت تلفن چیزی را که می‌خواهی از آدم کله‌گندهٔ مورد نظرت به دست بیاوری؟

چطور با تلفن زدن بموقع به خواسته‌ات برسی؟

چطور با پیغام‌گیر تلفنت دیگران را تحت تأثیر قرار دهی؟

چطور کاری کنی به تو زنگ بزنند؟

چطور کاری کنی خانم منشی فکر کند دوست صمیمی جناب رئیس هستی؟

چطور کاری کنی که بگویند واقعاً آدم باملاحظه‌ای هستی؟‌

 چطور از پشت تلفن منظور واقعی آن‌ها را بفهمی؟‌

بخش هشتم: چطور مثل سیاستمدارها مهمانی‌ها را اداره کنی؟

چطور از رایج‌ترین اشتباهی که آدم‌ها در مهمانی می‌کنند دوری کنی؟

چطور ورودی به یادماندنی داشته باشی؟

چطور آدم‌هایی را ببینی که می‌خواهی ببینی؟

چطور در مهمانی کسی را مخفیانه به خودت جذب کنی؟

چطور کاری کنی طرف مقابل احساس کند مثل یک ستارهٔ سینماست

چطور با چیزی که به یاد می‌آوری آنها را شگفت‌زده کنی؟

چطور با مردمک چشم‌هایت چیزی بفروشی؟

بخش نهم: چطور دیوار حائل بین خود و دیگران را خراب کنی؟

 چطور با چشم‌پوشی کردن از اشتباهات احمقانهٔ دیگران محبت آن‌ها را به دست بیاوری؟

چطور وقتی زبانشان گیر می‌کند قلبشان را تسخیر کنی؟

چطور به آن‌ها بفهمانی فلان قضیه چه سودی برای آن‌ها دارد؟

چطور کاری کنی دوست داشته باشند لطفی در حقت بکنند؟

چطور درخواست کمک کنی؟ (و بعد آن را جبران کنی)

چطور بفهمی چه حرفی در مهمانی نزنی؟

چطور بفهمی چه حرفی سر میز غذا نزنی؟

چطور بفهمی در یک دیدار غیرمنتظره چه حرفی نزنی؟

چطور آن‌ها را آماده کنی تا به حرف‌هایت گوش بدهند؟

چطور (در سه جمله یا کمتر) خشم آن‌ها را فرو بنشانی؟

چطور کاری کنی تو را دوست داشته باشند؟ (حتی وقتی گند زده‌ای)

چطور خیلی محترمانه مچ کسی را بگیری

 چطور هر چیزی را که می‌خواهی از کارمند شرکت بگیری؟

چطور در جمعی رهبر باشی، نه دنباله‌رو؟

 چطور قدم‌های درست برداری؟

خواندن کتاب چطور با هر جور آدمی ارتباط برقرار کنیم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند بدانند در موقعیت‌های مختلف چگونه رفتار کنند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چطور با هر جور آدمی ارتباط برقرار کنیم

«یک بار هلن براون، سردبیر مجلهٔ معروفی، از من خواست در مورد مسائل ارتباطی حساسیت‌برانگیز مقاله‌ای تهیه کنم (مخصوصاً دربارهٔ مسائل زناشویی). من با عده‌ای از روان‌شناسان و متخصصان برقراری ارتباط مصاحبه کردم و بعد بر اساس تحقیقاتم مقاله‌ای نوشتم و برای سردبیر آن مجله فرستادم. چند روز بعد سردبیر مجله، مقالهٔ مرا با یادداشتی روی تمام صفحاتش به من برگرداند. روی هر صفحه این جمله نوشته شده بود: « احساسات بیشتر. »

من با او تماس گرفتم و از او پرسیدم که معنای این حرفش چیست. گفت منظورم این است که دربارهٔ احساساتی بنویس که وقتی زن جوان می‌بیند شوهرش چندان اعتنایی به او ندارد به او دست می‌دهد؛ از احساسات همسرش بنویس که انگشت اتهام به سویش دراز شده است و از احساساتی بنویس که هر دوی آن‌ها هنگام بحث در مورد موضوع در وجود خود حس می‌کنند. هلن یک برندهٔ بزرگ است که می‌خواهد همیشه اول باشد و راهش را هم بلد است. هلن می‌داند در بعضی از مواقع باید عقل را کنار گذاشت و چسبید به احساسات.

ای وای ... حتماً خیلی عذاب کشیده!

چند ماه قبل دوستم فیل می‌خواست شلواری بخرد و از من پرسید آیا چیز خوبی سراغ دارم. من او را به طرف کمد لباس‌هایم بردم و کیفیت و دوخت لباس‌های شرکتی را که خودم همیشه از آن خرید می‌کردم به فیل نشان دادم. این کار او را متقاعد کرد که شلوار پارچه‌ای سورمه‌ای‌رنگی سفارش دهد.

فیل این شلوار را اولین بار روزی پوشید که با نامزدش در یک رستوران شیک قرار گذاشته بود. همین طور که داشتند پشت سر پیشخدمت به گوشهٔ دنجی که فیل درخواست کرده بود می‌رفتند، کیف همراهش روی زمین افتاد. فیل فوراً خم شد تا آن را بردارد که ... ویژ! خشتکش پاره شد! بیشتر کسانی که آنجا بودند، رویشان را به طرف دیگری برگرداندند و وانمود کردند که متوجه چیزی نشده‌اند. این اتفاق به کل بعد از ظهر او را خراب کرد.

وقتی که ماجرای وحشتناک فیل را شنیدم، حسابی از دست آن شرکت عصبانی شدم. فوراً به یکی از مراکز پشتیبانی آن‌ها زنگ زدم و ماجرایی را که برای فیل اتفاق افتاده بود برایش تعریف کردم. او با دلسوزی گوش داد، ولی من هنوز عصبانی بودم. او صبورانه به حرف‌های من گوش داد و حتی جزئیات آن فاجعه را هم پرسید. وقتی که داستان غم‌انگیز طولانی‌ام را تمام کردم، او گفت: «وحشتناک بوده، می‌فهمم. حتماً دوستتون احساس خیلی بدی پیدا کرده.»

«بله، همین طوره.»

او ادامه داد: «حتماً خیلی عذاب کشیده!»

من گفتم:‌ «قطعاً.» از اینکه می‌دیدم او این‌قدر خوب وضعیت را درک می‌کند، حیرت کرده بودم.

«و شما ... حتماً وقتی این ماجرا را شنیدید، شما هم احساس بدی پیدا کردید؛ مخصوصاً که شما این‌قدر از محصولات ما تعریف کرده بودید.»

من که کمی آرام شده بودم گفتم: «محصولات شما معمولاً خوب هستند.»

او گفت: «واقعاً متأسفیم که این همه درد و ناراحتی واسه‌تون درست کردیم.»

من حرفش را قطع کردم و گفتم: «نه، تقصیر شما نبود.» حالا دیگر کاملاً راضی شده بودم. «لابد فقط همین یکی این طوری بوده.»

تکنیک ۸۷- در احساس او شریک شو!

عقل حرف می‌زند؛ دل فریاد! وقتی لازم است در مورد یک مسئلهٔ احساسی حقایقی را از طرف مقابلت بپرسی، بگذار اول احساسات خودش را بیرون بریزد. حرف‌های او را بشنو و بگو که در غمش ... یا شادی‌اش شریک هستی. همنوا شدن با افراد معمولاً تنهاترین راه برای آرام کردن آن‌هاست.

آن کارمند باهوش نه تنها مخزن مرا خالی کرد و با استفاده از تکنیک بالا مرا آرام کرد، بلکه مرا در تکنیک بعدی هم غرق کرد.»

Armin
۱۳۹۹/۰۳/۱۴

مطمئناٌ بهترین کتاب ارتباطی بود که تا حالا خونده بودم.و به نوعی چکیده ای از اکثر کتابا و روش های ارتباطی هستش. موضوعات به شکل حرفه ای طبقه بندی و به هم متصل میشن. و مثال های کاربردی خوبی تو کتاب

- بیشتر
Agness
۱۳۹۷/۰۸/۰۴

کتابی کامل و جامع و در کل فوق العاده. تو این کتاب به نکته های ریز اما موثری اشاره شده ک با عملی کردن اونا حتما نتیجه میگیرید.هر چه که باید برای یک ارتباط موثر فرا بگیرید تو این کتاب

- بیشتر
Shagh.sha
۱۳۹۸/۰۱/۰۳

من نسخه چاپی کتابو خوندم . فوق العاده عالیه این کتاب و میخوام دوباره بخونمش . متنش خسته کننده نیست مثالهایی که میزنه خیلی جالبه و کاربردیه . حتما بخونین

سعید دونقطه دی
۱۳۹۷/۰۵/۰۴

کتاب خوبی بود ولی من کتابهای بهتری هم تو این زمینه خوندم به هر حال خوندش خالی از لطف نبود شاید بشه گفت تا حدودی نسبت به کتابهایی با این موضوع به روزتر بود

حسن
۱۳۹۷/۰۸/۰۴

اکثر تکنیک هاش قابل اجرا هست تمرین های ذهنی ای که به شما یاد میده میتونه برای هر موقعیتی کاربردی باشه

zahra.s
۱۳۹۹/۰۵/۰۵

واقعا کتاب کاربردی هست و خیلی مثال های جالبی هم داشت که واقعا به فهم بیشتر موضوع کمک میکنه و چیزی که خیلی ازش خوشم اومد ترجمه بی نظیرش بود...واقعا روان و جذاب ترجمه شده تبدیل اصطلاحات فوق العاده به

- بیشتر
alirezazal
۱۳۹۹/۰۲/۲۲

کتاب مجموعه ای از تکنیک ها رو آموزش میده .که اگه ملکه ذهن بشود.میتواند در بحث آداب معاشرت و روابط افراد خیلی تاثیر مثبت بگذارد.

لاله
۱۳۹۷/۰۵/۱۶

مهمترین نقطه قوت این کتاب کاربردی بودن روش هایی است که بیان می کند.

امیرحسین
۱۳۹۷/۰۷/۱۷

کتاب نسبتا خوبی بود. فقط حس میکنم نویسنده زیادی روده درازی کرده ولی در کل برای کسایی که دنبال رابطه بهتر در جامعه هستند پیشنهاد میشه

هستی
۱۴۰۱/۰۸/۲۸

لیل باید واسه تشکر بوست کنم.

تمام زن‌های توی سالن غش می‌کنند.
⁦⁦️⁦〰️⁩ᴍᴇʜᴅɪ⁦〰️⁩
شخصیت، ابهت و اعتمادبه‌نفس، مشخصهٔ تمامی برندگان بزرگ در همهٔ عرصه‌های زندگی است.
نبات
تکنیک ۱- لبخند غرق‌کننده تا چشمت به کسی افتاد، فوراً به او لبخند نزن! طوری که انگار هر آدم دیگری هم که سر راهت قرار بگیرد از این امتیاز بهره‌مند می‌شود. در عوض برای لحظه‌ای به صورت طرف مقابلت نگاه کن؛ کمی مکث کن؛ در شخصیتش فرو برو؛ بعد بگذار که موجی ازیک لبخند گرم، گشاده و پراشتیاق به سمت صورتت سرازیر شود و چشم‌هایت را بپوشاند! مطمئن باش این موج گرم لبخند مخاطبت را در خود فرو می‌برد. آن تأخیر یک ثانیه‌ای مخاطبت را متقاعد می‌کند که لبخندِ غرق‌کنندهٔ تو خالصانه و تنها برای اوست.
سعید دونقطه دی
۲۶- فرهنگ لغت شخصی در فرهنگ لغت دنبال کلمه‌های عادی بگرد که هر روز استفاده می‌کنی. بعد درست مثل پا کردن کفش تازه، زبانت را توی این کلمه‌های جدید کن تا ببینی در دهانت می‌چرخند یا نه. اگر از آن‌ها خوشت آمد، آن‌ها را جایگزین کلمه‌های قبلی کن. یادت باشد، فقط پنجاه کلمه باعث تفاوت بین دامنهٔ لغات غنی و خلاق و یک دامنهٔ لغات معمولی است. هر روز یک کلمهٔ جدید را جایگزین کلمهٔ قدیمی خود کن. آن وقت بعد ازتقریباً دو ماه جزء نخبگان کلام خواهی بود.
reyhan
 کسی دوست من است که پشت سرم از من تعریف کند. » ما بیشتر به آدمی اعتماد می‌کنیم که پشت سرمان (وقتی که نیستیم تا بشنویم) چیزهای خوبی درباره‌مان بگوید، تا کسی که توی رویمان از ما تعریف کند.
reyhan
چشم‌های تو نارنجک‌هایی هستند که می‌توانند احساسات دیگران را منفجر کنند.
کاربر ۵۲۵۱۸۶۸
تکنیک ۷- زندانی کردن بیقراری وقتی گفتگویی که داری انجام می‌دهی، واقعاً مهم است، بگذار دماغت بخارد، گوش‌هایت گزگز کند، پاهایت سوزن‌سوزن شود. وول نخور؛ پیچ و تاب نخور؛ تکان نخور؛ به خود نپیچ؛ خودت را نخاران و از همه مهم‌تر، انگشتانت را از صورتت دور نگه دار! این وول‌خوردن‌ها و حرکات دست ممکن است این احساس را در شنونده به وجود آورد که داری چاخان می‌کنی.
سعید دونقطه دی
واکنش عاطفی طرف مقابلت به نگاه عمیق تو، یک ریشهٔ بیولوژیکی دارد. وقتی که تو به عمد به کسی نگاه می‌کنی، این کارت باعث افزایش ضربان قلب طرف مقابلت می‌شود و ماده‌ای شبیه به آدرنالین را در رگ‌های او به جریان می‌اندازد. این همان واکنش فیزیکی است که وقتی کسی عاشق می‌شود، در او ایجاد می‌شود. وقتی که تو آگاهانه مدت زمان بیشتری را در چشم طرف مقابلت نگاه می‌کنی (حتی در یک موقعیت کاری یا رابطهٔ اجتماعی معمولی)، او احساس می‌کند که تو را شیفتهٔ خود کرده است.
سعید دونقطه دی
تکنیک ۸- حس هانس اسب عادت کن که موقع حرف زدن یک ارتباط دوطرفه برقرار کنی. حرفت را بزن، ولی خوب چشم‌هایت را باز کن و ببین مخاطبت به چیزی که داری می‌گویی چه واکنشی نشان می‌دهد. سپس حرکاتت را بر اساس آن تنظیم کن. اگر یک اسب می‌تواند این کار را بکند، پس انسان هم می‌تواند. آن وقت مردم می‌گویند که تو حواست به همه چیز هست، هیچ چیزی از چشمت دور نمی‌ماند و حس ششم داری.
سعید دونقطه دی
تأثیری که فرد در ثانیه‌های اول دیدار با کسی روی او می‌گذارد فراموش‌نشدنی است. چرا؟ چون آدم‌ها در دنیای پرسرعت مملو از اطلاعات که هزاران محرک مختلف در هر ثانیه ما را بمباران می‌کنند، گیج می‌شوند. آن‌ها برای اینکه دنیای اطرافشان را درک کنند و بتوانند کاری را که لازم است انجام دهند، باید فوراً در مورد هر چیزی که با آن روبرو می‌شوند در ذهنشان قضاوتی بکنند. بنابراین به محض اینکه کسی تو را می‌بیند، یک عکس ذهنی فوری از تو می‌گیرد. تصویر تو تبدیل به داده‌ای می‌شود که او برای یک مدت خیلی طولانی با آن سر و کار دارد.
Mohsen7080

حجم

۳۰۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

حجم

۳۰۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
تومان