کتاب راز ذهن میلیونرها
معرفی کتاب راز ذهن میلیونرها
کتاب راز ذهن میلیونرها نوشتهٔ تی هارو اکر و ترجمهٔ محمدجعفر کندی و خاطره فلاحی است. نشر هنگام این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر راهورسم کسب درآمد بیشتر را آموزش داده است.
درباره کتاب راز ذهن میلیونرها
کتاب راز ذهن میلیونرها کوشیده است تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا در تقدیر برخی آمده که ثروتمند و مرفه باشند، درحالیکه روی پیشانی دیگران نوشته شده دائماً در فقر دستوپا بزنند؟ با این کتاب میتوان دلایل و ریشههای حقیقی ثروت، موفقیت، زندگی در حد متوسط و شکستهای مالی را کرد و با استفاده از این دانستهها کمکم آیندهٔ مالی را تغییر داده و بهبود بخشید. طبق باور نویسندهٔ این کتاب آنگاه متوجه میشوید، چگونه وقایع دوران کودکی، شم اقتصادی شما را شکل داده كه تأثیرات آن میتواند منجر به افکار مأیوسانه، بدبینی و عادت به شکستپذیری شوند.
تی هارو اکر در در فصل اول کتاب به این موضوع میپردازید که هر یک از ما وقتی پای پول و مسائل مالی به میان میآید، چطور فکر میکنیم و چه عکسالعملهایی ممکن است داشته باشیم. او سپس ۴ استراتژی اساسی برای اصلاح نگرش روانی ما نسبت به مسائل مالی را مطرح میکند. در فصل دوم به این رویکرد پرداخته شده است که طرز تفکر و نگرش قشر مرفه، متوسط و فقیر جامعه با هم چه تفاوتهایی دارد؟ سپس ۱۷ نگرش و راهکار عملی برای ایجاد تغییر و تحول دائمی در زندگی مالی آموزش داده شده است. در کنار آن نیز مثالهایی از تجربیات شاگردان نویسنده که در «کلاسهای ذهن میلیونر» شرکت کردند و با ایجاد تغییر و تحول در زندگیشان به دستاوردهای قابلتوجهی رسیدند طرح خواهد شد. این نمونهها بهطور شخصی یا از طریق نامه و Email به دست نویسنده رسیدهاند.
خواندن کتاب راز ذهن میلیونرها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به افرادی که میخواهند بیشتر با راههای کسب درآمد آشنا شوند، پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب راز ذهن میلیونرها
«تقلید یا الگوبرداری دومین مرحلهی شرطی کردن ذهن [یا یادگیری] است که باعث میشود ما به شدت از محیط اطرافمان تأثیر بپذیریم. پدر و مادر یا دیگر بازیگران صحنهی زندگی مالیتان در دوران کودکی چه کسانی بودند؟ آیا والدینتان به خوبی از عهدهی مدیریت مالی زندگی برمیآمدند یا اینکه نمیتوانستند زندگیشان را در حوزهی مسائل مالی خوب اداره کنند؟ ولخرج و سخاوتمند بودند یا اهل پسانداز؟ در زمینهی سرمایهگذاری زیرک و بااستعداد بودند یا اصلاً سرمایهگذاری نمیکردند؟ اهل ریسک و خطرپذیری بودند یا برعکس محتاط و محافظه کار؟ آیا بیشتر صحبتهای خانواده حول مسائل مالی میچرخید یا فقط گهگاهی پای پول و مسائل مالی به میان میآمد؟ آیا درآمد خانواده کافی و مناسب بود و راحت بدست میآمد و یا اینکه اعضای خانواده همیشه از این نظر در مضیقه بودند؟ آیا پول مایهی شادی و نشاط اهل خانه بود یا وقتی پای پول به میان میآمد جنگ و دعوا راه میافتاد؟
چرا این اطلاعات از اهمیت برخوردارند؟ احتمالاً ضربالمثل معروف "مثل میمون تقلید کردن" به گوشتان خورده است. خوب انسانها در این زمینه خیلی از میمونها کمتر نیستند. در دوران کودکی تقریباً تمام روشهای یادگیری ما به تقلید و الگوبرداری محدود میشوند.
البته اکثر ما انسانها از پذیرفتن این واقعیت گریزانیم. اما این ضربالمثل تا حد زیادی به واقعیت نزدیک است که پسر کو ندارد نشان از پدر!...
این ضربالمثل مرا به یاد داستان یک زن و شوهر جوان میاندازد. زن همیشه هنگام سرخ کردن ژامبون دو سر آنرا میبرید سپس آنرا در تابه میانداخت. یک روز هنگام آماده کردن شام همسر کنجکاوش از او پرسید: چرا دو سر ژامبون را میبری و دور میاندازی؟ زن جواب داد: "خوب چون مادرم همیشه این کار را میکرد." اتفاقاً مادر دختر آن شب سرزده به دیدن آنها رفت. زن و شوهر جوان سؤالشان را دوباره از مادر پرسیدند مادر جواب داد: "خوب چون مادرم این کار را میکرد." نتیجه این که ۳ نفری تصمیم گرفتند با مادربزرگ تماس بگیرند و علت را از او سوال کنند. فکر میکنید جواب مادربزرگ چه بود؟ "چون آن زمان تابهی من خیلی کوچک بود بنابراین مجبور بودم دو سر ژامبون را قطع کنم تا در تابه جا بگیرد!"
نکتهی مهم اینجا است که ما عمدتاً هنگام بحث دربارهی مسائل مالی از هر دو یا یکی از والدینمان الگوبرداری میکنیم.
به عنوان مثال: پدر من نجار بود و در زمینهی ساختمانسازی کار میکرد. او در پروژههای ساختمانسازی مسئولیتهای کوچک و بزرگ مختلفی را بر عهده میگرفت. در ابتدای هر پروژه برای تأمین مواد اولیه بایستی سرمایهگذاری بزرگی انجام میشد. پدرم مجبور بود در ابتدای هر پروژه تمام دار و ندار خودمان را بفروشد و از بانک هم وامهای سنگین بگیرد تا بتواند در پروژه اش سرمایهگذاری کند. از آن طرف هم تا وقتی خانه فروخته نمیشد پول نقد به دستش نمیرسید. بنابراین در آغاز پروژههای ساختمانسازی پدرم، ما کاملاً مفلس بودیم و تا خرخره در قرض فرو میرفتیم.
خوب همانطور که چندان دور از تصور نیست در این دوران پدرم اصلاً حوصله نداشت و به هیچ وجه دست و دلبازی به خرج نمیداد. اگر در این دوران برای رفع نیازهای روزمرهام حتی یک پنی از او پول میخواستم اتوماتیکوار از روی عادت میگفت: "فکر میکنی من روی گنج نشستهام؟" یعنی دیوانه شدهای؟ من که پول ندارم! البته او حتی یک پنی هم به من نمیداد. تنها چیزی که نصیبم میشد چشم غرههای پدر بود که به من میفهماند: "دیگر حتی فکرش را هم نکن." مطمئنم بقیهی ماجرا را خودتان میتوانید حدس بزنید.»
حجم
۲۱۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۱۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
نظرات کاربران
خیلی ایراد گیر نیستم، اما واقعا ترجمه مشکل داره همین مقدمه ی کتاب مثلا نوشته من شرکتم را به مبلغ ۶.۵ میلیون دلار به شرکتی بنام فورچون ۵۰۰ فروختم! گذشته از اینکه جمله میشد خیلی شکیل تر ترجمه کرد، اصلا
به نظرم بیشتر تبلغ همایش هاشه. کتاب برتری خفیف یا هفت عادت مردمان موفق یا شادی حقیقی کاربردی تر هستند.
از همین نویسنده در طاقچه سه کتاب دیگر منتشر شده اما اسم تی هارو اکر بهگونه دیگری نوشته شده که امیدوارم ویرایش بشه.
جزو معدود کتاب های خوبی بود که زندگی ام را تغییر داد حدود ۲۰ میلیون چک داشتم بدون حتی یک ریال درآمد ولی به طور معجزه آسایی چند معامله برایم جور شد و مشکلم حل شد به همه خواندن این
اگر در ابتدای مسیر موفقیت هستید و تا بحال کتابی نخوندید، خوندنش برای ۱ بار خالی از لطف نیست. ولی اگر کتاب های بهتری خوندید با نخوندنش چیزی است دست نمیدید.
کتابی که هر کس حداقل یک بار باید بخونتش.و قطعا در زمینه های دیگه هم کمک کنندس
عالیه. بسیار عالی. حتما بخونین
افرین خوشم اومدکتاب خوبی بود
بی نظیر ، کاملا در رویه زندگی من تاثیر مثبت داشت.
کتاب خیلی خوب و کاربردی هست. من کاملا راضی بودم