کتاب ماجراهای تنبلک
معرفی کتاب ماجراهای تنبلک
«ماجراهای تنبلک» داستانی برای کودکان و به قلم زهرا جمالی (-۱۳۴۵) است.
تنبلک نام کرم کوچولویی است که ماجراهایی را میسازد و سه کرم دیگر به نامهای عقلک و صبرک و فرزک با او همبازیاند:
...آن روز تنبلک با عجله کیفش را آماده کرد تا به مدرسه برود، آخر او دیگر کلاس اولی شده بود.
پدر و مادر تنبلک او را به مدرسه بردند.
تنبلک اصلاً حوصلهی مدرسه را نداشت. به خاطر همین کیفش را یک گوشهی حیاط گذاشت و توی صف، پشت سر دوستانش ایستاد و مثل همه وارد کلاس شد.
اما همینکه روی نیمکت کلاس نشست، متوجه شد که کیفش را در حیاط مدرسه جا گذاشته است.
تنبلک تا خواست از کلاس بیرون برود، آقای معلم وارد کلاس شد و به او گفت که او نباید از کلاس بیرون برود، چون اول باید اجازه بگیرد.
تنبلک گریهاش گرفت، آخر کیفش رو که تازه خریده بود، خیلی دوست داشت.
آقا معلم به تنبلک اجازه داد که برود و کیفش را بیاورد.
تنبلک کیفش را پیدا کرد و به کلاس برگشت.
آقا معلم از بچهها خواست تا مدادرنگی و دفتر نقاشیهایشان را از داخل کیفهایشان در بیاروند و نقاشی بکشند، اما تنبلک آنها را توی کیفش پیدا نمیکرد. یکدفعه یادش افتاد که
مدادرنگیهایش را کنار رختخوابش جا گذاشته است و دفتر نقاشیاش هم زیر بالش برگیاش جا مانده بود.
آن روز تنبلک ناراحت به خانه برگشت.
عقلک و صبرک و فرزک که دیدند تنبلک ناراحت است، از او پرسیدند: چی شده، چرا ناراحتی؟ تو مدرسه بهت بد گذشت؟
تنبلک ماجرا را برایشان تعریف کرد.
عقلک گفت: تو باید شبها، وسایل مدرسه ات را داخل کیفت بگذاری و برای صبح آماده باشی.
صبرک گفت: این کار به زمان کافی نیاز دارد و اگر صبح با عجله بخواهی اونا را آماده کنی شاید حواست پرت بشه و بعضی وسایلت را جا بگذاری.
عقلک گفت: میتونی از مادرت خواهش کنی که کارهاتو برات یادداشت کنه و تو هر کدوم را که انجام دادی، روش خط بکشی تا خیالت راحت بشه.
حجم
۱۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه
حجم
۱۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه
نظرات کاربران
طاقچه جان ،عزیز دلم ،اون چیزی که شما در قسمت جزئیات نوشتی،دیگه اسمش جزئیات نیست،کل داستانه. این رو بفهم....
مرسی از طاقچه با توضیحات خوبش